بررسی کلمه اپورتونیسم و ریشه آن! / بار منفی این کلمه با هیچ توجیهی پاک نمی شود!

واژه اپورتونیسم یکی از واژگان منفی است که به معنای فرصت طلبی است. با وجود این که فرصت طلبی گاهی ویژگی مناسبی تلقی می شود اما به طور کلی نمی توان بار منفی آن را نادیده گرفت.

فرصت طلبی (فرصت طلبی) واژه ای است که اغلب در ادبیات سیاسی جهان بار منفی دارد. اگرچه برخی بنا به دلایلی که خود موجه به نظر می رسد سعی کرده اند به این کلمه معنای مثبتی بدهند، اما در عمل نتوانسته اند انگ حک شده بر پیشانی این کلمه را از بین ببرند.

مارکسیست‌ها که تأثیر بسزایی در شکل‌گیری مفهوم منفی این کلمه داشتند، اپورتونیسم را «ترک موضع طبقاتی» و خیانت به پرولتاریا می‌دانستند. در مارکسیسم، موقعیت سیاسی صحیح موقعیت طبقاتی بود و کسی که چنین موقعیتی نداشت، فاقد آگاهی طبقاتی بود. و اگر نه، او فرصت طلب بود.

در واقع فردی بدون شعور طبقاتی را از نظر سیاسی و اجتماعی «جاهل» می دانستند، در حالی که فرد فرصت طلب را «خائن» می دانستند، زیرا او طبقاتی بود اما منافع شخصی خود را بر مصالح طبقه اجتماعی خود ترجیح می داد.

در مارکسیسم، اپورتونیسم جناح راست به معنای وادار کردن پرولتاریا به پیروی از بورژوازی بود و اپورتونیسم جناح چپ به معنای جسارت در تحقق ایده هایی بود که هنوز به دوره تاریخی خود نرسیده بودند.

به این معنا، آنچه که مارکسیست‌ها به عنوان «سوسیالیسم تخیلی» می‌دانستند، نمونه‌ای از اپورتونیسم بود که به ماجراجویی‌های زودهنگام در زبان طبقه کارگر منجر شد. مهمتر از همه، اپورتونیسم برای به دست آوردن رهبری جنبش انقلابی.

اما آشکارترین شکل اپورتونیسم، ترغیب پرولتاریا به احترام به منافع بورژوازی بود. در واقع، از دیدگاه مارکسیست ها و سوسیالیست های انقلابی، هر موضع رفرمیستی چپ، موضعی بی طبقه و نمونه ای از خیانت به پرولتاریا و لزوماً نمونه ای از اپورتونیسم بود.

آنها معتقد بودند که چنین مواضعی با هدف حفظ منافع طبقات کارگر و سرمایه دار اتخاذ نمی شود، مشروط بر اینکه منافع شخصی و گروهی از سوسیالیست های تجدیدنظرطلب محقق شود. به عبارت دیگر، از دیدگاه چپ انقلابی، منافع طبقه کارگر تنها در صورتی محقق می شود که طبقه سرمایه دار (بورژوازی) نابود شود.

اگرچه تاریخ خلاف این ادعا را نشان داده است، اما طبقه کارگر در جوامع غربی در نهایت رویکردی اصلاح طلبانه برای حفظ منافع خود در پیش گرفت و ظاهراً شرایط اقتصادی و اجتماعی بهتری پیدا کرد. وضعیتی که چپ انقلابی آن را مورد مناقشه قرار نداد، بلکه محصول خیانت کارگران جوامع غربی به سایر کارگران در سراسر جهان می دانست.

تعبیر دیگری از اصطلاح اپورتونیسم وجود دارد که می گوید موقعیت سیاسی فرد بر اساس اصول او تغییر نمی کند، بلکه با توجه به تغییر شرایط سیاسی تغییر می کند. فرصت طلب در این معنا یعنی کسی که طرفدار «حزب باد» است و توجه می کند که باد به پرچم چه کسی می وزد و سپس با آن شخص یا گروه مورد علاقه طرف می شود.

اما نباید فراموش کرد که مواضع سیاسی افراد و احزاب همیشه راهبردی و گاه تاکتیکی نیست. بسیاری از ائتلاف های سیاسی جنبه تاکتیکی دارند. اگر احزاب فقط می خواستند بر اساس استراتژی و اصول پذیرفته شده خود موضع گیری کنند، بسیاری از ائتلاف های سیاسی هرگز شکل نمی گرفتند.

معمولاً گروه‌های انقلابی و ارتدوکس اتخاذ مواضع تاکتیکی توسط سایر گروه‌ها را مصداق فرصت‌طلبی و انحراف از اصول می‌دانند. با این حال، تجربه نشان داده است که آنها همچنین مایل به انعطاف پذیری هستند و در صورت لزوم موقعیت های تاکتیکی و موقت را به عهده می گیرند.

عده ای سعی کرده اند اپورتونیسم را تسلیم شدن در برابر «منافع» و نادیده گرفتن «حقیقت» تعریف کنند، اما واقعیت این است که انجام سیاست درست به معنای در نظر گرفتن منافع عمومی است. به نظر حافظ، کار ملک نیازمند تدبیر و تأمل و مصلحت است.

بنابراین، مدافعان تعریف فوق، اپورتونیسم را برای تعقیب منافع «شخصی» (و نه عمومی) می دانند. در حالی که برای مارکسیست ها «منافع طبقاتی» مهمتر از منافع شخصی بود، این افراد «منافع عمومی» را مهمتر از منافع شخصی می دانند.

