در سال 1386 سریالی به نام روز حسرت پخش شد که مهرآوه شریفی نیا در آن درخشید و به شهرت رسید. مهراوه شریفی نیا از آن زمان تاکنون در چندین سریال و فیلم بازی کرده است. مهرآوه شریفی نیا دختر محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان است. خانواده مهرآوه شریفی نیا کاملا هنری هستند و خواهرش ملیکا نیز بازیگر است. مهرآوه شریفی نیا او علاوه بر بازیگری به موسیقی نیز علاقه خاصی دارد.
مهرآوه شریفی نیا در مراسم تشییع پیکر آتیلا پسیانی حضور یافت.
مراسم تشییع پیکر این هنرمند با حضور جمع کثیری از هنرمندان برگزار شد. آتیلا پسیانی بازیگر مشهور سینما و تلویزیون ایران در ۱۴ سالگی مهر او در سال 1402 بر اثر سرطان معده در سن 66 سالگی درگذشت.
مهرآوه شریفی نانوا شد؟
عکسی از مهراوه شریفی نیا در فضای مجازی منتشر شده و برخی از صفحات نوشته اند که او هم مانند رامبد جوان و همسرش نانوایی ساخته است.
اما به نظر می رسد خبر فوق صحت نداشته باشد. توییت خانم شریفی نیا حقیقت را آشکار می کند.
مهراوه شریفی نیا چندی پیش با انتشار این عکس توضیحی داد که نشان می دهد تنها برای خرید نان به نانوایی رفته و نانوایی متعلق به او نیست.
مهرآوه شریفی نیا نوشت: بعد از مدت ها به نانوایی رفتم و دیدم کیسه ای برای گذاشتن نان دارند و بیرون نانوایی یک میز فلزی با چاقوی دندانه دار گذاشته اند که می توان نان را تکه تکه کرد. .
من آن را دوست داشتم
سلفی امروز
نانوایی سنگک خیابان هدایت.
نونشون عالیه برای عکسم نور بده
مهراوه شریفی نیا نوازنده پیانو قهاری است
مهراوه شریفی نیا به همراه بهروز صفریان، امید نعمتی، علیرضا عصار و امید حاجیلی از جمله داوران مسابقات طناب زنی بودند.
علیرضا عصار او را موزیسین بزرگی می داند. عصار می گوید: مهرآوه شریفی نیا یکی از دوستان و هنرمندان بسیار خوب من است. در جلسات مختلفی که برای این برنامه برگزار کردیم، همه به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که یکی از داوران یک هنرمند زن باشد. خوشحال شدم که با مهراوه شریفی نیا صحبت کردم و این پیشنهاد از طرف من ارائه شد.
عصار می افزاید: خانم شریفی نیا دارای مدرک موسیقی و البته پیانیست بسیار با استعدادی هستند. علاوه بر همه اینها، او برای همه ما بسیار خاص و دوست بسیار خوبی بود. همه این عوامل باعث شد تصمیم بگیریم او را در هیئت داوران قرار دهیم.
عکس جالب مهراوه شریفی نیا در کنار خواهر و خواهرش.
تصویری از حضور خانوادگی آزیتا حاجیان و دخترانش مهراوه و ملیکا شریفی نیا در گالری ساغر مسعودی منتشر شده است که در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است.
مهراوه و ملیکا دختران محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان هستند. بسیاری از کاربران می گویند مهرآوه هر چه بزرگتر می شود بیشتر شبیه مادرش آزیتا حاجیان می شود.
مهراوه شریفی نیا به تازگی در سریال سرگیجه و آکتور به ایفای نقش پرداخته و خواهرش ملیکا در سریال نیوکمپ حضور داشته است.
ماجرای جالب بدهی مهراوه شریفی نیا به خواهرش
مهرآوا شریفینی او ضمن بیان خاطره ای از دوران کودکی خود، از بدهی همیشگی خود به خواهرش، از اولین تجربه کاری خود در کودکی، نوشت.
مهراوه شریفی نیا با انتشار عکسی از خود در کنار پدر و خواهرش در اینستاگرام درباره دوران کودکی خود نوشت: خوب یادم هست در دبیرستانی که بودم هر هفته آخر ماه پول ماهیانه ام تمام می شد و من بی پول می ماندم، می دانستم باید کار کنم وگرنه می میرم، پول بدون تلاش خبری نبود.
روش پدر و مادری بابا به این صورت بود که دقیقاً همان مقدار پولی که ماهانه نیاز داشتیم به ما می داد تا هدر ندهیم. هزینه تاکسی، دفتر، خودکار و ناهار مدرسه در روز اول ماه محاسبه و پرداخت شد تا بتوانیم مدیریت پول خود را یاد بگیریم. اما در ازای آن برای ما شغل ایجاد کرد.
حدود شانزده سالم بود که یک روز با لحن شوخآمیز و شیطنتآمیزش از من پرسید: پول ماهانهات چطور پیش میرود فرشته؟ (من را فرشته صدا می کند)
خندیدم و گفتم خب من به ملیکا بدهکارم. (با اینکه ملیکا از من ولخرج تره ولی نمی دونم چرا همیشه بهش بدهکارم!) گفت تو با دل بد می تونی بدهی خودت رو بپردازی آماده ای؟ من با کمال میل پذیرفتم.
آن زمان بابا و یکی دو نفر از دوستانش انتشاراتی داشتند و کتاب منتشر می کردند. فکر می کنم علاقه ام به کتاب و ادبیات باعث شد بخواهم خودم را محک بزنم. آن روز کتابی به من داد تا امتحان کنم. تصحیح شامل مقایسه متن اصلی با متن تایپ شده است. به دقت زیادی نیاز دارد. با شروع از متن دست نویس، باید تمام اشتباهات تایپی، دیکته، نقطه گذاری و خط را با خودکار قرمز مشخص کنید تا متن تایپ شده قبل از چاپ تصحیح شود و پس از تصحیح خطاها چاپ شود.
در ابتدا متوجه شدم که شب دوباره کتاب را چک می کنم، استرس داشتم که شاید چیزی را از دست بدهم و شغل جذابم را از دست بدهم، بنابراین هر روز بیشتر از روز قبل تمرکز می کردم و هر صفحه را چندین بار می خواندم. داشتم چک میکردم احتمالاً از کار من راضی بود و یک روز کتاب «عشق آباد» را به عنوان نمونه به من داد تا بخوانم.
دیروز بعد از مدت ها «عشق آباد» را در کتابخانه شما پیدا کردم، سریع بریدم و بازش کردم، انگار باورم نمی شد که خواننده نمونه این کتاب هستم. وقتی اسمم را به عنوان خواننده نمونه دیدم خیلی هیجان زده شدم. فکر کردم شاید خیلی ها در دنیا بخواهند جای دیگران باشند، فقط برای داشتن ثروت، شهرت و قدرت. اما به نظر من “زندگی” همین چیزهاست، این احساسات، احساس رضایت، کار کردن، یادگیری، تلاش کردن، علاقه مند شدن به چیزهایی که شاید خیلی ها فراموش کرده باشند.
یک نمونه خواندن کتاب عشق آباد برای من خیلی بیشتر از بدهی مهرآوای شانزده ساله است. گفتم می خواهم از پدر جان به خاطر این خاطره فوق العاده تشکر کنم.