مقاله در ساعت 2025-10-17 14:08:00 در بازتاب آنلاین منتشر شده است که با موضوع
از حذف صدای متفاوت تا خط خوردن مردم میباشد و مسئولیت این مقاله به عهده ما نیست
نرگس کیانی: آنطور که زهرهسادات هاشمی، مجری سابق صداوسیما چندی پیش در گفتوگو با «خبر فوری» گفت –اگرچه هم برای او و هم رسانه مذکور پرونده قضایی تشکیل شد– انتقادات کارمندان سازمان به پیمان جبلی حول سه «عبارت» میچرخد: تبدیلشدن به «صداوسیمای جلیلی» به واسطه «حضور مدیران ناکارآمد» و «خط خوردن مردم».
بنا بر ادعای هاشمی اما جبلی، مردم را تنها منحصر به شرکتکنندگان در مراسم تشییع شهید سردار قاسم سلیمانی میداند. هرچند هاشمی معتقد است همان افراد نیز در رادیو و تلویزیون جایی ندارند؛ افرادی که طبق تصاویر منتشرشده، شاهد حضور زنان و مردانی با آرایش، پیرایش و پوششهای متفاوت در میانشان بودیم. در حالی که چنانچه این مجری سابق میگوید، در شرایط عادی از سوی رادیو و تلویزیون نمایندگی نمیشوند.
وایرالشدن بخشهایی از گفتوگوی زهرهسادات هاشمی با «خبر فوری» در کنار گفتوگوی محسن شاکرینژاد رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما با «تسنیم»، که هر دو در یک روز اتفاق افتادند، دست به دست هم دادند تا روزی پرحاشیه برای رادیو و تلویزیون بسازند. شاکرینژاد در این گفتوگو مدعی شد که حدود ۷۰ درصد مردم ایران، تلویزیون میبینند. او معیار مرکز تحقیقات برای احصای این درصد را، ۱۵ دقیقه تماشای روزانه دانست و اعلام کرد هر کس حداقل این میزان را ببیند، در آمار مخاطبان تلویزیون لحاظ میشود.
اظهارات هاشمی در کنار شاکرینژاد دستمایه گزارشهایی در نقد دوباره عملکرد صداوسیما شد. نقدی که زمزمههایش مدت زمانی پس از روی کار آمدن پیمان جبلی (۷ مهر ۱۴۰۰) آغاز شد و در چهار سالگی حضور او در صداوسیما به اوج رسیده است.
وقتی عملکردها زیر ذرهبین میروند
اگر جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران را به عنوان یکی از نقاط عطف دردناک در تاریخ معاصر ایران در نظر بگیریم، مروری بر انتقادات به عملکرد صداوسیما را نیز میتوان از همان زمان به این سو پی گرفت. هرچند جبلی و سازمان متبوعش در بزنگاه پیشین؛ اعتراضات پاییز ۱۴۰۱، نیز نمره قبولی نگرفتند. در آن مقطع زمانی، خطری که سالیان سال بود گفته میشد در کمین «رسانه ملی» است به واضحترین شکل ممکن رخ نمود. تا جایی که بحث «مرجعیت رسانهای از دست رفته و واگذاری آن به تلویزیونهای ماهوارهای خارج از کشور» به نقل محافل کارشناسان حوزه علوم ارتباطات و رسانه تبدیل شد. اشاره به برهههای حساس چون جنگ و اعتراضات طبیعتا به این دلیل است که عملکردها مشخصا در چنین مقاطعی زیر ذرهبین میروند. هرچند صداوسیما در مقاطع عادی هم کماشکال عمل نمیکند. تازهترین نمونههایش اسنیف کردن آنچه داروی گیاهی خوانده شد، به شیوه کوکائین در برنامه پرحاشیه «طبیب» یا حرکات عجیب رسول مهربانی با لباس تکواندو؛ مجری برنامه «سلام صبح بخیر»، که پیشتر بهخاطر کریخوانی برای استقلالیها حاشیهساز شده بود.
از سانسور مواضع چهرههای شاخص تا ساقط کردن هواپیماهای اف ۳۵
جنگ ۱۲ روزه، بدون شک بیش از هر چیز یادآور بدنهای بیدفاع بسیاری است که تبدیل کابوس «جنگ اسرائیل و ایران» به واقعیت، جانشان را گرفت. با این حال، گرد آمدن بازماندگان حول محور «ایران» فارغ از انتقاداتشان به نظام سیاسی، نکتهای نبود که بتوان به آسانی از آن گذشت. هرچند «رسانه ملی» نه تنها به آسانی از این نکته گذشت که سانسور مواضع چهرههای شاخص را نیز به آسانی انجام داد. چهرههایی که از جمله آنها میتوان به آقایان محمد خاتمی، حسن روحانی، عبدالکریم سروش، فرخ نگهدار یا خانمها پرستو فروهر و زهرا رهنورد اشاره کرد و حتی به کانون نویسندگان ایران. این نکتهای بود که کامبیز نوروزی، حقوقدان در همان روزهای جنگ در گفتوگو با خبرآنلاین به آن اعتراض و انتقاد خود را اینگونه بیان کرد: «تلویزیون به چه حقی این اجازه را به خود میدهد که ملت ایران را اینطور سانسور کند؟» این اتفاق در همان روزها از سوی روزنامه اصولگرای خراسان نیز مورد انتقاد قرار گرفت و همچنین تحت عنوان «سخنانی که جایی در صداوسیما نداشت» از سوی روزنامه هممیهن.
