نویسنده ی روزنامه ی «جوان»، در واکنش به خداحافظی هنگامه قاضیانی از دنیای بازیگری نوشت: بهروز وثوقی و فردین و ناصر ملک مطیعی از این سینما رفتند و اتفاقی نیفتاد، حالا هنگامه قاضیانی که هیچ! بعد هم در ادامه قلمفرسایی کرد که:« سینمای ایران فراتر از این اسم هاست. آنها میروند اما سینمای ایران میماند و هیچ ضرری نمیکند» نویسنده ی متن در پایان حرفهایش مدعی شد :«نه تنها با رفتن بازیگران قدیمی، سینمای ایران ضرر نکرد، بلکه اندیشه های نو در آن شروع به نفس کشیدن کردند.»
نویسنده ی این مقاله، سینمای ایران را موجودی زنده تصور کرده که خودش یکهو از زمین روییده، رشد کرده و به شکوفایی رسیده است. او هنوز نمی فهمد که سینمای ایران، یعنی تاریخ سینمای ایران، یعنی همه ی آدم هایش، پشت یا جلوی دوربین. با کم شدن یک نفر از آنها ممکن است سینما از بین نرود، اما تاریخ سینما دچار نقصان می شود. سینمای ایران، فراتر از اسم ها نیست، سینما در ایران (یا اصولاً در هر جای دیگری از جهان) تشکیل شده از اسم ها و فکرها و ایده هاست. سینما یعنی آدمهایش.
از آنجایی که نویسنده ی این یادداشت، سینما را هم ارث پدری می داند، این موضوع مهم را عامدانه نادیده میگیرد که چه هنرمندانی درب و داغان شدند؛ یکی معتاد شد، یکی دیوانه شد، یکی دق کرد و یکی هم تا آخر عمر از کشور خود دور افتاد. نویسنده ی این یادداشت، نمیبیند که چه انسان های شریفی در این سینما لت و پار شدند و این یعنی ضرر محض، نه فقط برای سینمای ایران، بلکه برای انسانیت. چه طور میشود بهروز و ناصر و فردین و دیگران، زجر بکشند و سینمای ایران ضرر نکند؟