ظاهر این بیانیه این تصور را ایجاد می کند که تلاش برای دفاع و حمایت از اختیارات وکیل است. من می خواهم توضیح دهم که چرا این گفتار ناقض ولایت فقیه یا هر عنوان دیگری است که مستلزم اطاعت مطلق است.
چرا این بیانیه چیزی به اختیارات و مقام رهبری وکیل اضافه نمی کند؟ آیا به راحتی می توان او را تنها گذاشت و اساساً او را از پیگیری اهدافش باز داشت؟
من می خواهم توضیح دهم که چرا گویندگان این بیانیه اساساً به دنبال ایده های خود هستند و می خواهند با این بیانیه که به نظر می رسد از مرجعیت حمایت می کند پروژه خود را پیش ببرند و چون شجاعت و خویشتن داری فکری ندارند سعی می کنند تا از این طریق برنامه های خود را پیش ببرند.
اولین ایراد نتیجه منطقی این گفته است که تمام مسئولیت را به یک نفر نسبت می دهد زیرا دیگران برخلاف میل او استقلالی ندارند. تا اینجا ممکن است مشکلی پیش نیاید، اما مشکل از آنجا شروع می شود که بر خلاف تصور ساده لوحانه، جریان امور بسیار پرپیچ و خم است و مشکلات زیادی در بر دارد و به دلیل پیچیدگی امور فقیه، این امر اجباری است. ، مدیریت خود را تفویض کنند و در این مرحله مشکلات جدی به وجود می آید زیرا کسانی که باید این امور را مدیریت کنند یا متخصص هستند یا خیر. اگر چنین نیست و به دلیل اطاعت مطلق در این جایگاه قرار گرفته اند، در این صورت به بدترین شکل ممکن امور را اداره می کنند و دود چنین رهبری نیز به نوبه خود بر علیه ولایت فقیه است. درست مثل شرایطی که امروز داریم. اگر اهل فن و خبره باشند از ابتدا حاضر به اطاعت مطلق نیستند، در واقع نمی توانند مطلقاً اطاعت کنند، زیرا نمی توانند درک کارشناسی خود را نادیده بگیرند و اطاعت کنند، بنابراین یا مجبور به اطاعت می شوند. او می فهمد که این با اطاعت مطلق منافات دارد یا مجبور می شود بر اساس درک دیگری از دانش خود عمل کند که قطعاً موفق نخواهد شد و در بهترین حالت او را ترک خواهد کرد و این آغازی است برای حذف کارشناسان از کشور. سیستم مدیریت و سقوط مدیریت آن
می توان گفت که منظور از انطباق به طور کلی است. متأسفانه کلیات مشکلی را حل نمی کند زیرا کلیات به دلیل عمومیت خود عامل تفاوت در اجرا هستند. همه گرایش ها و مذاهب اسلامی خود را تابع پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن می دانند، اما وقتی به جزئیات می پردازند، اختلافات و حتی خصومت ها بین خودشان آغاز می شود.
از سوی دیگر جامعه به ویژه در دوره جدید در حال تحول است. چگونه می توان یک بیانیه کلی را بدون مخالفت با تغییرات شدید اجتماعی اجرا کرد؟ کافی است نگاهی به تحولات دو دهه اخیر ایران بیندازیم. علاوه بر این، ساختار حکومت ایران مبتنی بر انتخاب است. خوب، اگر اطاعت باید مطلق باشد، چرا ما به انتخابات ادامه می دهیم تا همه روسای جمهور را متهم به سرپیچی از فرمان اطاعت کنیم؟
این رویکرد نظام اداری کشور را مختل می کند. افراد فرصت طلب و نالایق از این حربه برای رسیدن به مناصب بالاتر استفاده می کنند زیرا اطاعت مطلق را طلب می کنند و دیگران را در این زمینه گمراه می کنند و این بدترین ضربه به ولایت و حاکم است.
نکته دیگر تقسیم کار است. جامعه امروزی با 200 سال پیش کاملا متفاوت است. تخصص هر روز پیچیده تر و دقیق تر می شود. نمونه آن اقتصاد است. مسائل را به نوعی پیچیده تر می کند که هیچ حاکمی نباید حتی کوچکترین دستور اجرایی را بر اقتصاد صادر کند مگر اینکه ابتدا توسط کارشناسان مورد ارزیابی دقیق قرار گرفته باشد. اطاعت بدون قید و شرط از تخصص در اینجا لازم است و نه برعکس.
بدترین اثر رویکرد انطباق مطلق این است که مشارکت را مستثنی می کند. جوامع مدرن مبتنی بر مشارکت هستند. در بهترین حالت، مشارکت گسترده مردمی و در بدترین حالت، مشارکت گروهی از نخبگان. اگر مردم در اداره امور مشارکت نداشته باشند، مسئولیت ناکامی ها را بر عهده نخواهند گرفت و مسئولیت مشکلات را بر عهده رهبران خود خواهند گذاشت.
به طور کلی، تقلیل مدیریت جامعه امروزی به یک فرد نه تنها غیر ممکن است، بلکه باعث ایجاد واکنش های منفی، تضعیف هر چه بیشتر نقش رهبری و قرار دادن افراد فرصت طلب در موقعیت هایی می شود که شایسته آنها نیستند. اتفاقاً اینها همان کسانی هستند که چنین پیشنهادهایی می دهند.
هدف ارائه تحلیلی جاری و کارآمدتر از جایگاه رهبری است که هم مؤثر باشد و هم متناسب با نیازهای زمانه و آسیبی به جایگاه رهبری وارد نکند.
23302