عصر ایران; رضا صائمی – گاه نقش و گاه ایفای نقش یک بازیگر در نمایشنامه مورد توجه مخاطب قرار می گیرد و در حافظه نمایشی او ثبت می شود. به خصوص اگر نقش یک شخصیت معلول باشد، که آنها را نقش های دشوار می کند.

ناتوانی فقط یک تنش معیوب نیست که می تواند در یک تصویر فیزیکی یا اجرای صرف باورپذیر باشد و گاهی اوقات منجر به اغراق و اغراق می شود، بلکه درک هوشمندانه نقش برای دمیدن روح شخصیت در شخصیت لازم است. بدن شخصیت را وارد کنید. و آن را از یک موقعیت معمولی خارج کنید. زهرا جهرمی در سریال سوژان نیز همین کار را می کند و لایه های درونی شخصیت را قابل درک می کند و تماشاگر را وارد یک برخورد همدلانه می کند.

همانطور که معلولیت محدودیت هایی را در زمینه زندگی برای یک فرد معلول به همراه دارد، برای بازیگری که نقش یک معلول را بازی می کند نیز محدودیت هایی در زمینه بازیگری به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال حضور و پویایی فیگور در تصویر را محدود و فشرده می کند و مانند زهرا جهرمی در این سریال به عنوان فضایی محدود و فشرده روی ویلچر ایفای نقش می کند.

موقعیتی که آزادی عمل و امکان بازی فیزیکی را محدود می کند. با این حال، او با بازی خود به این شخصیت هویت و فردیت می بخشد، به ویژه با استفاده از توانایی های کلامی شخصیت و بیان او که از توانایی های گفتاری او ناشی می شود. فردیت محکمی که ناتوانی او را به عاملیت تبدیل می کند و به او هویت می بخشد.

اگر شخصیت به دلیل ناتوانی کمتر بتواند جلوی دوربین و در کادر حرکت کند، مهارت های بیانی اهمیت بیشتری پیدا می کند و بازی کلامی و استفاده از مهارت و ظرافت او اهمیت بیشتری پیدا می کند.

در واقع این بازیگر نقش «طلا» را بازی می‌کند زیرا نمی‌تواند از پاهایش استفاده کند یا راه برود یا کمتر از دستانش استفاده کند. چهره او در بازیگری به مهمترین عضو بدنش تبدیل می شود و این حالت چهره است که باید به او کمک کند تا جبرانی شود. در واقع چهره و اجزای آن برای انجام یک کنش دراماتیک باید سایر اعضای بدن بازیگر را جبران کند.

جدای از آن، باید به زبان و قدرت کلامی و همچنین دیکشنری بازیگر اشاره کرد که کمک می کند شخصیت به گونه ای به تصویر کشیده شود که جنبه های واقع گرایانه بازی را برجسته کند و دچار اغراق نشود.

تجربه بازیگری و گویندگی زهرا جهرمی به او کمک می کند تا از مهارت و بیان خود استفاده کند و البته این خلا را با استفاده دراماتیک از حالات چهره اش جبران کرده و شخصیت «طلا» را با مهارت های فردی خود پیوند می دهد و او را به یک اثرگذار تبدیل می کند. تغییر شخصیت

این توانایی ابراز وجود به طور طبیعی از تجربه او در تئاتر ناشی می شود. جهرمی از دوران دبستان در تئاتر فعال بوده است. علاوه بر این، او تجربه گویندگی رادیویی را نیز دارد و البته دستاوردهایش در عرصه سینما و هنرهای نمایشی نیز به ذهنش خطور می کند، بنابراین به خوبی از عهده این نقش سخت برمی آید.

«طلا» دختر «حشمت خان» در سریال است. کسی که در دادگاه زیاد سفر می‌کند، اما باید کلیت این ویژگی‌ها و توانایی‌های فردی را در هنگام بروز و نمایش احساسات و عواطف «طلایی» در نظر گرفت. یعنی جهرمی از تمام این مولفه ها و عناصری که نام بردیم استفاده می کند تا در نهایت شخصیت طلا را به شخصیتی متلاطم و پویا تبدیل کند و او را باورپذیر کند. او برای رسیدن به این اعتبار سعی کرد با تکیه بر بازی احساسی و کلامی نقش را در یک طرح دراماتیک غنا بخشد و به آن قوام بخشد.

آنچه در باورپذیری نقش نقش داشته، بزرگی کنش‌ها و تعادل در سطح احساسات و واکنش‌های عاطفی به‌ویژه در یک داستان ملودرام است که می‌تواند منجر به احساساتی‌سازی وضعیت ناتوانی و بی‌ثباتی شود.

در اینجا اما زهرا جهرمی توانست اندازه را حفظ کند و از تبدیل شدن قرقره به یک شخصیت کارتونی جلوگیری کند تا طلای قرقره به مس تبدیل نشود. یعنی به درستی نشان داد که معلولیت محدودیت نیست.

از طرفی با پیشروی داستان، بازی او نیز به دلیل تجربیات احساسی متفاوت و متناقض تغییر می کند. در ابتدا او را یک زن درونگرا می بینم که گاهی رگه هایی از افسردگی در او دیده می شود و بعد وقتی عاشق می شود بیرون شخصیتش بیرون می آید و بیشتر برونگرا عمل می کند.

در واقع او در سیر تحول خود از درونگرایی به برونگرایی، دو موقعیت عاطفی و عاطفی و در نهایت دو ویژگی شخصیتی را در یک نقش بازنمایی می کند که حاصل این دوگانگی ها هویت بخشیدن به شخصیت گلد و تصویری واقع بینانه از آن است.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما