مغز ما از جهان از سراسر جهان کار می کند ، اما نشان می دهد که بیشتر درک ما از تحقیقات مبتنی بر پیش بینی های ذهنی و مدل های داخلی است.

ممکن است فکر کنید که آنچه می بینید یا می شنوید همیشه بازتاب دنیای واقعی است ، اما علم نشان می دهد که درک ما بیشتر مبتنی بر مغز ما است تا داده های خارجی. از توهمات بصری تا گوش دادن به صداهای غیرواقعی ، ذهن ما گاهی مرز بین فانتزی و واقعیت را از بین می برد. اما چگونه مغز تصمیم می گیرد که چه چیزی واقعی است و چیست؟ پاسخ این سؤال می تواند در تحقیقات علوم اعصاب و حتی مدلهای هوش مصنوعی باشد.

آیا تا به حال توهم داشته اید؟ شما می توانید تصور کنید که این فقط برای افراد خاصی است ، اما فرانسیس گالتون ، روانشناس قرن نوزدهم ، می گوید: “این بسیار رایج تر از آن است که ما به تمایل به دیدن تصاویر خیالی در افراد سالم فکر کنیم.”

اگر رویاهای زنده و عاطفی را کنار بگذاریم ، شما مرفه تر از آن چیزی هستید که به چیزهایی فکر می کنیم که واقعاً وجود ندارند. به عنوان مثال ، او حدود 5 ٪ از افرادی که افراد عزیز را از دست می دهند فکر می کند یا احساس می کنند. برخی حتی او را می شنوند یا صحبت می کنند.

افرادی که در سنین پایین دیدگاه خود را از دست می دهند ، گاهی اوقات تصاویر غیر واقعی را می بینند. به عنوان مثال ، در مورد سندرم چارلز بون ، دو مرد جوان با کلاه نقره ای با لباس باشکوه و کلاه های نقره ای. یا زنی که فقط 4 ساعت چشمان خود را بست ، تصاویر شهرها ، آسمان ، شیرها و غروب خورشید را دید. همچنین ، بیشتر آنها یکی آنها بدن خود را از دست می دهند ، هنوز هم این اندام را احساس می کنند. این پدیده ، به نام “اندام های خیالی” ، اولین بار توسط یک متخصص مغز و اعصاب آمریکایی پس از تحقیق در مورد جنگ داخلی آمریکا توصیف شد.

این توهمات محدود به بینایی نیست. حواس دیگر ما می تواند چنین تجربیاتی را ایجاد کند. به عنوان مثال ، حدود یک نفر از هر 5 نفر صدایی را شنیده است که در بیرون ظاهر می شود ، اما در واقع صدایی را که ناشی از ذهن خودش بود شنید. برای هر 5 نفر ، این اتفاق به طور منظم حتی بدون مراجعه به روانپزشک اتفاق می افتد. مطالعات نشان می دهد که وقتی یک تصویر عمدی تجسم می کند (به عنوان مثال ، وقتی به آنها گفته می شود یک سیب را در ذهن خود تصور می کند) ، در هنگام دیدن یک شیء واقعی ، همان قسمت های مغز فعال می شوند. این شباهت نشان می دهد که درک ما از واقعیت بیش از بدست آوردن اطلاعات بیشتر از جهان در جهان است. برعکس ، این یک روند ذهنی و خلاقانه است.

این ایده سابقه طولانی دارد ، اما امروز با یافته های جدید روانشناسی و علوم اعصاب بازگشت. روانشناسی مدرن نشان می دهد که پیش بینی بخشی جدایی ناپذیر از ادراک است. علاوه بر این ، شواهد علمی نشان می دهد که تجربه ما به فعالیت مغز ما بستگی دارد که قند و اکسیژن کاملاً مصرف می کند. به عبارت دیگر ، آنچه ما می بینیم و احساس می کنیم بیشتر بر دانش و مدلهای ذهنی قبلی ما مبتنی بر اطلاعاتی است که مستقیماً از محیط دریافت می کنیم. آنیل متخصص معاصر در مجموعه خوب می گوید: “ما معمولاً فکر می کنیم ادراک در داخل است ، اما در واقع بیشتر از درون است.”

این نظر جدیدی نیست. پنج سال پیش ، مورخ و روانشناس فرانسوی هیپپلت تن گفت: “درک خارجی در واقع رویایی است که با واقعیت خارجی هماهنگ است.” بنابراین ، بهتر است به جای سوء تفاهم ، درک را به عنوان یک توهم واقعی فکر کنیم. “

اگر ادراک یک توهم واقعی است ، یک مشکل بزرگ وجود دارد: چگونه می توانیم آنچه را که واقعاً از آنچه می بینیم تصور کنیم؟

بیشتر نمونه های قبلاً ذکر شده نشان می دهد که ما همیشه موفق نیستیم. بعضی اوقات تخیل خود را با واقعیت موقتی اشتباه می گیریم ، اما در بعضی موارد مانند روان پریشی ، این توهمات دائمی تر می شود. در مقابل ، در پدیده ای به نام “تأثیر کامل” ، وقتی مردم چیزی را تصور می کنند و در عین حال ، تفاوت را متوجه نمی شوند. با این حال ، مغز ما اغلب قادر به تمایز بین واقعیت و خیال است.

اما چگونه؟ تحقیقات هوش مصنوعی نکات جالبی را ارائه می دهد. در مدل “رقابتی” ، شبکه های بحث برانگیز یا (GAN ها ، دو بخش برای درک بهتر جهان با هم کار می کنند: یک بخش سعی می کند دنیای واقعی را شبیه سازی کند و دیگری سعی می کند تا مشخص کند که آیا چیزی می بیند واقعی است یا از مدل.

فصل 2 بخشی از مغز در پیشانی خود است و نقش مهمی در معاینه ، تصمیم گیری و امتحان واقعیت دارد.

این زمینه وظیفه “مطالعه واقعیت” را بر عهده دارد ، بنابراین به معنای کمک به ما برای تولید آنچه ما تجربه می کنیم واقعی یا با تخیل است. این منطقه در افراد روانکاوی کاهش یافته است و فعالیت آنها به ویژه در افراد مبتلا به توهم کاهش می یابد ، بنابراین می توانند توهمات را به عنوان واقعیت درک کنند.

به عبارت ساده ، این بخش از مغز به عنوان داوری که تصمیم می گیرد آنچه را می بینیم یا شنیده ایم ، عمل می کند.

جای تعجب است که مهمترین بخش مغز ما مسئول جدایی واقعیت از تخیل است. با این حال ، این بدان معنی نیست که خیال با ارزش نیست. تخیل بارها و بارها روشهای علمی خود را تغییر داده است. شیمیدان Friedrich Kakle پس از تصور مارها با دهان ، ساختار عمومی مولکول بنزن را کشف کرد. Dimitri Mendelelem پس از دیدن آن ، جدول تناوبی را گردآوری کرد. انیشتین همچنین با رویای حرکت روی پرتوی سبک ، درک جدیدی از جهان به دست آورد.

“همه نویسندگان در ذهن خود صدایی دارند ، مال می گوید مالکوم بردباری. وقتی صبح از خواب بیدار می شوید ، باید آنها را در ذهن خود و قبل از فرار به دام بیندازید.” ذهن من حقیقت را با تمام پویایی های خود می فهمد ، تخیل و چیزهای جدید را ایجاد می کند.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما