به صورت نقدی ، سریال سرمایه نوشت: سریال سرمایه از همان قسمت اول از همان ابتدا اشتباهات قابل توجهی دارد ، اگرچه هنوز هم ارزیابی زودتر است و چگونه این سریال پیش می رود ، اما حتی در بخش اول می توانیم برخی از پول نقد را پیدا کنیم و امیدواریم ادامه یابد.
درگیری پیام های سریال با سیاست های کلان کشور
در قسمت اول این سریال چند نکته وجود دارد که نشان دهنده اشتباهات استراتژیک در نوشتن و کارگردانی است ، در واقع این سریال حرکتی خلاف سیاست های فرهنگی کشور است.
به عنوان مثال ، در سیستم ما ، مردم معمولاً بر مشارکت مردم در انتخابات ، راهپیمایی ها و سایر رویدادهای سیاسی و اجتماعی تأکید می کنند و با رویکرد مواردی مانند روز QHDS ، ما نمی توانیم بپذیریم که یک سریال طنزآمیز – با هزینه رسانه های ملی – پیام خلاف این جریان را منتقل می کند. پیامی که در واقع مخاطب را از سیاست دور می کند و به نوعی مشارکت اجتماعی را کاهش می دهد.
در بخشی از داستان ، شخصیت ارسطو ، که یک کمپر را خریداری کرده است ، با افتخار اعلام می کند که فقط به فیلمسازان و ثروتمندان خدمت می کند و هیچ خدمتی به سیاستمداران یا مدیران سیاسی کشور ارائه نمی دهد. او حتی در گفتگوی خود تأکید می کند که “خط قرمز من سیاست است”.
چنین عباراتی پیام عجیبی را علیه سیاست در ایران در یک سری تولید شده توسط بودجه عمومی منتقل می کند! در حالی که رسانه های ملی ، از یک سو ، سیاست هایی را بر اساس ترغیب مردم به مشارکت اجتماعی و سیاسی دنبال می کنند ، از طرف دیگر ، همان سریال در رسانه ها ساخته شده است که در واقع مسیری خلاف این استراتژی ها را ارائه می دهد.
مرد آرمانگرایانه اسلام یک مرد سیاسی و سیاستمدار است که از سیاست ها و سیاستمداران خود محروم شده است و تمایل دارد که سیاست و سیاستمداران خوبی باشد و به او در خدمت خود کمک می کند ، اما Tanabandeh در این سریال شروع می شود تا بگوید اگر من پایتخت و جمهوری اسلامی را بسازم ، من توسط جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی مورد تأیید قرار نمی گیرم. همان افرادی که در سالهای اخیر همیشه در سیاست نامناسب بوده اند ، باعث شده است که این کشور کشور را اغوا کند و از زندگی و خسارت های مالی و آسیب های اقتصادی زیادی متحمل شده است ، اما در نهایت به این کار ادامه می یابد.
این تضاد در مدیریت پیام های سیاسی رسانه های ملی باعث می شود بیننده در رسانه های ملی و سیستم فرهنگی رسانه ای کشور احساس سردرگمی کند. چگونه می توان انتظار داشت که همان بیننده چند روز بعد در یک سریال در یک راهپیمایی سیاسی مانند روز quds شرکت کند؟ این تضاد آشکار نشانگر نیاز به دقت بیشتر در تدوین پیام های ارائه شده از طریق رسانه های مختلف است.
پرداخت نامناسب به موضوع زایمان
نکته دوم تا یکی یکی دیگر از سیاست های کلان در جمعیت مربوط به جمعیت است ، در گذشته اشتباه در مورد سن فرزندآوری که هیچ پشتوانه علمی و پزشکی نداشت ، ارتقا یافته و به دلیل سیاست های کنترل جمعیت تحمیل شده به جامعه تزریق شده است ، اکنون که در بخش اول تکرار می شود. شخصیت “homa” – که یکی چهره های اصلی و خردمند داستان شناخته شده است – گفتگوی کاملاً متفکر.
این داستان از زمانی شروع می شود که هوم در مصاحبه ای با یک مشاور می گوید: “من و همسرم تصمیم گرفتیم که یک کودک را با دوقلوها بیاوریم ،” این گفتگو با لحن طنزآمیز توسط مشاور سریال مورد تمسخر قرار می گیرد ، اما آنچه بحث برانگیز است این است که خود هوما دلیلی بوده است و او مورد تمسخر قرار گرفته است. او فرزندی ندارد ، این یک داستان منطقی بود و می تواند دلیل محکمی برای تصمیم وی برای پذیرش تصویب رفاه باشد. اما متأسفانه ، به جای تأکید بر این نکته انسانی و عاطفی ، تأکید بر دیالوگ ها ، تمسخر رویای مادرش است.
شخصیت HOMA در این سریال نه یک زن سالخورده است و نه کسی که از سن بالا رفته است. او یک شخصیت جوان و توانایی داشتن تنها دو فرزند بزرگسال است ، که او فرزند خوبی را پذیرفته است ، تحسین برانگیز است ، اما چگونگی پردازش این روند در داستان و عدم انتقاد از مشاور داستانی که خواسته های هوما را مسخره می کند ، بحث می شود ، این نوع روایت نه تنها مطابق با سیاست های جمعیت فعلی.
نگاه وحشیانه به پیشگام کشتی
این سریال که با اولین نقش یک پیشکسوت کشتی ایرانی از خط مازندران پهلوی آغاز شد و ابتدا بر سادگی و مردانگی و حتی ظلم این مدل در جامعه تأکید کرد و با ورود آراش عباس به عنوان یک نویسنده ، بارها و بارها دیدگاه نامناسب از پیشگام در کشتی را ارائه داده است. این سریال به جای احترام به پیشگامان ورزش کشتی ، روشی مسخره و مخرب علیه آنها انجام داده است که به چهره پیشگام کشتی توهین و آسیب رسانده است. شاید دیدگاه نویسنده یا محسن تانابانده این باشد که این رویکرد باعث جذب مخاطبان و سرگرمی و شوخ طبعی می شود ، اما در فصل های اول که ما آنقدر توهین به کشتی گیران نداشتیم ، مردم سرگرم نمی شدند و از آنها خندیدند؟!
در فرهنگ ایرانی ، کشتی نمادی از اخلاق ، محبوبیت و اصالت است. افرادی مانند پوریا ولی و دنیای تاکتی نمونه های برجسته ای از این نمادهای فرهنگی هستند ، اما در سریال پایتخت ، وقتی ناقی به عنوان یک پیشگام معرفی می شود ، با رویکرد طنزآمیز و گاه تحقیرآمیز ، هم گذشته کشتی و هم عزت مورد سؤال قرار می گیرد ، صحنه ای مانند صحنه ای مانند آن را از بین می برد.
هنگامی که انگشت نقی در دهانه این صندلی گیر کرده است – نمادی از وضعیت اجتماعی پیشگامان کشتی ایران – و می گوید ، “فیدسگ شیر” ، پایتخت ، مانند پایتخت ، به چالش کشیدن وضعیت اجتماعی یک پیشگام کشتی است و احتمالاً نقی نیز قرار است قهرمان کشتی گیری ایرانی شود.
این کشتی همیشه در بین ورزش های مختلف در ایران مکان خاصی بوده است و قهرمانان آن به دلیل اخلاق و ارزش آنها شناخته شده اند ، در حالی که سایر ورزش ها ممکن است نمونه های نامناسب از الگوهای دیده شوند. بگذارید
این فقط مربوط به یک قسمت یا فصل خاص از این سریال نیست ، بلکه تکرار این رویکرد نشان دهنده جهت گیری خاصی است که با فرهنگ ایران-اسلامی ناسازگار است ، مبانی فرهنگی کشور ما به ارزش ها متکی است و هر تولید هنری ، به ویژه در تلویزیون ملی ، مسئولیت بسیار خوبی برای محافظت از این مفاهیم دارد.
