او با تعجب گفت که به این معنی است که او به تنهایی با تمام آن پاورقی ها و منابع کار کرده است. من گفتم بله. گفت تا حالا اسمش را نشنیده بودم. گفتم خیلی عادت نداشتند اسم خودشان را بکشند وگرنه وقتی کتاب را با داستان های پراکنده شهید داسغیب چاپ کردند مدرسه نمی رفتم.
چند روز بعد انجمن ناشران با من تماس گرفتند. سریع متوجه شدم که اشتباه کرده اند چون پدر را نمی شناختند. جالب اینجاست که این اشتباه تا دیشب بارها تکرار شد. دیروز به یکی از دوستانم گفتم جالب است که پدرم نه تنها یادداشت های مربوط به جبهه را همراه خود نداشت. نام او حتی در اسناد لیست اعزامی هم نیست و این را از خاطرات همرزمانش فهمیدم.
شاید راز در همان جمله ای باشد که دیشب در پایان سخنان کوتاه خود گفت و در آن به دستگیری همزمان با شهادت آندرزگو اشاره کرد. رنگی که در این سالها شهید اندرزگو…
آنقدر زیبا بود که هیئت داوران او را نمی شناختند و عوامل ثانویه تأثیری در انتخاب او نداشتند. نه خودش، نه یادداشت های پدرش با شهید اندرزگو. البته نمی دانستند آن که ردیف اول می نشیند و نگران پدرم است، دختر همان حاج صادق امانی است که در شرایط او بود.
نه تنها داوران، حتی من هم قبل از فوت پدرش هیچ اطلاعی از رابطه این نویسنده و موضوع نوشته اش با برگزارکننده مراسم، شهید اندرزگو نداشتم. قبلاً به ایشان پیشنهاد داده بودم که در دیدار با سازندگان «ماجرای نیمروز» به رهبر معظم انقلاب اسلامی تذکر دهند که «حالا انشالله برای آقای لاجوردی کاری بکنید.» لاجوردی یکی از این شخصیت هاست. که ارزش کار کردن را دارند لاجوردی یکی از دوستان مبارز ما قبل از انقلاب است، از جمله برخی بازاریان. ما همیشه مرحوم لاجوردی را «مرد پولادین» خطاب میکردیم. در چنین روزی در سالهای 52 و 53.
من با دو فرزند کوچکترم به مراسم آمده بودم و تا انتهای سالن راه افتادم و عواقب حضور آنها را به خوبی می دانستم. اما از آن به بعد آنقدر سر و صدا کردند که محمدرضا باقری مجبور شد قبل از اینکه پدرش روی صحنه حاضر شود واکنش نشان دهد و به این صداها اشاره کرد و به آرامی گفت: صدای این بچه ها ما را اذیت نمی کند، نشان می دهد که آنها زنده هستند و زنده “این جریان انقلاب است.”
وقتی پدرم به حضورش در پرونده شهید اندرزگو اشاره کرد، تمام چیزی که به ذهنم خطور کرد، زمینه بود. مثلاً مقام معظم رهبری فرمودند: «وقتی مثلاً میبینیم شخصی مثل شهید اندرزگو در تاریخ مبارزات اسلامی ما به شهرت میرسد و چهره برجستهاش در تاریخ مبارزات اسلامی ما میدرخشد، باید بدانیم که افرادی مانند صادق اسلام بودند که این امر را ممکن کردند». تا شهید اندرزگو ظهور کند و تأثیرگذار باشد.»
یادم آمد که شهید بهشتی در مورد پدر همسرش و نحوه تربیت افرادی چون شهید اندرزگهها گفته بود: «پس با توجه به این مرد لاغر اندام و ظریف; اما او مصمم، با اراده، بزرگوار و پیرو راستین سلسله انبیا و اولیا، نور ایمان و قوت اراده آهنین، مردی با ایمان بود، از بودن با او لذت می برد، که واقعاً یکی از کسانی است که دیدارش او را به یاد خدا می انداخت.
بچه های عزیز را با روحیه ایمان و با شجاعت و با سلاح تربیت کردند… با تمام وجود در خط اصیل اسلام و قرآن و فقه به قول شما الان امام حرکت کردند. »
اما پدر نه از لاجورد گفت و نه از اسلام و امانی. وی به مسئولان وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و سایر مسئولان حاضر در سالن پیشنهاد کرد؛ برای ساخت سریال شهید حاج مهدی عراقی تلاش کنید. سریالی که نبرد را در حین پیشرفت مرور می کند و بسیاری از شخصیت های دیگر را که جا مانده اند معرفی می کند.