آندری کولسنیکوف، کارشناس، روزنامه نگار و نویسنده روسی در مقاله ای نوشت: «وقتی پوتین از سمت خود برود، هر طور که اتفاق بیفتد، ما وارد دوران پس از پوتین خواهیم شد.» در مورد دوره بعدی تاریخ روسیه چیزهای زیادی نامشخص است، و بسیاری از آنها می گویند. نگران آنچه ممکن است همراه آن باشد. تلاش برای ترساندن جهان با شبح رهبر بدتر از پوتین چیز عجیبی است. چه چیزی می تواند بدتر از بزرگترین درگیری نظامی اروپا در قرن بیست و یکم و ظلم فعلی روسیه که خشن تر از شوروی است؟ به لطف کرملین و املاک و مستغلات موجود، ما در حال حاضر در یک ضد اتوپیا زندگی می کنیم. این هیولای آینده که بعد از پوتین قدرت را در دست خواهد گرفت کیست؟ شاید نیکلای پاتروشف، رئیس شورای امنیت و جنگ طلب بدنام باشد. اما آیا او بدتر از پوتین است؟ او تنها یکی از صداهای رژیم کنونی، بلندگوی تئوری های توطئه و ضد آمریکایی بودن است. آیا رهبر نظامی مانند مرحوم پریگوژین بدتر از اکنون خواهد بود؟ اولاً، اگر رژیم پوتین او را آموزش نمیداد، هیچکس نام او را نمیشنید. ثانیاً این شخص باید دارای کاریزما، منابع تجاری و توانایی دسترسی به بودجه دولتی مانند او باشد. اصولاً او دیگر آن جور آدمی نیست.
آیا کودتا ممکن است؟ این در فرهنگ سیاسی آنها نیست. هرگونه اعتراض خیابانی گسترده علیه پوتین در عرض چند ثانیه سرکوب می شود. حتی در یک ضد اتوپیا، بافت اجتماعی روسیه از بین نخواهد رفت. نظام اقتصادی کشور از ثبات نسبی برخوردار است. سازگاری جامعه روسیه دست کم گرفته شد. بی تفاوتی گسترده انتقال به رژیم جدید را نیز تسهیل خواهد کرد. علاوه بر این، اگر به سوابق تاریخی نگاه کنیم، تغییر رهبری در روسیه همیشه با آزادسازی همراه بوده است تا هرج و مرج خونین: آب شدن خروشچف پس از استالین، پرسترویکای گورباچف پس از دزدی دریایی برژنف، و اصلاحات یلتسین پس از پایان اتحاد جماهیر شوروی. حتی جنگ قدرت در بالاترین سطح نیز در گذشته به هرج و مرج منجر نشده است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به ناآرامی جدی در روسیه منجر نشد. اگرچه دعوای رئیس جمهور و مجلس به یک جنگ داخلی مختصر در اکتبر 1993 انجامید، اما اکثر مردم حاضر به دخالت نشدند و برنده را پذیرفتند. به طور خلاصه، هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد انتقال قریب الوقوع قدرت در روسیه، که دیر یا زود انجام خواهد شد، ناگزیر به یک رژیم ستیزه جو یا آشفته تر منجر خواهد شد. ترفند دیگری که برخی از تحلیلگران تبلیغ می کنند، فروپاشی روسیه است. با این حال، این حتی از درگیری بین مردم یا ظهور رهبر بدتر از پوتین نیز بعید است. تلاش برای استقلال در اوایل دهه 1990 نتیجه مبارزه برای بقا در میان یک سیستم اقتصادی جدید و نهادهای دولتی جدید بود. وقتی به این دوران نگاه می کنیم، اغلب چالش های عمده ای را که دولت با آن مواجه است، از فقدان دولت و نهادهای اداری گرفته تا خزانه خالی، فراموش می کنیم.
دلایل اقتصادی، بودجه ای و مدیریت سیاسی زیادی وجود دارد که چرا روسیه پس از پوتین از هم نخواهد پاشید. روسیه کشور چندان ثروتمندی نیست و نابرابری ثروت با نابرابری منطقه ای تشدید می شود. بسیاری از مناطق به یارانه های فدرال متکی هستند. جمهوری های ملی روسیه نیز در ازای تضمین صلح اجتماعی سرمایه گذاری های سیاسی دریافت می کنند. علاوه بر این، در سال های اخیر، رهبران منطقه به تکنوکرات هایی تبدیل شده اند که هر حرکت آنها توسط مرکز فدرال کنترل می شود. آنها برای همه چیز به مسکو تکیه می کنند و به کرملین پاسخ می دهند، نه مردم محلی. آنها آرزوی یک شغل خوب در دولت فدرال را دارند، نه تبدیل شدن به رهبران محلی با نفوذ. کرملین موفق شده است سیستمی از تکنوکرات های وفادار بسازد. این بیمه در برابر تجزیه طلبی است.
یک سناریوی نسبتاً خوش بینانه برای انتقال قدرت این است که جانشین پوتین یک تکنوکرات باشد. مشخص نیست که آیا جانشین وی یکی از کسانی خواهد بود که نام آنها برای این پست ذکر شده است، از دیمیتری پاتروشف، وزیر کشاورزی و پسر نیکولای پاتروشف، تا آندری تورچاک، رهبر روسیه متحد، ویاچسلاو ولودین دوما – سخنگوی یا سرگئی کرنکو، معاون دفتر کرملین. به راحتی می تواند فردی مانند میخائیل میشوستین باشد که طبق مرکز نظرسنجی لوادا دومین سیاستمدار بزرگ روسیه است. یا سرگئی سوبیانین، شهردار مسکو. هر دو سعی کرده اند شهرت خود را به عنوان مدیران عملگرا حفظ کنند. با توجه به فرسایش تدریجی و اجتناب ناپذیر مالی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و سیاسی مدل حکومت پوتین، یک تکنوکرات یا رهبر موقت باید بتواند از گذار به عادی سازی اطمینان حاصل کند. هیچ راهی وجود ندارد که اوضاع بدتر شود.
311311