این سریال بر اساس رمان پرفروش الین هیلدربراند ساخته شده است. این رمان که یکی یکی از محبوب ترین آثار این نویسنده در ژانر جنایی و داستان های اجتماعی است که داستانی پرتنش از روابط خانوادگی و رازهای پنهان را به تصویر می کشد. اقتباس تلویزیونی آن توسط جنا لامیا انجام شد و کارگردانی آن به دست سوزان بیر، کارگردان سرشناسی که در زمینه تولید آثار تلویزیونی نیز موفق عمل کرده است، سپرده شد. در این اقتباس روح اصیل رمان حفظ شده است، اما برای جذابیت بیشتر سریال برای مخاطبان تلویزیون، تغییراتی در داستان و پایان بندی متفاوت ایجاد شده است.
به گزارش انتخاب، این سریال به بررسی جنایتی در مراسم عروسی یک خانواده ثروتمند می پردازد و رازهای پنهان اعضای خانواده را فاش می کند. این سریال بر اساس رمان الین هیلدربراند ساخته شده و نیکول کیدمن و لیو شرایبر در آن حضور دارند. از نقاط قوت سریال می توان به شخصیت پردازی عمیق و فضای زیبا اشاره کرد، اما در برخی قسمت ها ممکن است به دلیل ریتم کند و پایان بندی ضعیف، مخاطب ناراضی باشد. اما برای علاقه مندان به ژانر معمایی و خانوادگی توصیه می شود.
شخصیت پردازی سریال
یکی یکی از نقاط قوت این سریال شخصیت پردازی قوی آن است. شخصیت ها دقیقاً و با عمق روانی بالا طراحی شده اند و هر کدام به نوعی در پیشبرد داستان نقش اساسی دارند. نیکول کیدمن نقشی پیچیده و مرموز را در نقش گریر وینبری، مادر خانواده بازی می کند. گریر به عنوان یک نویسنده موفق و زن کنترل کننده، همیشه سعی می کند همه چیز را تحت کنترل خود نگه دارد. بازی نیکول کیدمن با استفاده از حرکات ظریف و نگاه های سرد و بی روح این شخصیت را به خوبی به تصویر می کشد و باعث می شود مخاطب هم از او بترسد و هم در عین حال تحت تاثیر او قرار بگیرد.
از سوی دیگر، لیو شرایبر در نقش تگ وینبری، پدر بنجی، نقشی متفاوت و شاید در تضاد با گریر بازی می کند. او مردی است که به مسئولیت های خانوادگی علاقه ای ندارد و بیشتر به لذت های شخصی علاقه دارد. بازی شرایبر با استفاده از شوخی های تلخ و بی توجهی به زندگی خانوادگی، این شخصیت را ساخته است یکی او به یکی از جذاب ترین شخصیت های سریال تبدیل شده است.
ایو هیوسون در نقش آملیا ساکس، زنی که قرار است وارد این خانواده پیچیده و ثروتمند شود، نقش زنی قوی و در عین حال آسیب پذیر را بازی می کند. از همان ابتدا احساس می کند که در این خانواده جایی ندارد و با سردی و تحقیرهای پنهانی مواجه می شود. اما او به تدریج شخصیت خود را آشکار می کند و با اسرار خانواده وینبری روبرو می شود. اجرای هیوسون با عمق و احساس واقعی، باعث می شود مخاطب هم با او همدردی کند و هم از قابلیت های درونی او لذت ببرد.
داکوتا فانینگ در نقش ابی وینبری، همسر توماس وینبری، برادر بزرگتر بنجی، زنی خشن و جسور است که مدام از دیگران انتقاد می کند و سعی می کند برتری خود را به رخ بکشد. او با وجود اینکه باردار است، همیشه آماده درگیری لفظی و روانی با دیگران است و به نوعی تنش و هیجان را به داستان اضافه می کند.
نقاط قوت سریال
بازی های برجسته، فضاسازی های زیبا و جلوه های بصری چشم نواز از نقاط قوت این سری هستند. بازیگران به خوبی از پس نقش های پیچیده خود برآمده اند و توانسته اند شخصیت هایی باورپذیر و چند بعدی را به تصویر بکشند. همچنین داستان با استفاده از روایتی پرتعلیق و رازهایی که به مرور زمان آشکار می شود، مخاطب را تا پایان هر قسمت درگیر خود نگه می دارد.
نقاط ضعف سریال
ضعف سریال بیشتر از پایان آن ناشی می شود. به نظر می رسد آخرین قسمت سریال بدون توجه کافی به برخی از خطوط داستانی به سرعت به پایان می رسد. این ممکن است باعث شود برخی از بینندگان احساس نارضایتی کنند، زیرا برخی از رازها به طور کامل فاش نمی شوند و پایان باز و ناتمام به نظر می رسد. همچنین شباهت های نمایش به دیگر آثار ژانر درام-معمایی مانند دروغ های کوچک بزرگ و نیلوفر سفید می تواند به کاهش حس تازگی و اصالت نمایش کمک کند.
حرف آخر
سریال زوج کامل دوست دارد افراط، غرایز کنترل نشده و رفتار خودخواهانه این افراد را احمقانه، سطحی، بی ادب، مسخره و خنده دار نشان دهد. البته سریال در نمایش آنها موفق است. بخشی از این ناهنجاری ها ناشی از دیالوگ های خوب فیلمنامه است و البته در موارد دیگر، دیالوگ ها در شرایط نامناسبی ارائه می شوند که نه تنها شخصیت ها، بلکه کل سناریو را ناجور جلوه می دهد. دیالوگ هایی که قرار بود طنز تلخی باشد خنده دار نیست و آنهایی که قرار بود لحن طعنه آمیزی و انتقادی به زندگی سبز آقازاده ها داشته باشد به دلیل انطباق بد شرایط با دیالوگ کار نمی کند. چیزی که نمونه عالی آن را در سری White Lutos می بینیم.