قسمت دوم فصل دوم آخرین ما شامل داستانهای پر از عمل و احساسات بود.
به گفته گیمفا ، قسمت دوم فصل دوم آخرین ما ، از طریق دره ، فقط یک قسمت نیست. در عوض ، این تخریب محاسبه شده از مبانی عاطفی ما است. این قسمت شجاعت در درون خود دارد تا روایتی تلفیقی را از بین ببرد ، وفاداری ما را به چالش بکشد و ما را مجبور کند که با حقیقت ناخوشایند دنیای آن مقابله کنیم ، این واقعیت که هیچ قهرمان وجود ندارد ، تنها بازماندگان در آستانه نزول اخلاقی هستند.
این بخش در سطوح بی شماری به عنوان یک نقطه عطف وحشیانه در داستان عمل می کند ، به عنوان یک شخصیت عمیق و تفسیر ماهیت چرخه خشونت. این بخش از ما ، به عنوان بیننده ، می خواهد با موقعیت ما در روایت روبرو شود و ما را مجبور می کند تا از این شخصیت ها بپرسیم.
نبوغ این قسمت در واژگون شدن انتظارات است. ما مخاطبان معتقدیم که جوئل فردی شکست ناپذیر است و توانایی محافظت از الی را دارد. از لحظه ای که در فصل اول او را ملاقات کردیم ، او یک نگهبان خشن اما توانمند بود ، مردی که می توانست در قلب هر خطر حرکت کند و بر هر مانعی غلبه کند.
این بخش از فصل دوم این توهم را با ظلم و ستم می شکند. همه چیز فقط مربوط به جوئل درگذشت بلکه نحوه مرگ او است. پایان دلهره آور ، طولانی و عمیق غیر رسمی که به طور تصادفی تصادفی به نظر می رسد. هیچ مقاومت قهرمانانه ای وجود ندارد و هیچ فداکاری افتخارآمیز در نبرد وجود ندارد.
در عوض ، این یک لحظه آسیب پذیری است و یادآوری شکنندگی زندگی بشر در این دنیای پس از آپوکالیتیک است. این فداکاری با عزت یک قهرمان نیست ، بلکه یک خشونت بی معنی در این جهان است ، دنیایی که هر کسی می تواند در هر زمان ، صرف نظر از اعمال گذشته یا اهمیت آنها در داستان ، در هر زمان بمیرد.
این قسمت از این سریال تجربه تلخ و تکان دهنده ای را برای مخاطب نشان می دهد ، تجربه ای که مطمئناً گیمرها از آن به خوبی آگاه هستند. این قسمت نه تنها یک نقطه عطف در روایت کلی سریال است ، بلکه از نظر بصری ، عاطفی و وفادار به بازی اصلی ، نمونه ای درخشان از اقتباس موفقیت آمیز تلویزیون است. مرگ جوئل ، یکی یکی از تکان دهنده ترین لحظات این سریال در این قسمت به تصویر کشیده شده و مسیر جدیدی را برای شخصیت الی باز می کند.
علم خارج رحمی
داستان این قسمت از فصل دوم آخرین بازمانده ما در تلاش است تا دو زاویه دید را با هم ترکیب کند یکی از دیدگاه ابی و دیگری الی است. ما در ابتدا با یک کابوس همراه هستیم. صحنه ای نمادین که نه تنها به گذشته تاریک او اشاره دارد بلکه ریشه های عصبانیت و زخم روانی او را نیز نشان می دهد. این رویا و فضای مبهم آن از ابتدا به بیننده می گوید که قرار است با شخصیتی روبرو شود که صرفاً شر نیست بلکه خاکستری است.
این قسمت همچنین با احساسات ما بازی می کند. با معرفی ابی و پرداختن به پیشینه وی ، سازندگان خطر سریال انسانی هستند و ما را وادار می کنند تا با پیچیدگی های انتقام جویی درگیر شوند. ما از درد او آگاه هستیم ، تروما که اقدامات او را تقویت می کند ، حتی وقتی از وحشیگری روشهای او منزجر شویم. صحنه اولیه فلاش بک ، که عواقب فوری حمله جوئل به بیمارستان Firefly را نشان می دهد ، طبقه ای دقیق از همدلی است. ما غم و اندوه خام و غم و اندوه بی معنی را می بینیم که باعث ایجاد ابی می شود و عصبانیت او را برای یک لحظه کوتاه درک می کنیم.
