روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: ریزش آراء در انتخابات مجلس یازدهم که در سال 1398 برگزار شد، هشدار مهمی بود برای مسئولین نظام جمهوری اسلامی که علت آن را بررسی کنند و راههای جلوگیری از ریزش را پیدا و برای جبران آن اقدام نمایند.
این هشدار مهم موجب درس گرفتن مسئولین نشد و بیتفاوتی آنان نسبت به این واقعه تلخ و ادامه راه نادرستی که پیموده میشد منجر به کاهش پیشرفت مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم در اسفندماه سال 1402 شد. و حالا میزان آراء منتخبان مجلس دوازدهم نشان میدهد اعتبار مجلس به کمترین میزان چهار دهه گذشته رسیده و چنین وضعیتی برای نظام جمهوری اسلامی شایسته نیست.
این ضعف شدید در مورد حوزه انتخابیه تهران بیش از سایر حوزههاست در حالی که تعداد واجدین شرایط رأی دادن در حوزه تهران در انتخابات مجلس دوازدهم 7/775/357 نفر بودند، نفر اول دور اول انتخابات 597/770 یعنی فقط 5 درصد آراء واجدین شرایط را به دست آورد و نفر اول دور دوم انتخابات فقط 297/094 رأی یعنی 3/48 درصد آراء واجدین شرایط را کسب کرد.
در مورد نفر آخر این دوره، فاجعه بزرگتری رخ داده بطوری که او فقط 198/835 رأی یعنی 2/55 درصد آراء واجدین شرایط رأی دادن را به دست آورده است.
مشکل، زمانی پررنگتر میشود که رئیس مجلس دوازدهم از منتخبین تهران برگزیده شود. مفهوم این واقعه در آن صورت این خواهد بود که کسی در رأس مجلس شورای اسلامی قرار میگیرد که کمتر از 5 درصد آراء واجدین شرایط رأی دادن در انتخابات مجلس را دارد.
چنین مجلسی با چنین رئیسی را با مسامحه میتوان مشروع دانست زیرا در ظاهر به قوانین مربوط به انتخابات نمایندگان عمل شده و مجلس براساس قوانین موجود شکل گرفته است.
با این حال این مجلس را نمیتوان یک مجلس مقبول دانست. مجلسی که دارای مقبولیت عمومی باشد میتواند تصمیمات بزرگ بگیرد، اقدامات مهم انجام دهد و به وظیفه نظارتی خود با قوت و قدرت عمل کند. با شعارهائی از قبیل انتخابات حماسی و مجلس مردمی و… نمیتوان مقبولیت برای مجلس ایجاد کرد.
مجلسی که در کل کشور با حدود 40 درصد آراء واجدین شرایط و در تهران که مرکز کشور است با 20 درصد در دور اول و 8 درصد مشارکت در دور دوم شکل گرفته باشد، مقبولیت ندارد. از میان مشروعیت و مقبولیت، قطعاً مقبولیت مهمتر است هرچند اگر این هر دو وجود داشته باشند کمال مطلوب است.
آنچه برای آینده کشور و نظام جمهوری اسلامی مهم است اینست که این ریزش شدید، مسئولان نظام را تکان بدهد و آنها را به این نتیجه برساند که سیاستهایشان عامل اصلی ریزشهاست و باید در این سیاستها تجدید نظر کنند.
با شعار دادن، اطلاعات غلط دادن، بازی کردن با الفاظ، حداکثر تا مدت کوتاهی میتوان دوام آورد. راه صحیح جلوگیری از ریزشها تجدید نظر اساسی در سیاستها، عملکردها و ایجاد تغییر در روشها و حتی کارگزاران دستگاههای مختلف است.
مردم با چه زبانی به مسئولین نظام بگویند از اوضاع کنونی راضی نیستند و خواهان تغییرات اساسی هستند؟
آیا از زبان رأی و مهمتر از آن عدمالرأی رساتر و مسالمتآمیزتر زبانی وجود دارد که نارضایتی مردم از شیوه مدیریت کشور را نشان بدهد؟ مسئولان نظام تا دیر نشده این پیام کاملاً رسای مردم را دریافت کنند و برای ترمیم اعتبار مجلس و پشتوانه مردمی نظام اقدامات عملی نمایند.