اخبار روز سینما

نگاهی به دلایل موفقیت سریال «در انتهای شب» به بهانه پایان یافتن آن صحنه مدام سر جای خود است.

مرجان فاطمی | «در آخر شب» جمعه بیست و نهم تیر با انتشار قسمت نهم به پایان رسید. سریالی که از ابتدا به دلیل باورپذیری موقعیت ها و به دلیل اینکه به تمام ابعاد زندگی می پردازد، می دانست چگونه احساسات مخاطب را تسخیر کند و او را هر هفته منتظر دیدن قسمت بعدی کند. آیدا پهننده در سریال خود با ظرافت به تفاوت های یک هنرمند و یک زن هنرمند پرداخت و به موضوعاتی پرداخت که شاید در ظاهر مهم به نظر نرسند اما سنگ های بسیاری را در مسیر زندگی یک زوج قرار می دهد.

به گزارش بازتاب آنلاین، «آخر شب» اولین تجربه کارگردانی آیدا پناهنده در ساخت سریال بود. کارگردانی که پیش از این با ساخت سه فیلم «ناهید»، «اسرافیل» و «تی تی» توانسته بود بینندگان زیادی را به خود جذب کند. بهانه ای برای پایان این سریال، عوامل موفقیت آن را مرور می کنیم.

ویژگی بارز «در انتهای شب» نزدیک بودن اتفاقات آن به زندگی واقعی بود که نشان از فیلمنامه و کارگردانی سنجیده ای دارد.

فیلمنامه چیزی که «در انتهای شب» را در وهله اول برای مخاطبان جذاب کرد، پایبندی آن به واقعیت های زندگی روزمره بود. وقتی به کامنت های ارسال شده در مورد پست های مربوط به این سریال در شبکه های اجتماعی نگاه می کنیم، عمدتاً با نظراتی مواجه می شویم که “به نظر می رسد آنها سریال را مستقیماً از زندگی ما ساخته اند”؛ زندگی ما آن زوج هایی است که نه در کنار هم احساس خوشبختی می کنند و نه می توانند از یکدیگر دور بمانند. آنها در این شرایط مقصر نیستند، اما تفاوت در شخصیت و نوع نگاهشان به زندگی باعث شده است که انتظارات آنها برآورده نشود، آنها دائماً از کنار هم ناامید هستند و رابطه آنها به اصطکاک می رسد. با تمام این اوصاف، احساسات آنها کمرنگ نشده است و همین باعث شده است که در کنار هم باشند. جذابیت اصلی سریال بسیار نزدیک به زندگی واقعی است. مثل هر باری که هر کدام از ما تصمیم گرفته ایم دیگری را ترک کنیم، برای آخرین بار تلفن را قطع کرده ایم یا در را پشت سر خود بسته ایم. ما رفته ایم تا زندگی جدید و هیجان انگیزی داشته باشیم، اما گذشت زمان به ما نشان داد که در این تصمیم چندان قوی نبودیم. وقتی دوباره همدیگر را می بینیم، هنوز دستانمان می لرزد یا از شنیدن رابطه جدید طرف مقابل، آشفته می شویم. پناهنده این احساسات انسانی و رنج های مداوم را به ساده ترین شکل توصیف کرد و به جرأت اشاره کرد که هیچ فرمول ثابتی برای نشان دادن قدرت وجود ندارد.

سری
سحر گلدوست در سریال «در انتهای شب» درخشش خیره کننده ای داشت.

رهبر این نمایش جذاب احساسات و عواطف انسانی از فیلمنامه قدرتمند آیدا پناهنده و ارسلان امیری و کارگردانی مواکف پناهنده شکل گرفت و به عنوان یک نقاشی حسی با رنگ و نور و موسیقی به اوج خود رسید. انتخاب دقیق و درست بازیگران و زندگی واقعی آنها در مقابل دوربین این امکان را به ما می داد که در همه ابعاد با آن ارتباط برقرار کنیم و ذره ای از عوامل سریال فاصله نگیریم. یکی یکی از مهم ترین ویژگی های سریال این بود که پناهنده در جایگاه کارگردانی روی صندلی قاضی ننشست، حکمی صادر نکرد و خود را موجه جلوه داد. یکی دیگری را زیر سوال نمی برد. اتفاقاً برای هر یک از شخصیت ها یک قسمت داشت و به ما این امکان را می داد که به اندازه کافی به هر یک از آنها نزدیک شویم، زندگی را از دید آنها ببینیم و به آنها حق بدهیم. در سریال «در آخر شب» خیر و شر مطلق وجود نداشت. همه شخصیت ها درست و غلط بودند، درست مثل زندگی واقعی. حتی رفتار نادرست او نیز از دیدگاه او معقول و منطقی تلقی می شد و ما به عنوان مخاطب این مشکل را کاملا درک می کردیم. پهننده سعی کرده بود سریال خود را از نظر سیاه و سفید در سطح متعادلی قرار دهد. در تلخ ترین موقعیت ها دیالوگی گفته می شد یا خاطره ای گفته می شد و لبخند بر لبان می نشست و این تعادل سریال را به زندگی واقعی نزدیک می کرد.

سری
پارسا پیروزفر و هدا زین العابدین یکی آنها تعدادی از بهترین بازی های خود را در سریال «در پایان شب» ارائه کردند.

بازی ها | بخش عمده ای از جذابیت سریال بدون شک به بازی درخشان پارسا پیروزفر و هدی زین العابدین برمی گردد. آنها توانستند وضعیت یک زن و شوهر بالغ را به درستی به تصویر بکشند، اما با دیدگاه های متفاوت در مورد زندگی. هر دو موفق شدند جزئیاتی در مورد ویژگی های شخصیتی خود ارائه دهند و تردیدها، ترس ها و احساسات خود را به ظریف ترین شکل در مقابل عموم نشان دهند. زین العابدین در جایگاه زنی دوست داشتنی و احساسی توانست بغض خود را پشت ظاهر سرد و جدی بهنام پنهان کند و در عین حال عمق احساسات خود را به مخاطبانش نشان دهد. پیروزفر با نقاشی و راه رفتن مداوم و تردید در گفتن جملات، بارها توانسته بود آنچه را که در درونش می گذشت فاش کند. بازی این دو بازیگر را بارها در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف دیده‌ایم، اما شواهد نشان می‌دهد که «آخر شب» امضای مهمی در کارنامه هر یک از آنهاست. به جز این دو، سحر گلدوست که اولین بار در سریال قهرمان اصغر فرهادی به مردم معرفی شد، با بازی ثریا در این سریال نیز گامی اساسی در کارنامه کاری خود برداشت. گلدوست علاوه بر نمایش هنری تنهایی و غم، موفق شد تصویری دقیق و درست از زنی به ثبت برساند که با ظاهری ساده و مهربان می تواند به راحتی در زندگی یک مرد رخنه کند و خلأ رابطه قبلی را پر کند. علیرضا داوودنژاد هم یکی او یکی از بزرگترین برندگان این سریال بود. او تصویر یک پدر سنتی واقعی را پیش روی ما گذاشت. به موقع شوخی کرد، به موقع چک کرد، به موقع با نوه اش بازی کرد، اجازه داد دخترش به موقع از پنجره فرار کند و با جدیت جلوی اومی ایستاد و او را به موقع وارد خانه نکرد. هیچ یک از رفتارهای آنها قابل پیش بینی نیست. نبود و این باعث اعتبار شد.

سری
وصل شدن پایان داستان به دیدار مادر ماهی و بهنام بهترین ترفند برای پایان بندی «در انتهای شب» بود.

به پایان رساندن منتظر بودیم ببینیم پناهنده پس از پشت سر گذاشتن این همه مشکل، چگونه قرار است به اثری پایان دهد که نه شعاری است و نه اغراق آمیز و دل مخاطب با دیدنش به درد نمی آید. این نتیجه با کمک سکانس ماقبل آخر ماهی در دادگاه به دست آمد. او از خلأ حضور مادرش در زندگی اش گفت و از مادر بودن و مادر بودن برای همه گفت. این صحبت‌ها به ملاقات او با مادر بهنام و صحنه‌ای احساسی مرتبط بود و مهم‌ترین زمینه برای نقطه پایانی بود. پایانی که خیال همه را راحت کرد و می توان گفت بهترین نقطه پایانی برای سریال هایی از این دست بود.

آویسا احمدی نیا

آوین احمدی هستم سردبیر و مدیرمسئول رسانه بازتاب آنلاین که سعی میکنم آنچه در ایران و جهان میگذرد را برای شما در این وبسایت به اشتراک بگذارم

مقالات جذاب با ارزش مطالعه بالا

دکمه بازگشت به بالا