دوران دوره ایران ، در یادداشتی به فصل جدید سریال پایتخت ، آمده است:
با این حال ، در هفتمین فصل از سریال های تلویزیونی پایتخت ، بازیگران اصلی بازیگران قبلی هستند ، به خصوص محسن تانابه و احمد مهرانفار ، که پنج سال پیش احساس نورووز را منتقل نکردند و به فصل 1 و 2. دلیل چیست؟ آیا به دلیل گذشت زمان است و نباید مانند سخنان فیدل کاسترو ادامه داشته باشد؟ یا به دلیل مرگ ناگهانی نویسنده این مجموعه – Khashayar Alvand – است؟
دستگیری اصلی به این دلیل است که Naghi معمولی در فصل اول ، یکنواخت و دوم و سوم گچ بود و “پایتخت” هم داستان زندگی یک خانواده معمولی ایرانی با نام خانوادگی “معمولی” بود یکی آنها از شهرهای کوچک استان مانداران زندگی می کردند و در تهران سرگردان بودند.
اخبار بعدی از پایتخت نبود و سال بعد آنها به QESHM رفتند و در فصل چهارم یا پنجم ، سفر به خارج از کشور به دلیل حمایت داعش ناگهان فاش شد.
چندی بعد از 1 تا 2 ، اما آنها با فاصله پایتخت ها پخش شده اند ، و محسن تانابهانده عملاً جوان تر بوده و هانام ریما (HOMA) وزن خود را از دست داده است و چهره فهیمه به روز شده است!
این نکات نیز بسیار مهم نیستند ، و حتی آن ارسطو (با بازی احمد مهرانفار) عملاً شخصیت “غنبر” وارد “پایتخت” در “پایتخت” شده است و دیگر شخص قبلی نیست!
اینها ممکن است توجیه شده یا به عنوان نویسنده برای مرگ ناگهانی خاشیار آلوند در نظر گرفته شود ، اما دلیل اصلی این است که دیگری باشد. محسن تانابهاند گفت: پس از وقایع سال ، وی گفت که با تلویزیون کار نمی کند ، اما او در مورد آن صحبت نکرد و نه تنها فصل ششم را ارائه داد ، بلکه می بینیم که این فصل هفتم را ساخته است.
تلویزیون ، در دوره متوسطه Peyman Jebeli – Vahid Jalili می خواست هر برنامه رنگی ایدئولوژی را پخش کند و مجریان محبوب و غیر ایدئولوژیک مخاطبان را بی رحمانه و بدون هیچ گونه توجیهی از بین برد. خواه سلامت فقیر یا سورش آدل. خواه رامباد جوان یا رضه رشیدپور. البته ، رضا گلزار نگهداری می شد ، زیرا یادآور اندیشه خاص نیست.
صدا و تیما ، اما به زودی متوجه شد که آنها به یکدیگر احتیاج دارند. تلویزیون به مخاطبان و تبلیغات پایتخت و تیم پایتخت ، به طور طبیعی به دلیل پول خود ، و از این پس ، آنها دیگر نمی توانند احساسی را که در ابتدا بود ، منتقل کنند.
نه این که بیننده اکنون است. واضح است که مردم در یک برنامه رایگان و تمام وقت نشسته اند ، با برخی از بازیگران آن ، مانند بحراپاری ، چندین ده میلیارد سینما دارند.
این بدان معنی است که هیچ نگرانی احساس نمی شود و واضح تر: نقی دیگر معمولی نیست. داستان فصل 7 نیز کاملاً خیالی است. چه برخورد و تلاش شهاب سنگ آسمانی برای فروش آن و چه بیماری میمون است. (با عرض پوزش برای بازیکن سابق و محبوب تیم Esteghlal که ما نمی دانیم اجازه داده شده است ، اگرچه می دانیم که Tonaband یک استقلال دو لنگ است).
یک بار در مصاحبه مفصلی با مجله Mehrameh و در یکی بهترین انتقادات از فیلم “محمد رسول الله” گفته بود که از آنجا که مجید ماجیدی طبقه اجتماعی خود را تغییر داده است یا طبقه اقتصادی خود تغییر کرده است ، او به افراد خودروهای گران قیمت نگاه می کرد و به دنبال مردم نگاه نمی کرد که دیگر نتوانستند کار حسی قبلی را در کلاس های پایین و حتی در فیلم محمد انجام دهند. آقای ماجیدی از این تفسیر رنج می برد و رابطه آنها سپاسگزار بود ، اما بد نبود ، زیرا احمد شملوو این شعر را در اشعار خود نخواند: اگر او بگوید می توانم بگویم/ غمگین. وقتی پرسید چرا؟ وی پاسخ داد: “زیرا من دیگر غم و اندوه نان ندارم و اگر بخوانم طبیعی نخواهد بود.
اگر داستان پایتخت مانند گذشته با مردم ارتباط برقرار نکند یا مانند گذشته باورنکردنی باشد ، شاید به این دلیل باشد که همه بازیگران در حال بهبود هستند و فرد احساس می کند که انگیزه اصلی دستمزد است و آل -مدالله دریافت می کند و تلویزیون قبلاً تبلیغات زیادی را دریافت می کند.
به عبارت دیگر ، اگر طرحی برای سلطان و سری اول چوپان وجود داشته باشد و بعد از آن به دنبال آن بروند و در این سریال ریخته شوند و با کمترین هزینه ای که به نقل از مجموعه های خنده دار است ، یک کار ماندگار بوده است ، در مورد پایتخت ها احساس می شود ، زیرا آنها می دانند که چه چیزی را پرداخت می کنند یا چه چیزی می توانند هزینه آن را بپردازند. آنها به دنبال مضامین نیستند که به کوچکترین ممیزی سیاسی یا ایدئولوژیک نیاز دارند. آنها همچنین روسری خود را محکم می کنند. در حقیقت ، این پروژه خود پروژه را نگه داشته است. از خشخاش راضی نباشید. مدیریت صدا و سیما نیز راضی است. بازیگران نیز راضی هستند. پس چه کسی اصلاً ناراضی است؟
از آنجا که بازیکنان برای پول بازی می کنند ، خواه تراکتور یا پرسپولیس ممکن است به استقلال بروند ، بازیگران برای پول بازی می کنند.
هر دوی آنها خوب توجیه می کنند ، ما یک حرفه ای هستیم و شاید آنها بپرسند: آیا شما به این حرفه نگاه نمی کنید؟
بله اما یک روزنامه نگار حرفه ای کیفیت خود را ارتقا می بخشد و از نوشتن متن در حالی که صفرهای ما و قطار افشاری و امشب از آن خودداری می کنند ، امتناع می ورزد؟ ما حسود هستیم؟ نه ، نه! فقط این نیست که نقی ، و این ارسطو ارسطو نیست. یعنی فقط گذراندن زندگی باید روی مو و موهای آنها نشسته باشد. فراموش کردن هویت و حتی لهجه ها.
اگر مردم در حال گرم شدن هستند ، و اگر بیشتر از خود تولید می کنند ، تبلیغاتی تولید می کنند و اگر افرادی که در واقعیت کسل کننده گرفتار می شوند ، دنیای خیالی را به دنیای فانتزی می برند. اما این دیگر معمولی و پایتخت نیست و فقط یک پوسته و یک نام وجود دارد.
پنج سال قبل از پایتخت – 1 ، شاهکار آلبومی به نام “اسکناس” ترجیح ارزش های مادی را بر روی معنوی و با توضیحات فوق ارائه داد ، شاید در صورت تیتراسیون یکی این اثر بدی از فصول پایتخت بود نبود!
حال بیایید داستان را مرور کنیم. تلویزیون به یک فید بصری و یک سری نیاز دارد که رقابت و رقابت مردم را به خود جلب می کند. همچنین از امثال پاورقی شهبازی و تیم پایدار خارج است ، بنابراین او مجبور است عقب نشینی کند و به عقب برگردد.
Tonaband همچنین می داند که سرمایه برای او مرغ تخم مرغ است. بنابراین خیلی زیبا نیست. از طرف دیگر ، هر دو آقای مغادام دست خود را ترک کردند و دست خاشیار آلوند از جهان قطع شده است. بنابراین او ریش و قیچی را نگه می دارد. فصلی از Mehran Ahmadi- بهبود می یابد. فصل دیگری احیا می شود. فصل بعد دوباره نیست ، و کار به جایی می رسد که آقای Khamseh نشان می دهد که بابا پانجالی به شخصی که خواب می رود باز خواهد گشت و از پذیرش آن امتناع می ورزد.
با این حال ، پایتخت ها و جوبیل ها موافق هستند ، و پایتخت ها صبر یا وقت برای ادامه همان گویش ها و پیرمرد را ندارند و ارسطو به یک شرم آور تبدیل می شود. با این حساب ، نقی مجبور بود Houshang و Manouchehri باشد ، اما نه!
نه این که در بخش های جدید بحرام افشاری ، با میمونی ، ما توانستیم به مخاطب بخندیم یا نمی دانیم که مردم مازندران تحمل خوبی داشته اند و آنها با گویش و برخی از عادات شوخی نمی کنند و آنها تحمل دارند ، اما ما نمی دانیم که برخی از سریال ها در فیلم هستند. نه بر اساس نام خانوادگی و همان گچ ساده قلب آغاز دهه 1980 و از نظر شباهت با افراد عادی معمول نیست.
با این حال ، تیم هنری کار خود را انجام می دهد و پول خود را می گیرد و باقی می ماند که آیا فصول 1 ، 2 و 2 وجود دارد.
صرف نظر از هر مخاطب و هر تعداد تبلیغ برای مدیریت صوتی با کیفیت بالا که می خواست لباس ایدئولوژیکی را بپوشاند ، نوشیدنی مورد نظر را برای مخاطبان می نوشد و از سرمایه در این قحطی استقبال می کند ، نه در این قحطی موفق. اگر چنین است ، هیچ ارتباطی با استراتژی های آنها و برای هنرمند با استعداد ، به عنوان آقای Tonabandeh ندارد.
با این حال ، جان کالام این است: تلویزیون برای جذب تبلیغات و مخاطبان و کاهش شدت انتقاد به یک سریال نیاز دارد ، بازیگران نمی توانند از دستمزد قابل توجه خودداری کنند ، و بینندگان نیز پول زیادی را پرداخت می کنند که برای دنیای گران قیمت محسن پرداخت می شود. همه از ظاهر راضی هستند ، اما به نظر می رسد مانند یک کار است. کجا؟ یکی احساس می کند که هیچ یک از این سه طرف دل شکسته نیستند و همه این اصول برای پول است.
سوروش صبح