در کنار نبودن جا برای همه در «رسانه ملی»، با آن که جملگی حول محور «ایران» بودند، ادعاهای خلاف واقع و در خوشبینانهترین حالت، شانتاژهای خبری دیگر اتفاقی بود که مورد توجه رسانهها قرار گرفت. ادعاهایی که صداوسیما خود آنها را مطرح و خود آنها را تکذیب میکرد و همین موجب شد تیترهایی چون «صداوسیما خبر رسمی خودش را گردن نگرفت» به سرخط خبرها تبدیل شود. در نهایت کار تا آنجا بالا گرفت که کارشناس شبکه خبر اعلام کرد: «دشمن از قول ما خبرهای دروغی مثل سرنگونی اف۳۵ و اسارت خلبان زن را پخش میکرد تا کل روایت ما را دروغ بخواند.» این وضعیت تناقضآمیز سوالات بسیاری برای روزنامهنگاران ازجمله رضا غبیشاوی در سایت تحلیلی خبری عصر ایران ایجاد کرد. او در مطلبی با عنوان «صداوسیما و مرجعیت خبری در جنگ ۱۲ روزه/ چه کسی خبر جعلی اف۳۵ را منتشر کرد؟» نوشت: «صداوسیما در پوشش خبری نه بر مبنای واقع گرایی بلکه در خط بزرگنمایی و کوچکنمایی حرکت میکند و دقیقا به همین دلیل است که خبری به بزرگی سرنگونی جنگنده اف۳۵ منتشر میشود و بعد از آن هم هیچ توضیحی در این باره داده نمیشود.»
موارد ذکرشده را بگذارید کنار مطلبی با تیتر «همان همیشگی؟ بررسی رویکرد سیاسی صداوسیما در جنگ دوازده روزه اسرائیل و ایران» از روزنامه هممیهن. مطلبی که در بخشی از آن چنین آمده بود: «تمرکز بیش از حد شبکههای مختلف صداوسیما بر موفقیت نظامی ایران، نمایش انبوه تصاویر موشکهای شلیکشده، نادیده گرفتن ابعاد انسانی آنچه بر سر افراد معمولی آمد و استفاده از تصاویر کودکانی که جانشان را از دست دادند… بار دیگر این احساس را در بخش بزرگی از جامعه که آن روزها مجبور به تماشای صداوسیما بودند تقویت کرد که نمیتوانند روایت کاملی از آنچه در جریان است به دست آورند.»
در مجموع آنطور که غبیشاوی، در مطلبی با عنوان «در روز سوم حمله اسرائیل به ایران، رویکرد صداوسیما از اطلاعرسانی به تبلیغات تغییر کرد» به شفقنا گفت عملکرد صداوسیما را در طول جنگ ۱۲ روزه میشد به دو بخش تقسیم کرد. از لحظه شروع حملات اسرائیل به مدت ۲۴ یا ۴۸ ساعت و از روز دوم و سوم تا پایان جنگ. در بخش اول، رویکرد صداوسیما به صورت نسبی و در مقایسه با گذشته، در چارچوب اطلاع رسانی، قابل قبول بود اما با ورود به بخش دوم، از اطلاعرسانی به تبلیغات تغییر کرد. پس پوشش خبرها و جزئیات حملات اسرائیل به ایران تقریبا متوقف شد یا به حداقل خود رسید و جای خود را به برنامههای خبری تبلیغاتی داد. رویکردی برمبنای تولید محتوای شعاری، برنامههای احساسی، ترکیب خبر و نظر و خبررسانی اغراقآمیز به جای خبررسانی حرفهای و…
علیرغم موارد ذکرشده که هر کداماش میتواند برای از دست رفتن مرجعیت هر رسانهای کفایت کند، نمیتوان نوع برخورد بخشی از جامعه ایران را با تلویزیون فارسیزبان ایراناینترنشنال فراموش کرد. تلویزیونی که به گواه کارشناسان رسانه در طول جنگ ۱۲ روزه تبدیل به سخنگوی ارتش اسرائیل شده بود و همین موجب شد با کمپین تحریم از سوی کاربران ایرانی مواجه شود.
مشتی نمونه خروار
آنچه گفته شد مشتی بود نمونه خروار از انتقادات رسانهها به عملکرد صداوسیما در یک مقطع زمانی خاص. انتقاداتی که در برهههای دیگر چون اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ نیز قابل مشاهده است. چنانچه در موقعیتهای عادی چون امروز نیز میتوان ردیابیاش کرد و از پیمان جبلی پرسید اگر ادعای زهرهسادات هاشمی درست باشد، اگر جبلی فقط شرکتکنندگان در مراسم تشییع شهید سردار قاسم سلیمانی را «مردم» بداند، با چنین عملکردی حتی از عهده راضی کردن همانها نیز برمیآید؟
۵۹۲۴۲
گردآوری شده از:خبرآنلاین