اثاثه مهدی سوهیلی یکی این یکی از برجسته ترین شاعران ایرانی در سنین 1 تا 2 سال با آثار بسیاری بود.
به گفته بازتاب آنلاین ، سرنوشت ادبی مهدی سوهیلی سرنوشت بسیار جالبی است. سهیل یکی از آن دسته از شاعران بود که به زودی علاوه بر دنیای ادبیات وارد مناطق دیگر شد و سالهای زیادی را صرف اختصاص برنامه های رادیویی و نوشتن شعر و غیره کرد.
مهدی سوهیلی ؛ Super Star ناموفق بود
“کسی که یک الک دارد از پشت کاروان می آید.” این بیانیه نیما یوشیج ، با اشاره به اینکه بذرها همیشه توسط آینده انتخاب می شوند و شهرت و موفقیت ما امروز لزوماً به معنای این نیست که ما در آینده هستیم.
مهدی سوهیلی به زودی در دوران جوانی به عنوان شاعر در دنیای ادبیات شناخته شد و پس از تحصیل در زمینه علوم قدیمی و نحو. سوله علاوه بر سایر شعر ، در یکی او به یکی از چهره های برجسته زمان خود تبدیل شد. سوهیلی صاحب روزنامه بود. نه یکی آن دو سالهای سالها مجری چندین برنامه رادیویی در زمینه های مختلف ، به ویژه در زمینه ادبیات بوده است. او نمایشنامه را نوشت. او شاعر بود و به طور خلاصه ، او یک کلمه برای گفتن از هر درب داشت.
در سنین 1 تا 2 سال ، شعر کمتری را می توان یافت و همچنین مهدی سوهیلی ، و کتابهای او بسیار مشهور و پرفروش شده اند. به نقل از این است که در این سالها ، کتابهای مهدی سوهیلی ، مانند دیوان هافز ، زینتی بسیاری از ایرانیان بودند و تعداد کمتری از افراد برای خواندن و نوشتن و خواندن دفتر سواد داشتند.
با این حال ، سوهیلی هرگز ادبیات و مهمترین آنها را در بین عموم مردم پیدا نکرد. شاید این موضوعات بود که با “چه کسی یک الک” برای نگه داشتن سوهیل در غربال خود اشتباه گرفته شده بود. سوهیل یک انسان است اما عموم مردم به تنهایی نمی توانند شاعر را از مسیرهای پیچش روز و آینده عبور دهند.
به هر حال ، شهرت مهدی سوهیلی به زودی کاهش یافت و سوهیل اگرچه کاملاً فراموش نشده است ، اما همیشه به شاعران شاعران پیوسته است که او را بیشتر از مردم و ادبیات به یاد می آورند. مشخص نیست چه کسی “چه کسی یک الک است” است ، اما قطعاً کسی است که هفتصد سال در غربال خود حافظ را نگه داشته و پس از بیست سال سوهیل را غوطه ور کرده است.
در اینجا شعری از مهدی سوهیلی است.
من چشمان تو را نمی خوانم ، نه با مای و نه می.
من یک کارت حیرت انگیز دارم ، نه با جمعی و نه تنهایی
شبح خنده دوستان؟
گریه کامل ، آیا ماه دریا است؟
چه چیزی را به طنز که روی ابرو گره زده است می کشید
به هر روشی که بین گردهمایی زیبایی بنشینید
درون تن یک تن
چرا پنهان ، جان! آرزوهای بهشت؟
GHI هم مرا بغل کرد
من در ذهنم جذابیت دارم ، زیرا نقش رویا
دوست دارد یک سخنرانی باشد. نگاه شما صد زبان دارد
این مورد دیدن هیچ سکوت نیست
یک دید پنهان ، یک زندانی
GHI در جان هودا فراه فراه
ژگو
عبور از این بازیگری ، به هر حال عزت
چرا حجاب سیاه می پوشید؟
شما در قلب شب پنهان نیستید
من زبان شما را نمی دانم ، نه بی توجهی
من چشمان تو را نمی خوانم ، نه با مای و نه می.
نویسنده: مهدی دهگان