این ابهام اخلاقی یکی یکی از ویژگی های بارز این سریال آخرین مورد ما است ، مجموعه ای که همیشه از بخش های خاکستری طبیعت انسانی ترسیده است. اما فصل دوم آن را به سطح جدیدی می برد و شخصیتی شیطانی را برای ما معرفی می کند که به نوعی قربانی است. این سریال در به تصویر کشیدن ماهیت آشفته و غالباً متناقض احساسات انسانی نیست ، و این به خوبی در ابی نشان داده شده است.
از طرف دیگر ، ما مسیر الی را دنبال می کنیم. از لحظه ای که به خطر نزدیک می شود تا زمانی که از مرگ جوئل آگاه نباشد. بلا رمزی در این قسمت طیف وسیعی از احساسات انسانی را نشان می دهد. از ترس و عدم اطمینان گرفته تا فروپاشی عاطفی و عصبانیت انفجاری. روایت سریال با از بین بردن یا اضافه کردن لحظاتی به بازی که هم برای بینندگان جدید و هم برای طرفداران قدیمی جذاب است ، تعادل جدیدی ایجاد کرده است.
حمله آلوده به جکسون ، در حالی که یک سکانس هیجان انگیز است ، ارزش تولید چشمگیر این سریال را نشان می دهد و یک هدف دوگانه را دنبال می کند. این فقط مربوط به ایجاد یک تجربه مراقب نیست ، بلکه یادآوری وحشیانه ای از بی تفاوتی جهان به رنج انسان است. هرج و مرج و کشتار این حمله ، دنیای ناپایدار بازماندگان را برجسته می کند. این گروه آلوده به عنوان یک نیروی تقریباً ناپایدار از طبیعت به تصویر کشیده شده است ، یک جزر و مد بی امان که همه چیز را تهدید می کند. این امر بر آسیب پذیری حتی یک جامعه نسبتاً مستقر مانند جکسون تأکید دارد.
در میان این تهدید قریب به اتفاق ، مرگ جوئل تقریباً مانند یک فکر ثانویه به نظر می رسد ، قربانی دنیایی که از ارائه هر جنبه ای از صلح امتناع می ورزد. قرار دادن یک عمل بزرگ در کنار خشونت مرگ جوئل باعث ایجاد ناسازگاری آزار دهنده می شود و بیشتر در مورد فقدان تأکید می کند. همچنین از این حمله برای بررسی روشهای مختلف واکنش به بحران استفاده می کند که برخی از آنها شجاع هستند ، برخی با ترس و برخی با تمایل ناامید کننده برای محافظت از عزیزان خود.
بازیگری قابل قبول
علی رغم انتقاد از وی ، بلا رمزی سعی کرده است در نقش الی رشد کند. عملکرد او در صحنه ها با سکوت و نگاه بسیار مؤثرتر از دیالوگ ها است. لحظه ای که در کنار بدن جوئل قرار دارد یکی این یکی از صحنه های ماندگار تلویزیون در سالهای اخیر است. گریه او ، سکوت او و نحوه جابجایی دستانش همه منعکس کننده ترکیبی از کفر ، اندوه و عصبانیت در درون او است.
پدرو پاسکال بار دیگر قدرت بازیگری خود را نشان می دهد. روشی که او در لحظه آخر به ابی نگاه می کند ، احساس پشیمانی ، شناخت و پذیرش مرگ را ترکیب می کند. او با کمترین دیالوگ ها ، تصویری کامل از مردی را که آماده مرگ است ، نقاشی می کند. مطمئناً پدرو پاسکال یکی این یکی از نقاط قوت این سریال است و عدم حضور وی در قسمت های بعدی می تواند ناامید کننده باشد ، اما حضور وی در صحنه های Flashbeck هنوز هم می تواند کمک این سریال باشد.
کیتلین دیور همچنین شخصیت ابی را با ترکیبی از عصبانیت و آسیب پذیری به تصویر می کشد. مسیری که می دانیم در بخش های بعدی کامل تر خواهد بود. در حال حاضر او گلف را می گیرد ، او نه تنها به انتقام فکر می کند ، بلکه در چهره او یک پیچیدگی درونی وجود دارد که ناشی از تضاد احساسات انسانی با میل به خشونت است.
تکنیک های بصری در روایت
کارگردان این قسمت ، مارک Meyloud ، تنش روانی صحنه ها را با استفاده از یک زبان بصری بسیار قوی برجسته کرده است. مناظر متروک و برف پوشیده از برف ، در حالی که زیبا ، همچنین حس تخریب و انزوا را منتقل می کند. پالت رنگ ساکت است و رنگ های خاکستری و سفید بر لحن غم انگیز قسمت حاکم است. فیلمبرداری صمیمی و لرزان است و ما را مجبور می کند تا با خشونت روبرو شویم. دوربین در چهره شخصیت ها مکث می کند و هر احساس احساسات هر لحظه درد و ناامیدی را به خود جلب می کند.
