شاید برای توجیه این مقاله بتوان به میانسالی و کهولت سن اشاره کرد و آن را علت مرگ دانست. اتفاقی که در سال های اخیر در ده بیمارستان روانی رخ نداده بود. یکی از نکات مهم، معرفی دستگاه های نظارتی مربوطه برای موارد بسیار ساده تری مانند حوله و دمپایی بیمارستانی بود. اما به نظر می رسد که مرگ جانباز و علت آن در دستور کار آنها نیست. زیرا هیچ کس به آنها توصیه نمی کند که این را بهانه ای برای تضعیف یک مسئول قرار دهند.
وقتی ساختار را تغییر می دهید و معاونت تخصصی بهداشت و درمان را با آنهمه وظایف حیاتی، با چند اداره کل بیربط ادغام می کنید و اسم آن را تحول و تخریب خلاق می گذارید؛ مراکز تخصصی درمانی در بهداشت و درمان را حذف می کنید و از تأسیس مرکز سالمندی برای مراقبت ویژه از این قبیل جانبازان دریغ می کنید؛ بیمارستان های عمومی شما هماهنگ با بیمارستان های روانپزشکی جانبازان نیستند و اکنون که مدیریت آنها را به متد سپرده اید و به ظاهر باید هماهنگتر باشند، ولی همچنان بستری جانبازان با مشکل مواجه است، چگونه انتظار دارید اتفاقی بدتر از وقایع اخیر را شاهد نباشیم.
آقای درویشیان در بازرسی نهاد ریاست جمهوری، آقای خدائیان در بازرسی کل کشور، نهادهای قضایی و امنیتی، امیدی به مجموعه های نظارتی داخلی بنیاد نیست؛ زیرا آنها وظیفه ماستمالی کردن مشکلات را دارند و ابزار دست مافوق، برای سرپوش گذاشتن بر اتفاقات و حوادث هستند.
این وظیفه شماست که علت این موارد را بیابید و به سهل انگاری ها و خطاها رسیدگی کنید.
نباید به سادگی از کنار این حوادث و سایر موارد، مثل قتل سه نفر برای یک اهمال مدیریتی گذشت؛ که دیر یا زود شما هم در دادگاه عدل الهی پاسخگوی کوتاهیتان خواهید بود.
*این مطلب در سایت فاشنیوز به قلم یوسف مجتهد نوشته شده است