به گزارش پی ام آپ، فراز نوشت: وقتی این دو یا چند غریبه وارد خانه شدند، آن دستمال پارچه ای مثل همیشه روی مچ مهرجویی بود. اولین شاهدان عینی جنازه غرق در خون نیز آن دستمال را دیدند. به عبارت دیگر، دست و پای او بسته نبود، همچنان که هیچ نشانه ای از بسته بودن دست و پای همسرش وجود نداشت. این دو یا چند غریبه هر دو دست و پایشان شکسته بود و دست همسرش وحیده محمدی فر از ناحیه آرنج به عقب خم شده بود. می گویند ممکن است وقتی گلویش را بریده اند، آرنجش شکسته باشد. چون وقتی به بالای بدنش رسیدند سر همسرش فقط روی پوست پشت گردن بود. گلوی مهرجویی نیز بریده شد، اما نه به عمق گلوی همسرش. انگار نفرت غریبه ها نسبت به همسرش بیشتر شده بود. البته سر مهرجویی از پشت با جسم سخت برخورد کرد و له شد. این دقیق ترین روایت از فاجعه ای است که اولین شاهدان پس از نیروهای آمبولانس به ما گفتند و شب قبل در منزل کارگردان و نویسنده مشهور داریوش مهرجویی رخ داد.
وقتی این دو یا چند غریبه وارد خانه شدند، آن دستمال پارچه ای مثل همیشه روی مچ مهرجویی بود. اولین شاهدان عینی جنازه غرق در خون نیز آن دستمال را دیدند. به عبارت دیگر، دست و پای او بسته نبود، همچنان که هیچ نشانه ای از بسته بودن دست و پای همسرش وجود نداشت.
آن دو یا چند نفر غریبه دست و پای هر دو را شکستهاند…
روبهرو شدن دختر با جسد داریوش مهرجویی و مادرش
ما با حامد بهداد بازیگر مشهور وارد شهرک میشویم. نیمه شب یکشنبه است. شهرک بزرگ است و خانه مهرجویی درست انتهای یکی از کوچههای آن جا گرفته. میگویند ناصر ملک مطیعی بازگیر فقید سینما هم در همین کوچه زندگی میکرده است. روبهروی خانه پر است از ماموران آگاهی و لباس شخصی. جسدها را به تازگی بردهاند، یعنی حوالی ساعت دوازده. دادستان فردیس، اما تقریبا کمی بعد از ساعت سه از دورن خانه مهرجوییها که اکنون محل وقوع جنایت است بیرون میآید. پلیسها از چند ساعت قبل اینجا هستند. کمی بعد از اینکه مونا دختر نوجوان مهرجویی وارد خانه شده و به جای آغوش پدر و مادر با جسد آنها روبهور شده. او البته قبل از این حدود دو ساعتی از آنها بیخبر بوده. همین بیخبری هم نگرانش کرده و با راننده معتمد خانواده تماس گرفته تا خودش را به خانه برساند. وقتی هم کلید را چرخانده جسدهای خونآلود را دیده و جیغ بلندی کشیده. این را راننده معتمد خانواده به ما میگوید. بعد هم با پلیس تماس گرفته میشود و بعد هم ادامه ماجرا.
مهرجویی 100 دقیقه جهنم را پشت سر گذاشت
ناصرخاکی، دادستان فردیس، مستقیماً در مقابل خانه در میان عزاداران مهرجویی اعلام کرد که قتل حداقل بین ساعت 22 تا 22:30 رخ داده است. این یعنی فاجعه 100 دقیقه طول کشید. اما هنوز نمی دانیم مهرجویی و همسرش در آن 100 دقیقه جهنمی چه گذشت. آیا آنها در تمام آن 100 دقیقه شکنجه شدند یا بالاخره قاتلان آنها را کشتند؟ فقط می دانیم که این قتل احتمالاً پس از بازکردن گاوصندوق در خانه اتفاق افتاده است. دادستان فردیس می گوید که آثار سرقت در خانه مشهود بوده و حتی طلاهای خانم محمدی فر نیز از وی گرفته شده است. این یک سرقت است، چون ماموران نیروی انتظامی میگویند چیزی که در شهرک «زیبادشت شمالی» مشکین آباد زیاد پیدا میشود، خانه خالی است. از طرف دیگر همسر مهرجویی چند روز قبل از این فاجعه در اینستاگرامش روایتی از حمله یک فردی که لهجه ایرانی ندارد به خانه و تهدید او با چاقو منتشر میکند. نزدیکانش همسرش هم به ما میگویند احتمالا این درگیری با آن فرد که تبعه بیگانه بوده، پیشینهای داشته است. قبل از این حمله هم از خانه سرقت شده بوده و حدود ۱۰ ماهی که اخیرا در فرانسه بودند از خانه دزدی شده بوده است.
خانه مهرجویی در انزوا که بلای جان شد
همه شواهد نشان می دهد که ویلای مهرجویی فاقد امنیت بوده است. مکانی که قرار بود خلوتگاه کارگردان 84 ساله و محل آرامش و شادی باشد برای او و همسرش به یک فاجعه تمام عیار تبدیل شد. بالای درب ورودی فقط یک دوربین مداربسته وجود دارد و دیوارهای خانه بیشتر شبیه نرده است. صحرای بزرگ و متروکی در جلوی خانه است، دیوارهای شهر در سمت راست و بیابان پشت سر. این بدان معناست که قاتلان به راحتی در تاریکی از صحرای متروکه وارد خانه شده اند. هیچ در و پنجره ای شکسته نشد و این بار با خیالی آسوده وارد خانه شدند در حالی که گویا بار قبل همسر مهرجویی در خانه را قفل کرده بوده و جانیان بیگانه را ناکام گذاشته بود. دادستانی می گوید هنوز دوربین امنیتی بررسی نشده است، اما جانیان ممکن است حتی از جلوی دوربین رد نشده باشد. جلوی خانه و پشت دیوارهای شهر تا چشم کار می کند کویر است.
مهرجویی; مردی که برای شهرت ساخته شده است
این همه 100 دقیقه جهنم قبل و بعد از داستان است. این روایت با تحقیقات پلیس آگاهی تکمیل خواهد شد. چه کسی پشت این جنایت است؟ همسر مهرجویی با چه کسانی در ارتباط بود و سابقه این درگیری به کجا رسید؟ آیا آنها دستگیر خواهند شد؟ اینها سوالاتی است که به تدریج پاسخ داده می شود. اما تنها یک چیز با داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر به خاک سپرده می شود. چیزهایی مانند وحشت وصف ناپذیر مواجهه با موجودات غیر انسانی. شاید در آن لحظات وحشت آرزوی معجزه ای مثل «هامون» را داشت. گویی او برای شهرت آفریده شده است، زندگی و حتی مرگش همیشه در یادها خواهد ماند.