بعدی- واشنگتن فیلم اکشن دیوانه وار W را به عنوان بخشی از یک واحد آزمایشی FBI کارگردانی می کند که امیدوار است از سفر در زمان برای جلوگیری از یک حمله تروریستی استفاده کند.
بر اساس گزارشی از گاردین، تونی اسکات فقید در مصاحبه ای با ساندی تایمز در سال 2005 در مورد تفاوت هنری کلیدی بین خود و برادر بزرگترش ریدلی تأمل کرد: «او برای آیندگان فیلم می سازد… آنها برای مدت طولانی در ذهن خواهند ماند. فکر میکنم فیلمهای من بیشتر حس راک اند رول دارند.» در حالی که فیلمهای اسکات بزرگ از نظر ابعاد و سبک کاملاً کلاسیک و اپرا هستند، فیلمهای برادر کوچکتر جنبه تجربیتری دارند؛ میل سرکش برای خلق زیبایی از طریق الهی. هرج و مرج
اوج این اخلاق ممکن است اثر او در سال 2006 دژا وو باشد، یک فیلم اکشن علمی-تخیلی که این سوال را مطرح می کند: آیا زندگی خود را به خطر می اندازید تا به گذشته برگردید و شخصی را که دوست داشتید نجات دهید؟ دژا وو که تنها چند ماه پس از ویرانی طوفان کاترینا در محل فیلمبرداری شده است، در خیابان های خیس نیواورلئان در پی بمب گذاری وحشتناک تروریستی یک کشتی تفریحی در می سی سی پی اتفاق می افتد.
هنگامی که مامور ویژه داگ کارلین (با بازی دنزل واشنگتن) برای تحقیق در مورد حمله فراخوانده می شود، او به زودی به یک واحد آزمایشی FBI (به رهبری وال کیلمر) منتقل می شود، که امیدوار است از یک دستگاه نظارت برای جلوگیری از حمله استفاده از زمان تغییر استفاده کند. اسکات مدت هاست که مجذوب رابطه انسانی با فناوری های تحریم شده توسط دولت ایالات متحده شده است.
فیلمهایی مانند Top Gun و Crimson Tide فضای داخلی جتهای جنگنده و زیردریاییهای هستهای را به میدان جنگ برای ایدئولوژیهای متخاصم تبدیل میکنند. Déjà Vu یکی دیگر از فیلم های اسکات است که بوروکراسی های مخفی دولت ها را بررسی می کند و آن را برای جامعه پس از 11 سپتامبر بازسازی می کند. این یک فیلم دوران میهنی است که با یک داستان فانتزی پارانوئید روبرو می شود. روان ملی شکسته آمریکا چارچوبی را برای یک فیلم اکشن بسیار لذت بخش فراهم می کند، داستانی که توسط داستان های علمی تخیلی تقویت شده است.
وقتی داگ برای اولین بار به کلر کوکور (با بازی پائولا پاتون) نگاه می کند. یکی از قربانیان بمب گذاری مشکوک، دژاوو به داستانی تحریک آمیزتر تبدیل می شود. با منفجر کردن صورتش روی صفحه لس آنجلس دی غول پیکر، می توانید ببینید که چرخ دنده ها در سر داگ شروع به چرخش می کنند. آیا حقیقتی وجود دارد که او هنوز زنده است؟ آیا می توانم به گذشته برگردم و او را از سرنوشتش نجات دهم؟ اسکات لحظه را با حسرت دردناک القا می کند، تصنیف پیانو در حالی که داگ به جسد کلر خیره می شود صحنه را رمانتیک می کند. در حالی که دیگران شباهتهای آن را با غرور مضمونی سرگیجه مقایسه میکنند، فیلم دیگری که در آن مردی ناامیدانه تلاش میکند تا تصویر زنی را که عاشقش میکند مطابقت دهد، دژاوو از زاویهای وارونه به پیشفرض نزدیک میشود. جایی که فیلم هیچکاک با مرگ زن به پایان می رسد، اسکات با مرگ قاتل شروع می شود.
فیلمهای اسکات که سبک بصری دیوانهوار خود را از تبلیغات و موزیک ویدیوها توسعه میدادند، به دلیل تمایلات فانتزی خود شناخته نشدند. آخرین فیلمهای او از نظر بصری آشفته بودند: تدوین سریع، رنگهای بیش از حد اشباع شده و عکسهای هلیکوپتری 360 درجه که مخاطب را با اطلاعات بمباران میکرد.
دژاوو شاید بهترین ترکیب این رویکرد داستان سرایی جنون آمیز باشد. حرکات دوربین رومینگ و زوم ثابت ما را با ماهیت تهاجمی نظارت دیجیتال آشنا می کند. یک مجموعه اکشن شنی که در دو قلمرو زمانی تنظیم شده است، بهترین چیزهایی را که این ژانر ارائه می دهد را به نمایش می گذارد: یک سکانس تعقیب و گریز هیجان انگیز که در آن داگ نسخه موبایلی از دستگاه مشاهده زمان را در ترافیک روبروی امروزی راه اندازی می کند. حرکت می کند. دستورالعمل های همکاران FBI که مهاجم را در گذشته ردیابی کرده بودند.
وقتی دستگاه خراب میشود، داگ مجبور میشود خودش آن را کنترل کند، وسواسش برای نجات کلر، یا به طور خاص تصویری از او، او را به خطر انداختن زندگیاش سوق میدهد و مسیرش را در جدولهای زمانی موازی به طور همزمان طی میکند. . وقتی اسکات در سال 2012 درگذشت، کارگردان در میانه پروژه های آینده خود بود. پس از مرگ او، از واشنگتن، یکی از بازیگرانی که در بسیاری از فیلمهای اسکات حضور داشتند، پرسیده شد که دلشان برای دوستشان بیشتر تنگ شده است. او پاسخ داد: “علاقه او.” انرژی او.” برای هر کسی که عکسی از تونی اسکات را در صحنه فیلمبرداری دیده است، این پاسخ شوکه کننده نخواهد بود.