فلاپی سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از کلمه ای که فکر می کردند بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گفتن یک نکته خوب برای دیدن آن مه
ببینید خرد و روح.
من یک ضرر داشتم که وحشی باشم و جایی در جایی وجود ندارد
او گفت چشم و فویل شیر برای دیدن گوزن ها
حلقه تئاتر بد
جان در آنجا صدها قلب برای دیدن مو به آنجا نگاه می کند
آفتاب عاشق ما را نادیده می گیرد
ای سوگند من برای دیدن خدا. دیدن
قلب دزد زولف در گردن صبا است
به لباس تقلب های هندو نگاه کنید
من در همان زمان به دنبال او بودم
هیچ کس آن را ندید و او را مانند او دید
هافیز در گوشه محراب است
این توصیه ، خدا این خم ابرو را خم می کند
از پادشاه منصوری فالک
شمشیر را جدا کنید تا قدرت بازو را ببینید
توضیحات فرهنگ لغت: هیچ کلمه ای برای این غزل وجود ندارد.
نظرات عرفانی:
1- هافیز در ششم تا هشتم می گوید:
کسی مثل کسی نیست که من به دنبالش هستم.
* اگر هافیز در گوشه ای از محراب عشق فرو رود ، سزاوار آن است. EY ، با نگاهی به محراب ابرو دوستش ، می داند که چرا حافظ ناله می کند.
*از زمان پادشاه منصور شورش نکنید ، بلکه از شمشیر و قدرت بازوی او بترسید و او را ببینید.
اکنون باید اهداف خود را تفسیر کنید.
به این ترتیب ، شما به دنبال یک هدف و یک هدف هستید ، اما دیگران مانند شما کار می کنند ، رقابت می کنند و سعی در پیروزی دارند. بنابراین شما اثربخشی خود را با قدرت و تجربه دیگران افزایش می دهید.
نظر غزل:
برای اهداف و آرزوهایی که باید مقصر باشید ، دوره ای گذشت ، اما مهم نیست که چه چیزی را امتحان کنید ، این قصد از راه شما بیرون نمی آید. شما باید بدانید ، زیرا شما بسیار زیاد هستید ، و شما فقط مراکز جذابیت این فکر نیستید ، بلکه روش های زیادی وجود دارد. شک از قلب خود بردارید و اکنون اولین قدم را برداشته اید ، در یک جاده ثابت تا انتهای جاده ثابت بمانید.