حمله هیتلر به لهستان در سپتامبر 1939 منجر به چیزی فراتر از شروع جنگ جهانی دوم شد. جنگ به معنای واقعی کلمه به میدان آزمایشی برای پیشرفته ترین سلاح ها، فناوری ها و تاکتیک های آن زمان تبدیل شد.
ترکیبی از تانک ها، پیاده نظام و نیروی هوایی در یک عملیات رعد اسا هماهنگ شده به نام Blitzkrieg که در آلمانی به معنای “حمله سریع” است، به زودی لهستان و سایر کشورها را تحت تأثیر قرار داد.
به گزارش روزیاتو، عملیات برق آسای آلمان ها با حمله به فرانسه در 10 می 1940 ادامه یافت و نیروهای اعزامی بریتانیا، نیروهای فرانسوی و بلژیکی را به شهر بندری دانکرک عقب راندند. تا 4 ژوئن، بیش از 338000 سرباز از این شهر ساحلی به عنوان بخشی از عملیات دینامو متفقین به جزایر بریتانیا تخلیه شدند.
ترک تعداد زیادی از نیروهای اعزامی بریتانیا برای کمک به فرانسه، هیتلر را خشمگین کرد، او امیدوار بود که در دانکرک ضربه ای ویرانگر به بریتانیا وارد کند. در تلاش برای حمله به بریتانیا و پایان کار، هیتلر به هرمان گورینگ و لوفت وافه دستور داد تا نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا را نابود کنند و راه را برای تهاجم به این کشور هموار کنند.
لوفت وافه با بمب افکن های غواصی Ju 87 Stuka، جنگنده های دو موتوره Bf 110 و جنگنده های Messerschmitt Bf 109 پیشرفته ترین نیروی هوایی زمان خود بود. همه این هواپیماهای جنگنده از 10 جولای تا 31 اکتبر 1940 بریتانیا را بمباران کردند که به نبرد بریتانیا معروف شد.
انگلیسی ها برای زنده ماندن از این حملات به معجزه نیاز داشتند و آن معجزه را در فناوری جدیدی به نام RADAR که مخفف Radio Direction And Ranging است، دریافتند.
قبل از رادار
رادار به طور ناگهانی در تابستان 1940 ظاهر نشد. مفاهیم و توسعه آن در سال 1886 زمانی که هاینریش هرتز کشف کرد که اجسام فلزی امواج رادیویی را منعکس می کنند آغاز شد. در سال 1904، کریستین هولزمایر آلمانی آزمایشی را انجام داد که به او اجازه داد فاصله یک جسم فلزی را از فرستنده امواج رادیویی تعیین کند. کریستین بعداً دستگاهی برای اندازه گیری فاصله و زمان رسیدن یک جسم به فرستنده ساخت و در آوریل 1904 این روش را به ثبت رساند و بدین ترتیب به عنوان مخترع رادار شناخته شد.
مفهوم رادار کریستین در طول جنگ جهانی اول به عنوان بخشی از دفاع هوایی در برابر زپلین ها جای پای خود را در انگلستان به دست آورد. این مفهوم اولیه رادار شامل مجموعه ای از آینه های صوتی بود که در امتداد سواحل انگلستان از جنوب تا شمال شرق ساخته شده بودند.
این دستگاههای شنود عظیم از بتن ساخته شده بودند و به شنوندگان ماهر اجازه میدادند صداهای پخش شده در آسمان را از فواصل دور تشخیص دهند. این ساختارها اساساً یک سیستم هشدار اولیه برای بریتانیا بودند. این سازه ها تا دهه 1930 مورد استفاده قرار می گرفتند، زمانی که یک فیزیکدان اسکاتلندی رادار را برای استفاده نظامی ساخت.
ظهور بمب افکن ها پس از جنگ جهانی اول برای مردم بریتانیا به این معنی بود که روش جدیدی برای شناسایی این بمب افکن ها برای کنترل هواپیماهای آنها برای مقابله با تهدید مورد نیاز است. این کشور دیگر توسط آبهای اطراف محافظت نمی شد و اگر روش جدیدی ابداع نمی شد، هرگونه حمله به بریتانیا ویرانی وحشتناکی برای کشور به همراه داشت.
بنابراین، دفاع جدیدی مورد نیاز بود و کمیته بررسی علمی پدافند هوایی برای اجرای آن به رابرت واتسون وات 42 ساله مراجعه کرد. این دانشمند اسکاتلندی از کارهای قبلی مهندسان پست هرتز و بریتانیا و تداخل امواج رادیویی آنها توسط هواپیماهای عبوری اطلاع داشت که واتسون-وات را وادار به تحقیقات بیشتر کرد.
این فیزیکدان اسکاتلندی مفهوم کارایی را توسعه داد که در 26 فوریه 1935 با موفقیت در داونتری آزمایش کرد. فقط سه نفر در طول آزمایش حضور داشتند: واتسون وات، آرنولد ویلکینز (همکار او) و یکی اعضای وزارت هوا که یک بمب افکن هندلی پیج هیفورد را دیدند که در ارتفاع 6000 پایی پرواز می کرد، توسط سیگنال های فرستنده بی بی سی شناسایی شد.
