بارترین ها در یادداشتی گزیده ای از صحبت های مهناز افشار در مصاحبه جدید خود در خارج از ایران را بازگو کرده است که در ادامه می خوانیم.

ارتباط عاطفی با گلزار و رادان؟

این یک واقعیت غیرقابل انکار در سینما است که پارتنرها به تدریج و حتی گاهی عمدا نسبت به یکدیگر احساس می کنند، حتی بسیاری از کارگردانان مشهور بازیگران خود را برای فضاسازی به یکدیگر نزدیک می کنند. مهناز افشار در یکی از صحبت هایش به رضا گلزار از حسی در اواسط فیلمبرداری فیلم «آتس سس» یا از حسی مشابه رادان در زمان فیلمبرداری شور عشق گفت. به هر حال تصور کنید دو بازیگر ساعت های زیادی نقش شریک زندگی را بازی می کنند و به تدریج اتفاقاتی می افتد که قابل کنترل نیست. قرار نیست مرزها را پشت سر بگذارند اما سرزمین ناخودآگاه کاملا تحت کنترل نیست و این از آن چیزهایی است که در فضای رسمی زیاد درباره آن صحبت نمی شود.

پرونده ای بین مهناز و فریبرز!

دختری در قفس تجربه مشترک سینمایی فریبرز عرب نیا و مهناز افشار بود. ظاهراً در سکانسی از فیلم که دو شخصیت در حال موتور سواری هستند، کیفی برای نزدیک نشدن بین آنها قرار داده شده است. افشار وقتی این خاطره را در گفت وگوی دیشب گفت، شوخ طبعی بود اما اتفاقاً این اتفاقات بارها در پشت صحنه سینمای ایران رخ می دهد. درباره درستی یا نادرستی این رفتارها حرفی نداریم، چون به هر حال قانون است، اما بازگویی چنین خاطراتی نشان می دهد که سختی هایی وجود دارد که مخاطب حتی تصورش را هم نمی کند. این یکی از آن قسمت های مگو در فضای رسمی است.

یک بازیگر موفق، یک بازیگر در سرزمین خود است

برخی از صحبت های افشار بسیار صادقانه و اعتراف آمیز بود، جایی که از بیکاری و غرور روزهای اول پس از مهاجرت گفت، تصور کنید مهناز افشاری هستید که 50 اثر در کارنامه دارید اما ناگهان وارد سرزمینی می شوید که هیچکس شما را نمی شناسد. و هیچ پیشنهادی ندارید شما هم ندارید. در چنین شرایطی افسردگی حمله می کند و میل به بازگشت به شما ضربه می زند. افشار از روزگارش گفت و این بار بار دیگر نشان داد که یک بازیگر و به طور کلی یک هنرمند می تواند در سرزمین خودش با هر کیفیتی در تیررس افکار عمومی باشد، گویی جایی غیر از وطنش هر شکلی از هنرمند را تضعیف می کند. . این واقعیتی است که شاید برخی جرات اعتراف به آن را ندارند، اما افشار آن را داشته و دارد.

روشنفکر باشید تا زنده بمانید!

و آخرین قسمت این گفتگو حاکی از فشار بر بازیگران برای حضور در سینمای روشنفکری بود. افشار می گوید در فیلم های تجاری بازی می کرد و ناگهان به سمت بازیگری در سینمای روشنفکری رفت. انگار این تبدیل به قرارداد شده است. بدعتی در سینمای بیمار ما کاشته شد تا بازیگران بتوانند غذای روشنفکران اکران را تامین کنند. اما سینمای عامه پسند چه اشکالی دارد؟ آیا همه باید روشنفکر باشند تا بتوانند به زندگی ادامه دهند؟ نکته ای بود که گفتنش بی ارزش بود نبود.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما