“آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کاری را که بخواهید بدون عواقب انجام دهید؟” ویتنی سیگل (اما استون) یک شب این سوال را می پرسد، زیرا تار و پود زندگی او با همسرش آشر (ناتان فیلدر) شروع به باز شدن می کند. این سوالی است که نه تنها در تلاش آنها برای بهبود زندگی خانوادگی بلکه در هسته روح شکسته آنها نیز منعکس شده است.
به گزارش نماوا، این زوج تازه ازدواج کرده با یک برنامه تلویزیونی جدید برای شبکه HGTV بر اساس رویکرد «کل نگر» به خانه و نگاه «زندگی تأثیرگذار» قصد دارند خود را نشان دهند و به سرعت مشهور شوند و از این طریق با یک تهیه کننده تلویزیون جایگزین همکاری خواهد کرد. بنی صفدی) که مردی است با اسرار نهفته مهر حساب کرده اند. ویتنی و آشر انکار می کنند که تلاش می کنند به شهرت برسند – و ایده ای را مطرح کنند که ظاهراً به نفع جوامع محلی بومی و لاتین تبار است – اما آنها به نجیب گرایی اعتقاد دارند و می خواهند شهر کوچک و کم درآمد هیسپانیولا در نیومکزیکو را به یک شهر تبدیل کنند. پاتوق سازگار با محیط زیست تبدیل بیو
همه چیز به تدریج وارونه می شود – واقعاً وارونه – وقتی یک دختر بچه به اشر فحش می دهد – مقصر یا غیرمستقیم – در پارکینگ یک سوپرمارکت محلی. نتیجه «نفرین» است، همکاری فیلدر و صفدی که استعمار و طمع را به شیوهای غیرعادی و نگرانکننده اما مهم محکوم میکند.
«نفرین» که در 10 قسمت از 12 نوامبر 2023 تا 14 ژانویه 2024 از شبکه Showtime پخش شد، با کمک B-cam و کاست نویسی، کارگردانی و بازیگری، نبض اثر را کاملاً کنترل می کند. پشت دوربین، سریال پر از انتخاب های قوی است که لحن معمایی و تقریباً عرفانی آن را به بهترین نحو بیان می کند.
این سریال که به سبک برنامه های تلویزیونی واقعیت فیلمبرداری شده است، در بیشتر لحظات خود مراقب ویتنی و آشر است، اما هرگز به طور کامل با آنها درگیر نمی شود. حتی زمانی که آنها در کادر نیستند، دوربین به اندازه کافی از آنها دور می شود و خانه ای را در گوشه های پنهان یا پشت پنجره ها پیدا می کند تا احساس کند حضور ناخواسته ای برای ورود به صحنه آماده است. ویتنی و آشر همیشه توسط کسی یا چیزی تحت نظر هستند. در نتیجه همه انگیزه های این دو – چه بدانند و چه ندانند – برملا می شود. ما آنها را در دو سوی طیف اخلاقی می بینیم.
تماشاگران سفیدپوست نیز ممکن است بخشی از خود را در آنجا ببینند – اگر مایل به اعتراف باشند – اما لحن کمدی، اگر تنشآمیز نمایش، باعث میشود هفته به هفته برای قسمتهای جدید بازگردند. همه بازیگران با تمام توان خود ظاهر می شوند. آنها پیام کلی را به عنوان یک واحد منسجم ارائه می کنند، در حالی که به کمدی امضای فیلدر نیز متمایل می شوند که طنز را از ناهنجاری های اجتماعی، لذت های نامتعارف، سرزنش خود، شوخ طبعی غیرعادی و ناراحتی شخصی می گیرد. به دلیل شخصیت های غنی سریال، طنز به خوبی کار می کند و با نقش آفرینی چند وجهی و شجاعانه و کنکاش در مناطق خاکستری اخلاقی، غنای بیشتری پیدا می کند.
ویتنی، با بازی استون، در تلاش برای کنترل همه چیز، گردبادی از تضادها و پیچیدگی های غیر ضروری باقی می ماند. عملکرد او متکی به نوعی تظاهر عمیقاً فریبنده است، اما دیدن اینکه ویتنی کمتر حالت تدافعی میگیرد هیجانانگیزتر است، زیرا او با چهرهای از کنشگری همراه است، در حالی که واقعاً هر ذرهای از آن ریشه در احساس گناه دارد.
این رویکرد به همان اندازه که از اعتیاد او به «آدم خوب بودن» ناشی میشود، همانطور که از درک او از واقعیتهای دنیایی که خود را مجبور کرده است سرچشمه میگیرد. چرخش استادانه استون مملو از مهربانی آشکار و لطیف است، و بسیار واضح است که ویتنی می داند چگونه رفتار کند، حتی وقتی خودش را متقاعد می کند که کار درست را انجام می دهد. زندگی او مملو از جهل و نادانی شدید همراه با شادی است، و این به همان اندازه که گواه بر نوشته جسورانه سریال است، به بازی دو وجهی و بی عیب و نقص استون. و بعد ما شوهرش را داریم. همانطور که اشر خود واقعی خود را پشت درهای بسته به ما نشان می دهد، واضح است که او تا دیر نشده با وجدان خود در تماس نیست. فیلدر اشر را کمتر احساسی و متکی به منطق و عقل نشان میدهد، مردی که در هر لحظه این مفاهیم را مقدم بر همدلی واقعی قرار میدهد. در عین حال شخصیت او خود را دوست جوامعی می داند که به آنها آسیب می رساند. در نهایت فیلدر اشر را فردی معرفی می کند که فکر می کند راه او بسیار بهتر است.
در نهایت، واقعیت ماهیت واقعی اشر برای او آشکار می شود و آن لحظات، فیلدر را بازیگری تماشایی نشان می دهد. این تاثیرگذارترین نقش او در یک سریال تخیلی تاکنون بوده است. خالق سریال کمدی واقعی «نیتن برای تو» نقش آشر را با ذوق می بلعد و در عین حال مانند آب خوردن با ظرافت های روان پیچیده شخصیتش ارتباط برقرار می کند. “از بازی بچه های خوب خسته نمیشی؟” دوگی در نقش صفدی از آشر می پرسد. کمی قبل از آن، ویتنی به او می گوید: “اگر تو را مجبور نکرده بودم، هیچ کار خوبی نمی کردی.” فیلدر زشت ترین قسمت های شخصیت آشر را می گیرد و پرتره ای جذاب و البته تهوع آور از او ترسیم می کند و در عین حال او را در نوسان یکنواخت بین خیر و شر نگه می دارد. عملکرد فیلدر در مواجهه با اشتباهات بیشمار Escher بسیار دیوانه کننده و ویرانگر انسانی است.
دوگی با بازی صفدی با حس توهم مضاعف، ضلع سوم و کامل مثلث عجیب «نفرین» و ساختار «سریال درون یک سریال» آن است. (اگرچه صفدی بیشتر به خاطر فیلمهای موفقی که با برادرش جاش میسازد شناخته میشود، اما امسال او در دو فیلم اوپنهایمر و خدا کجایی؟ من مارگارت هستم، قبل از فیلم نفرین) نقش آفرینی کرد. او با احساس غم انسانی در برخی از تاریک ترین لحظاتش و همراه با آن حس شرارت و فنا این فرد را که ناشی از جنگ خودساخته با خودش است به تصویر می کشد. داگی به «نفرین» یک قطبنمای اخلاقی ترک خورده دیگر میدهد، شخصیتی که به اندازه دو شخصیت اصلی دیگر در تلاشهایش برای مجسمهسازی زندگی واقعی در تصویر ظاهراً بهبود یافتهاش مهم است.
نالا (حکمه ورسمی)، دختر کوچکی که آشر را نفرین می کند، به همان اندازه برای پویایی نمایش مهم است. درگیری مرکزی فقط به دلیل بازی ساده لوحانه و ساده او کار می کند که به پایه ای محکم از اعتماد به نفس و در عین حال احساس ناامنی کودکانه تبدیل می شود. یکی دیگر از تازه واردان تاثیرگذار، Nijonia Lushi Austin، هنرمند واقعی سانتافه است که بی پروا در نقش Cara، هنرمندی از Picoris Pueblo و دوست ویتنی و آشر، تحقیر و تحقیر را از خود بروز می دهد. او هر صحنهای را با حسی غیرقابل کنترل از ترس موجه و نفرت از مردمی که از دیدن تجربه بومی – بهویژه بومیان هیسپانیولا – برای آنچه هست سر باز میزند، آغشته میکند.
در نهایت، یک قدرت بالاتر – شاید؟ – زوج اصلی را تنبیه می کند. لحن شگفت انگیز و تامل برانگیز «نفرین» ریشه در کیهان و ناشناخته ها دارد و نور پشت آن موسیقی دلخراش و شوم جان مدسکی است. در اینجا صدای الکترونیک فیلم های برادران صفدی (دانیل لوپاتین، آهنگساز «جواهرات برش نخورده» و «زمان خوش» تهیه کننده موسیقی این مجموعه است) با آثار نوازندگان جوامع حاشیه نشین تلفیق شده است.
همه چیز درباره «نفرین» به تصویر خلاصه می شود، از اولین صحنه تا دقایق پایانی آن – و هر قدم حساب شده اشر و ویتنی در این بین. آیا زندگی مرغ های دریایی فقط نمایشی در مقابل دوربین هاست و آیا واقعا قصد فریب بومیان را دارند؟
این سریال می خواهد شما بدانید که اگر واقعیت های بودن در کنار افرادی را که مدت ها قبل از شما در اینجا بودند نادیده بگیرید، شما نیز تحت نظر هستید. (بنابراین، طرح ویتنی و آشر تبدیل به یک نفرین واقعی می شود.) این یک سریال چندلایه و بی پروا است که شما را مجبور می کند انگیزه ها را کنار هم بگذارید، انتخاب ها را زیر سوال ببرید و تا زمانی که دوربین ها خاموش شوند به دنبال معنا بگردید.
راستش را بخواهید، سریال فیلدر و صفدی سزاوار گفتوگوی بسیار فراتر از فضای این یادداشت است، اما یک چیز مسلم است: «نفرین» یک کیفرخواست است، کیفرخواستی که طبقه ممتاز را به یاد دنیایی میاندازد که خودخواهی و طمع آنها را ندارد. ، و خشونت. جای بهتری است.
من تو را نفرین می کنم
«نفرین» ترکیبی درخشان از مهارتها و کنجکاویهای ناتان فیلدر و بنی صفدی بهعنوان تهیهکننده، کارگردان، نویسنده و بازیگر است – سریالی متراکم و مرموز، پرتنش و جذاب که در عین حال یک هیجان عصبی، یک کمدی سیاه و یک درام ازدواج، اما پروژه از کجا شروع شد؟
سافدی میگوید: «همه چیز از زمانی شروع شد که ما در مورد نقل مکان ناتان به لس آنجلس صحبت میکردیم.
فیلدر ادامه می دهد: «از زمانی که به اینجا آمدم سعی کردم تجربیات عجیبم را خلاصه کنم. لس آنجلس گاهی اوقات احساس عجیبی می کند.
یک روز وقتی فیلدر برای یک کار عادی از خانه بیرون بود، با زنی روبرو شد که از او مقداری پول خواست. او چیزی نداشت. وقتی گفت پول نقد ندارد، زن مستقیم به چشمانش نگاه کرد و گفت: من تو را نفرین می کنم. فیلدر راهش را گرفت و رفت، اما نمی توانست به حرف های تند غریبه فکر نکند. بنابراین او به یک دستگاه خودپرداز رفت، 20 دلار بیرون آورد، برگشت و به او داد. با این کار زن نفرین را از او دور کرد.
وقتی صفدی این موضوع را شنید، از فیلدر پرسید: «اگر برگردی و آن زن رفته باشد چه؟ آن وقت تمام زندگیت خراب می شود، چون نفرین همیشه با تو خواهد ماند. همیشه باید به آن فکر میکردی و هرگز مطمئن نبودی که آیا تمام اتفاقات به خاطر آن نفرین بوده است یا نه.»
فیلدر گفت: “من به این چیزها اعتقاد ندارم، اما نمی توانم آنها را از ذهنم بیرون کنم.” گاهی اوقات اگر کسی حتی در مکالمه به شما چیزی بگوید که باعث میشود احساس چرندی کنید، میتواند به سرتان بچسبد، رشد کند و شما را بخورد. سپس من و بنی بیشتر در مورد این موضوع صحبت کردیم و به این ایده رسیدیم که با وجود آب و هوا می توان سریال تلویزیونی ساخت.
داستان واقعی فیلدر، با کمی تغییرات (او در سریال به جای یک زن بالغ با یک دختر بچه روبرو می شود)، «نفرین» را شکل داد، اما در آن زمان فقط یک ایده بود. حال و هوای آن را داشتند اما هنوز داستان را نداشتند و به هر حال دنبال ساخت سریال جدید نبودند. بعدها در حالی که همسر صفدی باردار بود، او ساعات زیادی را در اتاقهای انتظار پزشکان سپری کرد. در آنجا بود که او مجذوب برنامه های تلویزیونی واقعی در مورد بازسازی خانه شد. ذهن او در درجه اول درگیر روابط بین مجریان این برنامه ها و خانواده ها بود.
چیزی که به آن فکر نمی کنید این است: این مکان ها کجا هستند؟ در سفری به خارج از لس آنجلس، برنامه ای با شعار «اگر محله خود را دوست ندارید، آن را تغییر دهید» دیدم. فوراً برای ناتان پیام فرستادم: «او است. “این دیوانه است. چگونه چنین چیزی ممکن است؟
فیلدر، که سالها به تلویزیون واقعیت علاقه داشت، مجذوب این ایده شد و آن دو شروع به نوشتن یک طرح کلی کردند – فقط برای اینکه ببینند کار میکند یا خیر. فیلدر میگوید: «ما از همان ابتدا چرخشها و چرخشهای زیادی در ذهن داشتیم و مطمئن نبودیم که سریال بتواند همه آنها را حفظ کند. در نهایت نقشه کلی کار را ترسیم کردیم. سپس این ایده را با مسئولان شبکه در میان گذاشتیم و همه چیز به سرعت از آنجا جمع شد. از نظر لحن هم با موانع زیادی مواجه نشدیم. روحیه تقریباً از اول اینگونه بود.»
پایان فیلم “نفرین” تنظیم شد – با یک زوج متاهل در مرکز داستان که برای تبدیل شدن به ستاره در صنعت تلویزیون واقعیت تلاش می کنند و یک عذاب بر هر حرکت آنها تأثیر می گذارد (واقعاً به خاطر آن؟). فیلدر و سافدی داستان دیگری پر از احتمالات داشتند – و چیزی که نمی توانستند انکار کنند.
فیلدر می گوید: «این احساس هر چه باشد، از بسیاری جهات هسته اصلی نمایش است. ایده این که واقعاً چه چیزی واقعی است یا چه چیزی در یک موقعیت مهم است، بخش بزرگی از آن چیزی است که سریال مورد بررسی قرار می دهد و از آن لذت می برد. به راحتی می توان گفت فلانی آدم خوبی است یا فلانی آدم بدی است یا فلانی اصیل و فلانی جعلی است، اما در بسیاری از این مواقع وضعیت بسیار پیچیده تر است.”
صفدی روند ساخت «نفرین» را شبکه ای پیچیده شبیه به آنچه ویتنی و آشر در این سریال دنبال می کنند، توصیف می کند. شاید آنها تلاشی برای ساخت برنامه تلویزیونی نداشته باشند، اما سریالهایی که در ذهن دارند از نظر ابعاد و جاهطلبی آنقدر رشد میکند که تنها یک گزینه پیش روی سازندگانش باقی میماند: تا آخر راه.
او میگوید: «ناگهان چیزی که بهعنوان یک ایده شروع شد، زمانی که هر دوی ما در ابتدا فقط میخواستیم آن را بفهمیم، شکل پیچیدهتری به خود گرفت.