برخی از گفتگوها برای پخش خانواده ناکافی است
نکته آخر در مورد تبلیغات این سریال در سایت تلویزیون ، بخشی است که برای افراد بالای 5 سال مناسب است ، سوال اصلی این است که چرا این سریال که در نوروز در زمان طلایی پخش می شود و با محتوای جذاب طنز برای اجتماعات خانوادگی باید ساخته شود به طوری که فقط مخاطبان بالای 5 سال می توانند بنشینند؟ به این ترتیب کودکان ، که علاقه مند به تماشای این سریال کمدی به یاد ماندنی با خانواده هستند ، از مخاطبان حذف می شوند؟! آیا کودکان در خانواده ایرانی می توانند از نشستن در پایتخت پایتخت ممنوع شوند؟ آیا این یک فیلم است؟ با این حساب ، رسانه های ملی ، اگرچه می داند که این سریال مخاطبان خانواده دارد ، اما اجازه داده است که محتوای نامناسب برای نوزادان و کودکان زیر 5 سال نمایش داده شود و از آن آگاه است!
این مشکل خود را از قسمت اول این سریال نشان داده است. به عنوان مثال ، شوخی های نامطبوع مانند گفتگوی مشاور که به HOMA می پردازد ، “من تو را دوست دارم ، دوستت دارم ، می خواهی” و پس از گفتن این حرف ، او این جملات را به همسرش پیشنهاد می کند! اگرچه این سبک بازی در هدف ایجاد یک وضعیت طنز گنجانده شده است ، اما نمی توان آن را به دلیل بی اخلاقی لحظه ای و بی اخلاقی نادیده گرفت.
تبلیغاتی که تصور غلط از خوشبختی را ارائه می دهند
نکته دیگر در مورد پایان این سریال است که نشان دهنده مشکلی در درک مقامات رسانه ملی از مفهوم طنز است. تبلیغات سریال پایتخت از اواسط مارس از تلویزیون آغاز شد و نکته ای که توجه را به خود جلب می کند این است که بیشتر اینها پر از صحنه های رقص و رقص هستند ، درست است که این صحنه ها ممکن است مقدار کمی از کل سریال را تشکیل دهند ، اما آنها چند تکرار در جامعه ندارند. تنها چیزی که مردم را خوشحال می کند رقصیدن است ، آیا جامعه ما هزاران راه دیگر برای خندیدن و خوشبختی دارد؟
این انتخاب محتوا در تبلیغات تبلیغاتی نه مطابق با سیاست های سمعی و بصری و نه با اهداف کلان سیستم فرهنگی کشور ، چرا به جای این تصاویر موقعیت های طنزآمیز واقعی را نشان نمی دهد؟ نیازی به محتوای سطحی یا پیشرفته برای خوشحال کردن مردم نیست ، اگر این هنرمند نتواند طنز ایجاد کند و نتواند موقعیت های طنزآمیز خنده دار ایجاد کند ، چنین تصاویر نه تنها باعث ایجاد خوشبختی واقعی می شوند بلکه به عنوان یک مواد مخدر ، جامعه را مواد افیونی می کنند. طنز به معنای یک وضعیت یا گفتگو است که ضمن ایجاد لبخند و خنده بر مخاطب و احساس شادی درونی ، نیز به طور جدی صحبت می کند و یک پیام عمیق منتقل می کند.
این وضعیت نشان می دهد که تیم سازنده و حتی تیم نظارتی صدا -SIMA از معنای واقعی طنز خارج شده و در دام طنز قرار گرفته اند ، تعریف طنز را تغییر داده و محتوا را ایجاد کرده اند که چیزی جز سطحی بودن ندارد. امیدوارم که این فقط به محبت سریال محدود شود و در قلب این سریال ، محتوای عمیق تر و خلاقانه تر پیدا خواهیم کرد.
نتیجه گیری ؛ نیاز به تجدید نظر در نظارت بر محتوا
IRIB ، به عنوان یک تولید کننده محتوا ، وظیفه دارد نظارت بر محتوای ارائه شده به گونه ای که چنین مواردی تکرار نشود ، این سؤال مهم باقی مانده است که آیا روند تولید آثار نمایشی تحت نظارت دقیق است. ما امیدواریم که پاسخ قانع کننده ای در این مورد وجود داشته باشد.