استفاده از موارد نزدیک در لحظه های شدیدتر ، تأثیر عاطفی را افزایش می دهد و ما را مجبور می کند تا رنج شخصیت ها را به اشتراک بگذاریم. استفاده از سایه ها ، زاویه های تنگ در اسارت جوئل ، نمادی از تنگناهای اخلاقی و روانی شخصیت ها است. نمای هوایی برف در برف ، تنهایی خود را در دنیای پس از آپوکالیتیک نشان می دهد. به نظر می رسد که جهان نه تنها از خارج بلکه از درون شخصیت ها نیز فروپاشیده است.
موسیقی و طراحی منحصر به فرد
موسیقی متن فیلم در این قسمت با تکیه بر نسخه آکوستیک و غم انگیز “از طریق دره” ، ارتباط عاطفی مستقیمی با مخاطب دارد. اشلی جانسون (بازیگر اصلی نقش الی در بازی) این قطعه را اجرا کرده است و این یک پیوند ظریف بین بازی و سریال است. انتخاب این قطعه نه تنها ادای احترام به بازی است ، بلکه موضوع اصلی قسمت ، سفر تاریکی ، با غم و اندوه و مقاومت است.
طراحی صدا این قسمت به ویژه در ایجاد این فضای ترسناک قابل توجه است. صدای مداوم آلاینده ها ، فریادها و صدای خرد شدن برف در زیر پاها همه به احساس ناخوشایند کمک می کند. این منظره صوتی احساس انزوا و آسیب پذیری را ایجاد می کند و حالات عاطفی شخصیت ها را منعکس می کند. صداهای آلوده ، به ویژه آزار دهنده ، غالباً غیر انسانی و تحریف شده است و به ما یادآوری می کند که این موجودات زمانی انسان بودند.
بار عاطفی
یکی یکی از نقاط قوت این بخش ، تعادل دقیق بین توالی های عمل و توسعه شخصیت ها است. صحنه حمله به جکسون با دقت خیره کننده طراحی شده است. از طراحی مرحله و نورپردازی گرفته تا طرح حرکات و استفاده از جلوه های ویژه ، همه برای ترویج عاطفی داستان هستند. در وسط درگیری ، تمرکز دوربین بر چهره افراد ، به جای صرفاً درگیری ، باعث می شود بیننده بار روانی صحنه را درک کند. لحظه نبرد با یک نفخ ، با آرایش سنگین و جلوه های ویژه جسمی ، یکی از بهترین نمونه های استفاده از ترس و بقای جسمی در این سری است.
وفاداری به بازی
این قسمت به داستان اصلی بازی وفادار است ، اما در عین حال با افزودن صحنه هایی مانند دفاع از جکسون یا روابط بیشتر بین جوئل و دینا ، روایت را گسترش می دهد. استفاده از شخصیت دینا به جای تامی برای همراهی با جوئل در لحظه های پایانی خود ، تصمیم سازندگان سریال و برعکس بازی است و نتیجه آن مطمئناً در بخش های بعدی مشهود خواهد بود. در هر صورت ، این گسترش شخصیت ها را عمیق تر کرده و مخاطب بیشتر از گذشته در دنیای سریال درگیر می شود.
همچنین ، انتخاب هوشمندانه لحظات اصلی بازی برای نمایش در این سریال نشان می دهد که سازندگان به تجربه طرفداران احترام گذاشته اند. به عنوان مثال ، لحظه ای که ابی می داند جوئل همان حس غافلگیری را منتقل می کند ، اما با بازی بازی و واکنش شخصیت ها ، شدت عاطفی بیشتری دارد.
این یک مسیر تنبل بود
بخش دوم فصل دوم نه تنها یک موفقیت کامل از نظر روایت و عاطفی بلکه از دیدگاه سازگاری و زیبایی شناسی است. یکی این یکی از بهترین نمونه های سریال سازی در ژانر درام آخرالزمانی است. سازندگان با شجاعت ، یکی یکی از پرخطر ترین روایات در رسانه های سریال به تصویر کشیده شد و نتیجه آن چیزی بود که به سختی می توان فراموش کرد.
این بخش از فصل دوم این سریال نشان دهنده لحظه سقوط جهان برای الی و بسیاری از بینندگان است. جایی که بازگشت دیگری وجود ندارد ، فقط پیشرفت در مسیر تاریکی و سیم پیچ در مقابل آنها وجود دارد. این قسمت نشان داد که آخرین ما فراتر از یک سریال زامبی است و روایتی از انسان بودن ، رنج و جنگ بودن را نشان می دهد.