این آزمایش ثابت کرد که امواج رادیویی می توانند برای شناسایی هواپیماهای نزدیک و تعیین فاصله و زمان رسیدن آنها هدایت شوند – اطلاعاتی که برای بریتانیایی ها در استقرار نیروی هوایی محدود آنها بسیار مهم است.
در سال 1936 واتسون وات با وینستون چرچیل در Chartwell در کنت ملاقات کرد. چرچیل تحت تأثیر ارائه قبلی واتسون وات از پتانسیل کامل رادار قرار گرفت و می خواست بیشتر در مورد سرعت توسعه و ساخت شبکه راداری برای محافظت از بریتانیا بداند.
واتسون وات به او اطلاع داد که وزارت هوا (که او برای آن کار می کرد) در توسعه و ساخت این رادار کند است و از این بابت ابراز نارضایتی کرد. چرچیل با خواندن توصیه های مکتوب واتسون وات به کمیسیون اصلی تحقیق دفاع هوایی که به سرعت به همه این توصیه ها پاسخ داد، موضوع را حل کرد.
در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم، برجهای رادار در سراسر ساحل و سراسر کشور ساخته شدند. جالب اینجاست که نیروی دریایی بریتانیا پتانسیل رادار را کاملا نادیده گرفت و هیچ تلاشی برای تجهیز هیچ یک از کشتی های خود به مسافت یاب یا استفاده از رادار به نفع خود به هیچ وجه انجام نداد. چرچیل درباره اهمیت رادارها برای بریتانیا گفت: ما در آستانه امنیت همه جانبه برای جزیره خود هستیم.
ابزار مناسب در زمان مناسب
رادار در سال های قبل از جنگ جهانی دوم به دلیل محدودیت های بودجه در زمان نخست وزیری نویل چمبرلین نمی توانست به طور کامل توسعه یابد. هنگامی که جنگ جهانی دوم در سال 1939 آغاز شد و چرچیل به نیروی دریایی بازگشت (و به زودی نخست وزیر شد)، تجهیز کشتیهای نیروی دریایی بریتانیا، به ویژه آنهایی که در جنگ ضد زیردریایی استفاده میشوند، در اولویت قرار گرفتند.
وینستون چرچیل نوشت: «پیشرفت در همه حوزههای رادار در سال 1939 ثابت و بیوقفه بود، اما نبرد بریتانیا از ژوئیه تا سپتامبر 1940 به همان اندازه با چشم و گوش انجام شد.»
شبکه راداری که قبل از نبرد بزرگ در بریتانیا ایجاد شد، قطعاً ناقص بود. علیرغم اینکه پنج برج در هر دقیقه در روز کار میکنند و دهها برج دیگر در امتداد ساحل همراهی میکنند، این فناوری از مشکلات دقت و مسیریابی رنج میبرد. همچنین مشکل منطقه تحت پوشش راداری مشابه هواپیماهای انگلیسی و آلمانی وجود داشت.
مهندسان انگلیسی این مشکل را با نصب دوقطبی بر روی هواپیماهای انگلیسی که ردپای الکترونیکی آنها را تغییر می داد، حل کردند. مشکلات مرتبط با این فناوری توسط مهندسان انگلیسی یکی یکی حل شد، که همراه با نبوغ خلبانان بریتانیایی (که یاد گرفتند ارتفاع را در پرواز تنظیم کنند)، یک نقطه عطف واقعی برای کشور جزیره به ارمغان آورد.
یک تغییر دهنده واقعی بازی
زمانی که لوفت وافه نبرد بریتانیا را آغاز کرد، انگلیسی ها 29 ایستگاه راداری در امتداد ساحل ایجاد کرده بودند که به آنها بردی معادل 100 مایل (160 کیلومتر) می داد. این سیستم هشدار اولیه به آنها زمان می داد تا با برخی از بهترین جنگنده های جنگ، هاوکر هاریکن و سوپرمارین اسپیت فایر، پرواز کنند تا هواپیمای آلمانی را به طور دقیق شناسایی و سپس رهگیری کنند.
زمان عنصر بسیار مهمی بود زیرا زمانی که نزدیک شدن هواپیماهای آلمانی شناسایی شد، هواپیماهای بریتانیایی حدود دو دقیقه فرصت داشتند که از زمین بلند شوند و سپس 15 دقیقه دیگر تا ارتفاع 20000 پا پرواز کنند تا در موقعیت قرار گیرند. هر دقیقه مهم بود و رادار این زمان بندی دقیق را ممکن کرد.
ترکیب سیستم راداری با بیش از 30000 ناظر زمینی آموزش دیده در بیش از 1000 نقطه در سراسر کشور، قدرت نیروهای انگلیسی را در طول نبرد بریتانیا چندین برابر کرد. جنگ هوایی مانند یک بازی شطرنج بود و لوفت وافه آلمان همیشه با یک نیروی آماده و تمام قوت انگلیسی روبرو بود.
این حمله هوایی در پایان اکتبر 1940 با از دست دادن 1547 هواپیما برای انگلیسی ها و 1887 هواپیما برای آلمان ها پایان یافت. رادار نقطه عطف مهم و تعیین کننده ای برای بریتانیا و کل دوره جنگ بود و به مردم بریتانیا اجازه داد هر سال 15 سپتامبر را به عنوان “روز نبرد بریتانیا” جشن بگیرند.