هوش تنها با نمره بالا در تست هوش تعیین نمی شود. همچنین در مورد نحوه درک ما از جهان و نحوه پردازش آن است. بیایید بپذیریم که برخی از ابعاد و جنبه های زندگی می تواند تمام انرژی ما را تخلیه کند.
روانشناسی به ما کمک می کند بفهمیم چرا برخی چیزها برای افراد باهوش تر از دیگران خسته کننده هستند. آنها نمی خواهند برتری خود را نشان دهند، فقط می خواهند نشان دهند که مغزشان متفاوت از دیگران کار می کند.
به ما بپیوندید تا 10 موردی که فقط افراد باهوش خسته کننده می شوند را با شما به اشتراک بگذاریم:
1. مزخرفات روزمره
بیایید با آن روبرو شویم، افراد باهوش مانند آب و هوا و غیره. آنها در صحبت کردن در مورد آن خیلی خوب نیستند. آنها مغرور نیستند و فکر نمی کنند که این حرف ها در شأن آنها نیست. برعکس ذهنشان فرق می کند. آنها از گفتگوها و بحث های معنادار و عمیقی که می تواند استدلال و تفکر آنها را تحریک کند، لذت می برند.
افراد باهوش اغلب درگیر فرآیندهای فکری پیچیده و انعکاسی می شوند. بنابراین وقتی یک بحث خیلی معمولی و سطحی در مورد آب و هوا و جدیدترین شایعات افراد مشهور دارید، آنها احساس می کنند ذهنشان در حال خاموش شدن است. از آنجایی که هیچ عاملی وجود ندارد که آنها را در این بحث ها در زندگی روزمره به تفکر وادار کند، فکر می کنند بحث خسته کننده و حتی دردناک است. این مانند این است که از یک دونده ماراتن بخواهید 10 بار دوی سرعت داشته باشد.
2. بی کفایتی
آنها از انجام کارها به طور ناکارآمد و بدون تأثیر عمیق خسته می شوند. آنها در هر کسب و کاری به دنبال استراتژی ها و سیستم های جدید هستند تا کار را به بهترین و شایسته ترین شکل انجام دهند. افراد باهوش در تشخیص ناکارآمدی ها و اضافه کاری های غیر ضروری خوب هستند. آنها قادر به دیدن تصویر بزرگ و تمام بخش های تشکیل دهنده آن هستند، که اغلب آنها را به انتخاب بهترین راه ها برای انجام کارها سوق می دهد. بنابراین وقتی در سیستمی قرار می گیرند که باید یک سری دستورالعمل ها را رعایت کنند و فرآیندهای ناکارآمدی داشته باشند، خسته می شوند. مثل این است که مجبور شوید راه بروید، وقتی می دانید بهترین کار دویدن است. پس به یاد داشته باشید که ناامیدی برخی افراد به دلیل کم حوصلگی نیست، بلکه این وضعیت آنقدر معکوس است که آنها را عصبانی می کند.
3. عدم تحریک فکری
آیا می دانستید که افراد باهوش نسبت به سایر افراد عادی اطراف خود به تحریک ذهنی بیشتری نیاز دارند؟ این بدان معناست که آنها دائماً به دنبال دانش، مهارت ها، ایده ها و چالش های جدید هستند تا ذهن خود را تیز نگه دارند.
افراد باهوش نسبت به دیگران کنجکاوتر و پذیرای تجربیات هستند. آنها یادگیرنده مادام العمر هستند و همیشه به دنبال فرصت هایی برای گسترش دانش و درک خود هستند. اما این همچنین می تواند به این معنی باشد که وقتی در موقعیتی قرار می گیرند که در آن تحریک ذهنی و فکری کم است، خسته می شوند. خواه شغلی باشد که آنها را به چالش نمی کشد یا یک موقعیت اجتماعی که در آن گفتگوها حول موضوعات معمولی و ساده می چرخد، آنها به شدت احساس خستگی و فرسودگی می کنند.
مثلاً فرض کنید یک سرآشپز در فلافل کار می کند. او احساس خستگی و دست و پا چلفتی می کند زیرا فرصتی برای نشان دادن مهارت های خود نداشته است.
4. سر و صدا و سایر عوامل حواس پرتی
ما در دنیایی زندگی می کنیم که پر از سر و صدا و حواس پرتی است. تقریباً غیرممکن است که از این صداها اجتناب کنید، از صداهای اعلان مداوم تلفن گرفته تا سر و صدای محیط یا ترافیکی که از پنجره می آید.
با این حال، افراد باهوش نسبت به سایرین با این صداها مشکل بیشتری دارند. آنها به طور کلی به محرک های محیطی حساس تر هستند، به این معنی که آنها به راحتی تحت تأثیر صداهای مزاحم قرار می گیرند. روانشناسی توضیح می دهد که این احساس از تمرکز شدید و فرآیندهای فکری عمیق ناشی می شود. هنگامی که آنها در یک فکر پیچیده گم می شوند، یک صدای ناگهانی یا آزاردهنده می تواند باعث شود آنها احساس مزاحم کنند و باعث می شود که جریان فکر آنها به طور ناگهانی متوقف شود و آنها باید انرژی بیشتری را برای تمرکز مجدد صرف کنند.
5. عدم استقلال و استقلال
افراد باهوش برای استقلال می جنگند. آنها دوست دارند زمان، وظایف و تکنیک ها را کنترل کنند. آنها از آزادی برنامه ریزی کارشان بر اساس روش و سرعت خود لذت می برند.
