سیاست داخلی در واقع روابط مردم با دولت را از منظر توزیع قدرت و منافع اقتصادی تنظیم می کند و سیاست خارجی با تنظیم روابط یک کشور با سایر کشورها، وظیفه ایجاد امنیت را بر عهده دارد.
در این میان، سیاست اقتصادی نقطه اتصال این دو سیاست است و از نتایج این دو سیاست و آثار آن، سیاستهای اقتصادی دولتها شکل میگیرد و این سیاست باید ابتدا در مجلس توسط کارشناسان و نمایندگان فرهیخته شکل بگیرد. قالب طرح باید راهنمای دولت باشد. از یک سو می توان گفت که اعتماد اکثریت شهروندان به نظام سیاسی که نتیجه یک سیاست داخلی موفق و کارآمد تلقی می شود، زمانی تحقق می یابد که از طریق ایجاد یک سیاست اقتصادی مترقی ایجاد شود. در مجلس از سوی دیگر، یکی از نتایج یک سیاست خارجی هدفمند و معقول که زیربنای یک سیاست اقتصادی موفق را پی ریزی می کند، تضمین امنیت و ثبات سیاسی در کشور برای شهروندان است. بنابراین همانطور که گفته شد برای ایجاد یک سیاست صحیح اقتصادی باید اعتماد و امنیت شهروندان در داخل تامین شود زیرا هدف از وجود دولت ایجاد امنیت، رفاه و آسایش شهروندان است. و از آنجایی که سیاست خارجی تابعی از سیاست داخلی است، از نظر اهمیت سیاست داخلی و تقدم آن بر سیاست خارجی، مایلم در مورد ژنرال و متفکر نظامی پروس کارل فون کلاوزویتس صحبت کنم که در مورد جنبه های اخلاقی و سیاسی نظریه پردازی می کند. جنگ و «جنگ» را ادامه «سیاست» دانسته است، اما به طرق مختلف. سیاست خارجی را نیز می توان ادامه سیاست داخلی دانست که در خارج از مرزهای کشور صورت می گیرد.
با آشکار شدن اهمیت سیاست داخلی کشور و تأثیر آن بر سیاست اقتصادی و سیاست خارجی دولت، بر اساس نظریه «امکان سنجی سیاست خارجی» ولفرام هانریدر، می توان از امکان سنجی سیاست خارجی صحبت کرد. سیاست دو سطح دارد. و تأثیر متفاوت است: اولاً سطح ملی که فقط با اجماع در نظام داخلی تحقق می یابد و ثانیاً سطح بین المللی که فقط با سازگاری اهداف با مقتضیات سیاست خارجی امکان پذیر خواهد بود. از سیستم بین المللی به عبارت دیگر: امکانپذیری سیاست خارجی از یک سو مبتنی بر «توانمندیهای داخلی» نظام است که تنها با اجماع داخلی محقق میشود و از سوی دیگر با در نظر گرفتن «محدودیتهای بیرونی». سیستم با تطبیق اهداف سیستم با الزامات سیستم بین المللی، تعداد رزروها را به حداقل ممکن کاهش داده است.
اما با توجه به اینکه تدوین برنامه ها در حوزه سیاست داخلی با هدف افزایش اعتماد مردم از اولویت بالاتری نسبت به سیاست خارجی برخوردار است و بر اساس اصل «امکان سیاست خارجی» تنظیم سیاست داخلی غیرممکن است. بدون اجماع و توافق پایدار. در شرایط کنونی، جو بایدن و دولتش از یک سو با دوقطبی شدید در میان جمعیت خود در آمریکا مواجه هستند و تاکنون نتوانسته اند اجماع داخلی را در مورد مسائل سیاست خارجی ایجاد کنند و از سوی دیگر، ما عدم اجماع بین طیفهای مختلف سیاسی در ایران در خصوص حل مشکلات ایران و غرب، اختلاف لفظی بر سر اولویت بین لغو تحریمها یا خنثی کردن تحریمها؛ بنابراین نمی توان انتظار گشایش باثبات و موثر در حوزه سیاست خارجی را حداقل در کوتاه مدت داشت.
