یک روز گرم تابستانی، در یکی از شهرهای استان گیلان قرار میگیرم. هوا در آنجا با عبیر سبزیجات تازه بوی معطری دارد. بازاری پر از سبزیجات تازه و خوشرنگ که شامل سیر، ترب، ریحان و دیگر گیاهان خوراکی است. در سمت دیگر خیابان، مغازههای صیادی با چکمههای بلند آویزان از دربهایشان به چشم میآیند.
با این حال، نمیتوان از ذهن گذاشت که کیست که به این شهر ساحلی آمده و بازار شنبه را از دیدن نگذرانده؟ اگرچه برخی محلیها ادعا میکنند که این بازار اخیراً به جایی دیگر از شهر منتقل شده است، اما عنوان “شنبه بازار” همچنان به این بازار چسبیده است. گفته میشود که در گذشته، شنبه بازار قلب تجاری و مرکز رویدادهای اقتصادی و فرهنگی این شهر زیبا بوده است. اما امروز، این بازار صبحها به مکان کار صیادان و صاحبان دکههای فروش تبدیل شده و در عصرها مکان گردآمد بازنشستگان و سالمندان است. همانطور که در گوشه و کنار دیگر نقاط شهر پیرانه میبینیم، پیران و سالمندانی که در آرامش سنین پایانی زندگی خود را سپری میکنند.
مرد لیوان باریکی را در دستانش فشار می دهد و مانند یک متخصص از شرایط فعلی گیلان به من می گوید: «ما به شهرهایمان می گوییم پیرسرا.» شهرهای گیلان دیگر برای جوانان جذابیتی ندارند و هر چه سنشان بالا می رود، آنها آنها را به شهرهای ما می آورند و بارهای جدیدی را به شهرهای ما اضافه می کنند. به شهرهای دیگر مهاجرت می کنند. هر کی هست نمیخواد بچه دار بشه یا به زودی طلاق میگیره. همه اینها باید بررسی شود تا ببینیم چه بر سر جوانان ما آمده است. روستاها کاملا خالی از سکنه است. جوانان روستاها را ترک می کنند و دیگر بر نمی گردند. نمی توان گفت روستاها مهم نیستند، تخلیه روستاها به همه چیز آسیب می رساند. مشکل اقتصادی نیز وجود دارد زیرا مشکل اقتصادی برای ماندن جمعیت در یک روستا یا شهر بسیار مهم است و معمولاً زمانی روستاها تخلیه می شوند که مهارت روستاییان ضعیف باشد و جمعیت خود را از دست بدهند.
مرد دیگر به صحبت های دوستش ادامه می دهد: «سال ها پیش، اشتغال و ماهیگیری در شهر ما به قدری رونق داشت که به سختی نیروی کار وجود داشت و افراد زیادی از شهرستان های اطراف استان اردبیل و خلخال برای کار به اینجا می آمدند. موقت و فصلی. شب ها در قهوه خانه های اینجا می خوابیدند. در این چایخانه با فرهنگ مردم گیلان آشنا شدند. اما حالا انگار فقط گیلان برای افراد مسن جذابیت دارد و هیچکس برای راه اندازی به اینجا نمی آید یا هر بچه ای فرزندش را جای دیگری بزرگ می کند، در حالی که فرهنگ گیلان فرهنگی غنی و والا است.
من به دیدار چند نفر از سالمندانی میروم که در این روزها تصمیم به زندگی در شهرهای گیلان گرفتهاند. آقا مرتضی و مرجان خانم، زمانی که به سن پیری رسیدند، تصمیم گرفتند تهران را برای همیشه ترک کنند. مرجان خانم، که در سن 13 سالگی با آقا مرتضی ازدواج کرده بود و از آبکنار روستای آبا در نزدیکی بندر انزلی به تهران آمده بود، از زندگی در شهر بزرگ خسته شده بود. در 60 سالگی مرجان خانم و 70 سالگی آقا مرتضی دیگر نیازی به تهران نداشتند و به عقبنشینی و زندگی در شهر کوچکی با آب و هوای خوشگو نزدیک به روستای آبا و اجداد مرجان خانم فکر کردند.