طبق روانشناسی، افراد باهوش عموماً نیاز شدیدی به استقلال دارند. آنها خود راهبر هستند و محیط هایی را ترجیح می دهند که در آن آزادی برای تصمیم گیری و انتخاب فردی وجود داشته باشد. همچنین به این معنی است که اگر شخصی استقلال و استقلال خود را زیر سوال ببرد، به شدت احساس کسالت و خستگی می کند. یک مدیر کوچک یا یک برنامه غیر قابل انعطاف که جایی برای انعطاف باقی نمی گذارد، آنها را خسته می کند. مثل این است که از عقاب بخواهیم در یک قفس کوچک پرواز کند.
6. سوء تفاهم
درک نشدن می تواند برای کسی دردناک باشد. اما برای افراد باهوش، این بسیار دردناک تر و خسته کننده تر است. آنها اغلب رویکردها و دیدگاههای منحصربهفردی در مورد چیزهایی دارند که باعث میشود در مقایسه با اطرافیانشان احساس کنند در طول موج متفاوتی قرار دارند. آنها ممکن است متوجه شوند که دیگران آنها را درک نمی کنند و باعث می شود آنها احساس خستگی و فرسودگی زیادی کنند.
افراد باهوش عموما سطح بالایی از خودآگاهی و خود انعکاسی دارند. آنها خود را به خوبی درک می کنند، اما تفاوت بین نحوه درک خود و درک دیگران باعث می شود آنها احساس انزوا و غرق شدن کنند. انگار با دیگران به زبان خارجی صحبت می کنند. تلاش مداوم برای ترجمه کلمات آنها برای دیگران آنها را خسته و فرسوده می کند.
7. پتانسیل تحقق نیافته
همه ما تصویری از خود ناقص خود داریم. چه کسی میتوانستیم و نمیتوانیم باشیم، موفقیتهایی که میتوانستیم و نتوانستیم به دست آوریم، کارهایی که میتوانستیم و نمیتوانیم انجام دهیم. این افکار می توانند محرک های قدرتمندی باشند، اما می توانند بار هم باشند. افراد باهوش بسیاری از این افکار را دارند.
افراد باهوش معمولاً از توانایی های خود آگاه هستند. آنها می توانند فرصت های پیش روی خود و گام هایی را که برای رسیدن به اهداف خود باید بردارند، ببینند. با این حال، زمانی که شرایط، محدودیت ها و حتی ترس های خود آنها را از درک این ظرفیت باز می دارد، احساس خستگی شدید می کنند.
افراد باهوش معمولا استانداردهای بالایی را برای خود تعیین می کنند. آنها به دلیل تمایل به خودسازی و موفقیت پیشرفت می کنند. اما وقتی می ترسند که انتظارات خود را برآورده نکنند، ناامید و ناامید می شوند. انگار قله را از دور می بینند اما نمی توانند به آن برسند.
9. انزوا و تنهایی شدید
درست است که افراد باهوش اغلب ترجیح می دهند دوستان خود را داشته باشند و از شلوغی و سر و صدا دوری کنند، اما انزوای بیش از حد آنها را ناراحت می کند. بر اساس روانشناسی، حتی درونگراترین افراد در میان ما نیز برای حفظ سلامت روان خود به سطحی از تعامل انسانی نیاز دارند. افراد باهوش نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنها همچنین به دنبال ارتباطات و گفتگوهای عمیق هستند. با این حال، وقتی آنها برای مدت طولانی تنها می مانند، شروع به نشخوار فکری می کنند که می تواند بسیار خسته کننده باشد. مثل گم شدن در پیچ و خم افکار بدون کسی است که دیدگاه متفاوتی برای کمک به آنها ارائه دهد.
آنها ممکن است به سرعت دعوت به هیچ گردهمایی اجتماعی را قبول نکنند، اما ترجیح آنها همیشه تنها نبودن است. گاهی نیاز به گفتگوی خوب دارند، نیاز دارند با دیگران بخندند و هزارتوی ذهنی خود را بشکنند.
9. همرنگ اجتماع باشید
فشار برای سازگاری برای افراد باهوش طاقت فرسا است. آنها رویکردها و باورهای منحصر به فرد خود را دارند که اغلب با هنجارها و انتظارات اجتماعی در تضاد است. روانشناسی به ما می گوید که افراد باهوش اغلب سازش ناپذیر هستند. آنها برای اصالت و یکپارچگی خود ارزش قائل هستند و از زیر سوال بردن وضعیت موجود ترسی ندارند. اما زندگی در دنیایی که اغلب به سازش ارزش می دهد برای باهوش ها خسته کننده است. انگار می خواهند قد خودشان را کوتاه کنند تا به قد دیگران برسند.
10. جهل
شاید ناامید کننده ترین چیز برای افراد باهوش، برخورد با نادانی از روی لجاجت باشد. آنها برای دانش و حقیقت احترام عمیقی قائل هستند و دیدن نادیده گرفتن و انکار حقیقت از سوی دیگران برایشان بسیار خسته کننده است. روانشناسی توضیح می دهد که افراد باهوش برای تفکر انتقادی و منطقی و تصمیمات مبتنی بر شواهد ارزش قائل هستند.
آنها اغلب کنجکاو و ذهن باز هستند، همیشه مایل به یادگیری و تغییر دیدگاه خود بر اساس اطلاعات جدید هستند. اما وقتی با نادانی سرسخت روبرو می شوند، احساس می کنند که به دیوار برخورد کرده اند. مثل این می ماند که بخواهیم با یک قایق در برابر جریان قوی پارو بزنیم و انرژی زیادی صرف کنیم اما به جلو حرکت نکنیم. این تعارض می تواند بین حب دانش و واقعیت جهل باشد. یکی این یکی از کسل کننده ترین تجربیات در زندگی افراد باهوش است.