بازتاب آنلاین – مهسا شفیعی: واقعاً نمی دانم نظر و احساس شخصی شما در مورد خیانت در یک رابطه عاطفی چیست و خانواده، جامعه و … چه خط قرمزهایی برای شما تعریف کرده اند. در مورد تقلب، اما شک ندارم که شما هم مثل من هستید. از آسیب های قابل اجتناب و گاهی غیرقابل درمان خیانت به شریک زندگی خود آگاه باشید. شما از نظر عاطفی آگاه هستید. تجربه درمانگران و مشاوران به ما می گوید از دست دادن اعتماد به نفس و عزت نفس آسیب دیده که فرد خیانت شده حتی دهه ها پس از جدایی و طلاق از خیانت کننده باید با آن زندگی کند.
با این حال، در این مقاله قرار نیست بر روی چیزهای بدیهی مانور دهیم و برای چندمین بار در مورد اینکه چرا تقلب بد است صحبت کنیم. حقیقت غم انگیز این است که کسانی از ما که پتانسیل خیانت به شریک زندگی خود را داریم، معمولاً دلیل قانع کننده ای، حداقل برای خودمان، برای این کار پیدا می کنیم. در عوض در این مقاله به سراغ تجربیات جالب کاربران از سرتاسر دنیا رفته ایم و با هم عجیب ترین و باورنکردنی ترین تجربیات شخصی کاربران تقلب را مرور می کنیم.
اساس این مقاله نیز مانند مقالات مشابه به طرح سوال در شبکه های اجتماعی برمی گردد. شخصی در Reddit از بقیه کاربران خواست که احمقانه ترین داستان خیانتی را که در زندگی آنها یا یکی از نزدیکانشان رخ داده است، تعریف کنند و همانطور که انتظار می رفت، به زودی پاسخ های جالب بسیاری دریافت کردند. در این مقاله قصد داریم تعدادی از این پاسخ های جالب را بررسی کنیم.
اعتراف دروغین به بیماری روانی ناشی از خیانت
من یک مرد هستم و همسر سابقم از روش عجیبی برای خیانت به من استفاده می کند. او که همیشه از مشکلات روحی اش صحبت می کرد، بالاخره یک روز به من اطلاع داد که مشکلاتش آنقدر شدید شده که برای دریافت خدمات لازم باید در بیمارستان روانی بستری شود.
یکی دو ماه است که متوجه شدم در بیمارستان روانی نیستم بلکه با مردی در خانه خواهرش هستم و او ناخودآگاه مشغول خیانت به من است. وقتی نگرانی هایم را در مورد او به یاد می آورم هنوز احساس حماقت می کنم.
تاکتیک های کارآگاه خصوصی برای کشف خیانت
البته آنچه می خواهم بگویم مستقیماً به موضوع مربوط نمی شود، اما فکر می کنم می تواند برای سایر کاربران مفید باشد. سالها پیش دوستی داشتم که به عنوان بازپرس خصوصی کار می کرد و از قضا بیشتر پرونده های او مربوط به مردان و زنان متاهل بود که به دلایلی به همسر خود مشکوک بودند و می خواستند بازپرس خصوصی حقیقت را کشف کند.
دوست من راه منحصر به فردی برای افشای حقیقت داشت که حداقل از نظر او همیشه کارساز بود. در اولین قدم دوستم به مراجعه کننده (یعنی فردی که به همسرش مشکوک بود) پیشنهاد داد که در یک کلاس آموزشی یا تفریحی ثبت نام کند و این موضوع را به همسرش اطلاع دهد. مهم است نبود چه نوع کلاسی (ورزشی یا بازی یا…)؟ تنها نکته مهم این بود که همسرش مطمئن شود در ساعات خاصی از هفته در خانه نیست و در آن کلاس حضور خواهد داشت.
دوست من قسم می خورد که این طرح همیشه جواب می دهد. بعد از گذشت دو سه هفته از شروع کلاس، دوستم در روز و ساعت کلاس همسرش شروع به تعقیب فرد مظنون به تقلب می کرد و تقریباً همیشه او را در حال تقلب می گرفت.
یک انتقام کامل
دوستی دارم که وقتی فهمید همسرش به او خیانت می کند نقشه جالبی کشید. ماجرا از این قرار بود که همسر دوستم با پسر عمویش که او هم ازدواج کرده بود رابطه داشت و دوستم وقتی متوجه این موضوع شد تصمیم جالبی گرفت.
دوستم تمام خانواده اش از جمله همسرش و والدین پسر عموی همسرش و البته پدر و مادر و دوستان همسرش را به یک مهمانی مجلل دعوت کرد. نزدیک به شام بود که دوستم پس از جلب توجه همه حاضران، مستقیم در چشمان همسرش و البته دختر عموی همسرش نگاه کرد و با صدای بلند گفت که از رابطه آنها با خبر است. من هرگز در زندگی ام این همه جنجال ندیده بودم. جنجالی که در نهایت به طلاق دوستم از همسر خیانتکارش انجامید و همچنین باعث جدایی پسر عمویش از همسرش شد. این رسوایی برای خائنان به حدی بود که بعداً رابطه بین خود را قطع کردند. من نمی توانم لبخند رضایت دوستم را در آن مهمانی فراموش کنم.
داستان انتقام یک سرباز.
این داستان را قبلا در این ردیت گفته بودم، اما با توجه به موضوع، بد نیست یک بار دیگر آن را بگویم. سالها پیش بود و برای چندمین بار به عنوان سرباز به خارج از کشور اعزام شدم. من در خوابگاه دوستی داشتم که بیشتر از دیگران از داستان زندگی و روابط آشفته اش می دانستم. یک روز دوستم نامه و چند عکس از نامزدش دریافت کرد.