مدت کوتاهی پس از مهاجرت آنها به گیلان، مرجان خانم برادرزادهاش، شوکت خانم، را ترغیب کرد که به این شهر کوچک بپیوندد و از تغییر محیط بهرهمند شود. شوکت خانم در ابتدا به دلیل دختران و پسرش که در تهران زندگی میکردند و نیاز به کمک در انجام کارهای خانگی داشت، انتقاد داشت. اما خواهرش به او وعده داد که تنهایش نمیگذارد و نه تنها او بلکه سایر اقوام هم در گیلان به او کمک میکنند.
اکنون شوکت خانم با کمک آنها و دیگر اقوام در گیلان زندگی میکند و کاملاً راضی و خوشحال است. در حال حاضر، او به عنوان مثال برای خالهای 80 سالهاش عمل میکند تا او نیز برای خودش در گیلان خانهای کوچک بسازد تا همه در کنار یکدیگر باشند.
گیلان قدیمی است اما هوای خوبی دارد
آرمین صافی، فعال محیط زیست گیلان درباره سالمندی جمعیت گیلان می گوید: گیلان با ۱۵ درصد جمعیت سالمند قدیمی ترین استان کشور محسوب می شود. این منطقه تقریباً یک دهه است که رتبه اول را در سالمندی دارد. اختصاص داده. همچنین تنها داشتن یک فرزند دلیل اصلی پیری جمعیت استان گیلان است. عوامل دیگری این مشکل را تشدید کرده است. اما مشکلاتی مانند مهاجرت در گیلان که در سال های اخیر در این استان بسیار جدی بوده، چندان دیده نشده است. بسیاری از روستاهای گیلان خالی از سکنه است. بسیاری از زمین ها توسط افراد غیر بومی خریداری شد و درصد کمی در این زمین ها ساکن شدند. این مشکل در بین افرادی که مدام رفت و آمد می کنند و در استان اقامت دائم ندارند، به عنوان مثال در رشت، لاهیجان و بندر انزلی بسیار شایع است. بسیاری از اهالی تصمیم به بازگشت به محل سکونت اصلی خود گرفته اند و به نظر می رسد امکانات گیلان برای آنها کافی است. از طرفی جوانان به دلیل نداشتن شغل و امکانات مناسب، گیلان را ترک کرده اند.
در سالهای اخیر، مهاجرت اقلیمی به استان گیلان به شدت افزایش یافته است. افرادی از استانهایی که با مشکلاتی مانند کمبود آب و گرد و غبار مواجه هستند، به منظور فرار از این مشکلات زمینهایی در گیلان خریداری کرده و به این منطقه مهاجرت کردهاند. اگرچه آمار دقیق و معتبری در مورد این مهاجرتها وجود ندارد، اداره آمار اعلام کرده است که در دو دههی 1375 تا 1385 و همچنین در دورهی 1385 تا 1395، حدود 12 میلیون نفر در هر دهه و جمعاً 24 میلیون نفر به مناطق مختلف کشور مهاجرت کردهاند. تقریباً 70 درصد از این مهاجرتها از روستا به شهر و 30 درصد نیز از شهرهای استان به شهرهای بزرگتر بوده است.
این وضعیت مهاجرتها باعث ترک زمینهای کشاورزی و مزارع در گیلان میشود و این اراضی به تدریج فرسوده میشوند، که یکی از چالشهای جدی برای این منطقه به شمار میآید. همچنین، این تغییرات به تشدید فقر در روستاهای گیلان منجر میشود و به روستاییان میسپارد که به روستاهای مجاور یا شهرهای نزدیک فرار کنند. مشکلات بیکاری و افزایش تحصیلات در جوانان نیز بر مهاجرت از روستاهای گیلان تأثیر میگذارد. جوانانی که به دنبال یافتن شغل و بهبود وضعیت زندگی خود هستند، روستای آبا و اجدادیشان را ترک کرده و به شهرهای دیگر رفته و به کار گرفتهاند، در حالی که سالمندان را در روستاها رها میکنند.