چنین برداشتی از مفهوم اپورتونیسم از دیدگاهی غیر لیبرال حاصل می شود; زیرا در لیبرالیسم «منافع فردی» بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد. این بدان معناست که هر کس حق دارد منافع خود را در نظر بگیرد. بر این اساس، منافع عمومی زمانی حاصل می شود که مردم به دنبال منافع خود باشند.

بنابراین نمی توان به سادگی گفت که کسی که فقط به فکر خودش است، سیاست مذموم را دنبال کرده است. در لیبرالیسم کافی است که فرد به طور آشکار و غیرقابل انکار به ضرر منافع عمومی عمل نکند.

در واقع، شخص هیچ تعهدی برای فداکاری و نادیده گرفتن منافع شخصی خود در جهت دستیابی به منافع عمومی ندارد. به ویژه، منافع مشروع و نامشروع فرد در چارچوب اخلاق سودگرای لیبرال به خوبی شناخته شده و روشن است.

برخی اصولاً اپورتونیسم را به عنوان اصطلاحی با مفاهیم منفی رد کرده اند و اپورتونیسم را نشانه عقلانیت می دانند. بحث آنها این است که عمر انسان کوتاه است و امکاناتش محدود است. بنابراین عقل سلیم حکم می‌کند که همه باید به دنبال فرصت‌هایی باشند که به نفعشان باشد.

این نگاه به تشخیص فرصت درست است اما فرصت طلبی به معنای ادبیات سیاسی یعنی موضع گیری بر خلاف انتظار. موضعی که با اصول بیان شده هیچ فرد یا طرفی همخوانی ندارد و برای پذیرش نیاز به توجیه و توضیح دارد.

در ادبیات فارسی، فرصت طلبی از یک سو طنین منفی دارد و بالاترین نمود آن نفی ابن الوقت است. از سوی دیگر، موارد بسیاری از استفاده مثبت از فرصت طلبی را نیز در اشعار شاعران فارسی زبان می توان مشاهده کرد.

مثلاً به عقیده خیلی ها، ابن الوقت بودن یک صفت منفی است، اما مولانا آن را مثبت به کار می برد و می گفت: «ابن الوقت صوفی باشد رفیق»، راه نیست، فردا بگو

طعمه بودن در اشعار خیام و حافظ بر نیز بار مثبتی دارد. حافظ گوید: گل عزیر گنجینه سخن اوست که از اینجا و از آنجا به باغ آمد. یا:

: گل عزیر است غنیمت شمریدش صحبت/ که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد. و یا:

غنیمت دان و مِی خور در گلستان

که گل تا هفتۀ دیگر نباشد

زمانِ خوشدلی دریاب و دُر یاب

که دائم در صدف گوهر نباشد

و یا، با تاکید بیشتر: زمانِ خوشدلی دریاب، دریاب/ که دائم در صدف گوهر نباشد.

همچنین این بیت هم از حافظ است: فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل/ چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن.

و یا سعدی می‌گوید: غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحبدلی/ باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را.

به طور کلی در شعر و ادبیات فارسی، غنیمت شمردن فرصت کار خوبی به نظر می رسد. در حالی که می توان استدلال کرد و گفت که فرصت به این معنا از «فرصت سیاسی» متمایز است، اما واقعیت این است که در نهایت فرصت، فرصت است. خواه شخصی، اجتماعی یا سیاسی، چه برای یک فرد یا برای یک گروه، حزب یا ملت.

به عبارت دیگر، شانس ها منبع شادی هستند و کسی یا کسانی که آنها را پیدا می کنند خوشحال می شوند و روزشان نو و تازه خواهد بود. به همین دلیل، اپورتونیست ها بیشتر در ادبیات سیاسی کسانی هستند که در نهایت اپورتونیسم به نفع آنها عمل کرد.

از آنجایی که «فرصت» می‌تواند مشروع یا نامشروع (اخلاقی یا غیراخلاقی) باشد و بحث در مورد مشروعیت یا اخلاقی بودن فرصت‌ها یک بحث بلندمدت است و به باورهای اصلی فرد بستگی دارد، نتایج ارزیابی استفاده از فرصت‌ها متفاوت است. به طور کلی می توان گفت که اصطلاح اپورتونیسم بیشتر یک «فحاشی سیاسی» است.

رفتار افراد و احزاب نیز بر اساس مبانی دیگری قابل محکومیت است. استفاده از فرصت ها به راحتی قابل محکوم نیست. زیرا همه می دانند که انتخاب های کمی وجود دارد. به قول علی بن ابی طالب: فرصت ها چون ابر می گذرند.

می توان گفت موضع شخص یا حزب خاصی آزادیخواهانه، عدالت خواهانه و عقلانی نبوده و به همین دلیل محکوم است. اما اینکه بگوییم موضع او فرصت طلبانه و در نتیجه محکوم شده است، حرف روشنی نزدیم و فقط فرصت طلبی را به عنوان نفرین به کار بردیم. زیرا رفتار خلاف انتظار افراد یا طرفین نیز می تواند مبنای عقلانی داشته باشد و قابل توجیه باشد. در غیر این صورت، غیرقابل قبول بودن این مواضع در غیرمنطقی بودن آنها است نه عزم افراد یا طرفین برای استفاده از فرصتی که به آنها داده شده است.

کسی که به آزادی، عدالت و عقلانیت اعتقادی ندارد و در واقع فردی غیر اصولی است که به پرچمی که باد بر پرچمش می وزد تا خود را به او بفروشد، نگاه می کند و از این حیث فرصت طلب و در این زمینه بی اصول و بداخلاق است. رفتار محکوم است .

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *