کتاب خیابان گاندی، ساعت پنج عصر مجموعه ای است که پرونده خیابان گاندی در سال 1975 را بازخوانی می کند.
پرونده دو نوجوان (سومیا و شاهرخ) به ظاهر عاشق پیشه که متهم به قتل خواهر و برادر سومیا بودند و خارقالعادهترین پرونده سال را از طرف آنها به ثبت رساندند. او در این سال ها حادثه خیابان گاندی یا به قول خودش جنایت آن روزها را از زاویه ای جدید بازنویسی کرد.
من نه صلاحیت و توانایی نقد کتاب را دارم و نه قصد آن را دارم، اما به مواردی که در این کتاب آمده و آنچه در آن طی سالها در حرفه وکالت رعایت کردهام اشاره میکنم. خاطرات یک وکیل اجازه دهید به یک ضرورت فراموش شده اشاره کنم.
در زمان حادثه وحشتناک خیابان گاندی، من یک ترم دانشجوی حقوق بودم و به یاد دارم که از آن روز تا چند سال بعد، روزنامه ها و منتقدان این موضوع را از زوایای مختلف نقد می کردند من حتی وحشتناک تر از حادثه خیابان گاندی بودم که معروف ترین آن است قضیه بیجه مرد جوانی بود که در کوره های آجرپزی حومه پاکدشت دست به قتل و اعمال حرام می زد و سرانجام به دار آویخته شد.
در آن زمان به موازات کار حقوقی من به دلیل علاقه شخصی و تحصیلات تکمیلی در رشته حقوق جزا و جرم شناسی در نهادها و انجمن هایی مانند کمیسیون حقوق بشر به سرپرستی مرحوم استاد آخوندی یا در انجمن جامعه شناسان زیر نظر هدایت مرحوم دکتر عبداللهی در زمینه جرم شناسی، جامعه شناسی جرم، آسیب های اجتماعی و … فعالیت هایی انجام داد.
از شانس من بازجویی های بیجه در دادسرا که بیشتر فعالیت های حرفه ای ام را در آنجا انجام می دادم انجام شد و به همین دلیل فرصت یافتم تا با بیجه گفتگوی کوتاهی داشته باشم.
هنوز به یاد دارم که اکثر فعالان حوزه جرم شناسی و کسانی که در این رشته و سایر علوم مرتبط می خوانند، سعی می کردند راهی برای مصاحبه با بیژه و یافتن دلایل چنین رفتاری از او بیابند، تلاشی که به نتیجه مطلوب نرسید.
پرونده بیجه یکی از موضوعاتی بود که پتانسیل خوبی برای تحقیق در مورد آسیب های اجتماعی داشت، به ویژه اینکه او جوانی خوش اخلاق و خوش قیافه به نظر می رسید، بنابراین اولین ملاقات منجر به آخرین گفتگو با او شد. باورم نمی شد. او اینگونه رفتار کرد او به چندین فقره قتل و…
بذر در یکی وی در دو دقیقه ابتدایی گفتوگو درباره موضوعاتی صحبت کرد که میتوان از آنها برای طراحی موضوعات متعدد برای تحقیقات میدانی و آماری استفاده کرد، موضوعاتی که مورد توجه دستگاه قضایی و سایر دستگاههای ذیربط قرار گرفته است، مورد توجه قرار نگرفت و به همین دلیل است. ما شاهد تکرار چنین جنایاتی هستیم.
چند سالی است که دستگاه قضایی درگیر اپیدمی خودساخته ای به نام دولت گرایی است که با هیچ یک از ویژگی ها و وظایفی که برای قوه قضاییه تعریف شده، مطابقت ندارد.
با فرض اینکه یک وکیل به تنهایی چندین پرونده ملموس با مشکلات قابل بحث و بررسی در زمینه جرم شناسی و غیره را مشاهده کرده باشد، چگونه می توان نظام عریض و طویل دادگستری را بدون توجه به ضرورت … شناسایی و شناسایی کرد. علل؟ عوامل وقوع چنین جرائمی، او تنها به آمار و ارقام و تعریف پرونده های مختومه علاقه دارد؟!
اصل 156 قانون اساسی با عنوان «قوه قضاییه» به شرح وظایف و اختیارات این رکن از دولت اشاره دارد. در بند 5 این اصل اقدامات مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمان پیش بینی شده است یکی وی وظایف قوه قضائیه را تعریف کرد، همچنین در تعریف شرح وظایف دادستان به عنوان دادستان به مقوله پیشگیری از وقوع جرم و … اشاره کرد. یکی یکی از مهمترین وظایفی که برای دادستان تعریف شده مقوله پیشگیری از وقوع جرم است که معاونت با همین عنوان در ساختار دادسراها تعریف شده است.
اما مهم ترین سوالی که قابل تامل است این است که آیا این قوه و سایر دستگاه های مرتبط با قوه قضائیه اقدامات عملیاتی برای پیشگیری از وقوع جرایم و اصلاح مجرمان انجام داده اند و به چه نتیجه ای رسیده است؟
پاسخ این سوال را می توان به وضوح در سوابق دادگاه های کیفری سراسر کشور مشاهده کرد.
وکیل-شیراز