در این نامه پر از توهین و فحاشی، نامزد دوستم نه تنها به دوست سربازم در دور از خانه اطلاع داده بود که با یکی از آشنایانش خیانت می کند، بلکه حتی عکس هایی از رابطه آنها را برای او ارسال کرده بود تا دوستم را ناراحت کند. دوست من خیلی زود تصمیم جالبی گرفت. او عکس زشتی را که نامزدش برای او فرستاده بود به عنوان عکس کریسمس از خود و نامزدش ثبت کرد و آن عکس و نامه را به عنوان کارت کریسمس تقریبا برای همه خانواده، اقوام و دوستان نامزدش ارسال کرد.
البته دوستم بعد از شکایت نامزدش مجبور شد جریمه ناچیزی از فرمانده ما را تحمل کند اما پس از توضیح ماجرا برای او همه چیز به خیر ختم شد.
اگه دوتا زن داری حداقل تصادف نکن
چندی پیش دوستم پیام وحشتناکی از بیمارستان دریافت کرد و متوجه شد که شوهرش تصادف کرده است. سرانجام وقتی به بیمارستان رسید و به عنوان همسر بیمار می خواست وارد اتاقش شود، متوجه شد که همسر بیمار از قبل در اتاق او بوده است.
دوستم متوجه شد که شوهرش زندگی دوگانه کاملی دارد و علاوه بر او و فرزندانش، خانواده کامل دیگری نیز در نقطه دیگری از شهر دارد که البته از خانواده دیگر هم خبری نداشتند. من جزییات اتفاقات را به شما نمی گویم، اما بگذارید به شما بگویم که هیچکس نمی خواهد به جای شوهر خیانت کار و دروغگو من در آن لحظات دوست من باشد.
همسر سابقم کلاهبردار سریالی بود.
همه چیز به جشن مفصلی برمی گردد که من و همسرم (همسر سابق فعلی) برای سالگرد ازدواجمان برگزار کردیم. بعد از ماه ها زحمت و تلاش بالاخره آنقدر پول داشتم که بتوانم خوب خرج کنم و از ته دل می خواستم همسرم بعد از چند ماه زحمت (البته این همه کار نکرد. زمان و زندگی راحت داشته باشم)، اکنون می توانم از بهترین چیزهایی که می توانم داشته باشم لذت ببرم. ما در هتلی در لاس وگاس بودیم و در نهایت پس از خوردن گران ترین غذاها و دیدن مجلل ترین نمایش ها به اتاق خود برگشتیم.
همسرم خیلی زود از خستگی به خواب رفت و صدای پیاپی دریافت پیام از تلفن او توجه مرا جلب کرد. باور کنید یا نه، من از آن دسته افرادی نیستم که بدون اجازه از تلفن همسرم سر بزنم، اما آن شب این کار را کردم و با بمباران اطلاعات باورنکردنی مواجه شدم. اول متوجه شدم که همسرم نه فقط آن شب بلکه در چند ماه گذشته با شخص دیگری رابطه داشته است. وقتی پیام ها و تصاویر را دیدم تصمیم گرفتم بیشتر تحقیق کنم.
خلاصه متوجه شدم همسرم در طول سالهای زندگی مشترکمان با بیش از 10 مرد در ارتباط بوده و حداقل دو بار به دلیل ارتباطش با مردان متاهل باعث فروپاشی زندگی و خانواده او شده است. به دلیل فراوانی اطلاعات و مدارک، جدایی از آن زن برایم سخت نبود و راستش را بخواهید اکنون احساس رهایی می کنم.
و در نهایت، داستان خیانت، قتل و زندان.
من قصد دارم داستانی از زندگی خود را برای شما تعریف کنم که احتمالاً برای شما جالب خواهد بود. من یک مرد هستم و همسر سابقم بعد از گذشت 6 ماه از ازدواج ما همچنان با نامزد سابقش رابطه داشت و من بعداً متوجه شدم. یک روز همسرم با گریه و وحشت به من زنگ زد و خبر داد که نامزد سابقش را با ماشین زده و کشته است.
بالاخره وقتی به کلانتری رفتم، تمام مدارک و پیام های همسرم و نامزد سابقش را به من نشان دادند و آنجا بود که متوجه شدم در تمام زندگی کوتاه مشترکمان واقعاً مرا فریب داده بودند. ظاهرا بالاخره مشکلاتی بین همسر سابقم و نامزدش به وجود آمده و همسر خیانتکارم تصمیم گرفته او را با ماشین زیر پا بگذارد که این خود داستان عجیبی است.
او در یک روز بارانی نامزد سابقش را زیر گرفته و وقتی جسد او زیر لاستیک ماشین می ماند، ناگهان نظرش عوض می شود و تصمیم می گیرد او را نکشد. همسر سابقم برای بیرون آوردن نامزد مجروحش، جک زیر ماشین میگذارد و در حالی که میخواست او را از زیر ماشین بیرون بیاورد، به نظر میرسد جک شل میشود و ماشین دوباره روی بدن نامزدم میافتد و جراحات جدی به دنبال دارد. و در نهایت مرگ او.
راستش من حتی نمی خواستم این اطلاعات را داشته باشم و به محض زندانی شدن از همسر خیانتکارم جدا شدم. البته پلیس تشخیص نداد که قتل عمدی بوده و احتمالاً به زودی آن زن خیانتکار آزاد می شود، اما خوشبختانه دیگر دغدغه من نیست.
منبع:برترینها