اما تمرکز بر سیاست داخلی برای ارتقای اعتماد عمومی به حکومت، زیرا بر اراده سیاسی داخلی تمرکز دارد و بنابراین، حداقل به طور بالقوه، ابزارهای موجود برای بهبود شرایط در حوزه سیاست داخلی مناسبتر هستند. بنابراین، این مقاله به تبیین اهمیت سیاست داخلی و تأثیر آن در طراحی یک سیاست اقتصادی موفق و در نتیجه سیاست خارجی مؤثر مجلس و دولت میپردازد. بنابراین تمرکز ما بر این است یکی یکی از جنبه های سیاست داخلی «سیاست جمعیتی» و استفاده دولت جدید از ظرفیت های جمعیت در سن کار است. ایران از سال 2005 در مرحله گذار “پنجره جمعیتی” قرار دارد که تا سال 1425 ادامه خواهد داشت. بر اساس نتایج طرح سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1394، جمعیت کشور در سال 1394 بالغ بر 79 میلیون و 926 هزار و 270 نفر بوده که از این تعداد 66 میلیون و 421 هزار و 989 نفر معادل 83.1 درصد جمعیت کشور بوده و جمعیت شاغل بوده است. سن و 13 میلیون و 504 هزار و 281 نفر در سن کار نبودند. اگرچه هفده سال از این فرصت طلایی تاکنون تلف شده است. اما در دو دهه باقی مانده می توان با اقدامات قانونی و برنامه ریزی علمی کشور را به مسیر رشد و توسعه بازگرداند.
حال اگر بخواهیم فهرستی از احتمالاتی که در طول یک قرن برای هر ملتی پیش می آید تهیه کنیم. البته ما باید از فرصت “پنجره جمعیتی” استفاده کنیم یکی وی از فرصت های اندکی که در پایان قرن جاری برای ملت ایران به وجود آمده بود یاد کرد. اما جای تأسف است که ایران از دهه 1380 تا به امروز به دلیل عدم اقدامات مؤثر و کافی توسط برنامه ریزان جمعیت و بر همین اساس سیاست گذاران و تصمیم گیران کشور از دهه 1380 تا به امروز وارد «پنجره فرصت جمعیتی» شده است. مجلس یازدهم همگی با بی تفاوتی این توانایی رشدی را نادیده گرفته اند و به همین دلیل تلاشی برای استفاده از این توانایی ساختار سنی جمعیت نکرده اند.
اصطلاح “پنجره جمعیتی” نتیجه مطالعه ساختارهای سنی جمعیت کشورها است که در زمینه اقتصاد جمعیت توسط جمعیت شناسان اقتصادی دانشکده هاروارد برای کمک به برنامه ریزان اقتصادی در بهره برداری از ظرفیت های توسعه جمعیت در سن کار نظریه پردازی شده است. و با عباراتی مانند «پنجره فرصت»، «هدیه جمعیتی»، «امتیاز جمعیتی» و «فرصت طلایی» ذکر شده است. بنابراین، پنجره جمعیتی به وضعیت استثنایی در ساختار سنی یک کشور اشاره دارد که در آن تعداد جمعیت در سن فعال و کار (سنین 15 تا 65 سال) به طور قابل توجهی از تعداد افراد مسن و همچنین کودکان و جوانان بیشتر است. به جرات می توان گفت که گروه بزرگی از جوانان و میانسالان با انرژی و مهارت هایی که دارند وجود دارد. یکی آنها را می توان یکی از عوامل اصلی رشد و توسعه سریع هر کشور دانست. همچنین علت رونق اقتصادی و معجزه برخی از کشورهای آسیای شرقی (دهه 1960-1990) در تغییر ساختار سنی جمعیت و در نتیجه برنامه ریزی و استفاده مناسب از پنجره جمعیتی توسط سیاستگذاران نهفته است. مطالعات سازمان ملل همچنین نشان داده است که حدود 33 درصد از رشد اقتصادی کشورهایی مانند سنگاپور، هنگ کنگ، ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، تایلند، اندونزی، تایوان و چین در آسیای جنوب شرقی در دهه 1980 و 1990 به دلیل مزیت های جمعیتی بوده است. . شده است.
بدیهی است که بی توجهی به این فرصت گرانبها و عدم برنامه ریزی مناسب برای بهره برداری از این ظرفیت جمعیتی می تواند منجر به چالش های بسیار جدی از جمله خروج نیروهای کارآمد و کارآفرین از کشور، بروز ناآرامی ها و اعتراضات گسترده در بین نسل جوان شود. و جویندگان کار و کرامت انسانی را به مجلس بیاورند و دولت تشکیل دهند. زیرا در جوامع بی برنامه، انرژی نهفته در ذهن و آغوش نسل جوان در مراکز کشاورزی، صنعتی و خدماتی و همچنین مراکز پردازش اطلاعات و فناوری های اطلاعات و ارتباطات (ICT) تخلیه نمی شود، بلکه به خیابان ها کشیده می شود. اعتراض و آشفتگی برای استعدادها فرصت های از دست رفته و از دست رفته شان را ربوده اند.
با توجه به آمارهای موجود از سرشماری های انجام شده از دهه 1330 تا به امروز، می توان گفت که کشور ما از دهه 1380 وارد پنجره جمعیتی شده است و این فرصت تا پایان دهه سوم اوایل قرن چهاردهم ادامه خواهد داشت. اگرچه دهه 90 که نشان دهنده اوج “هدیه جمعیتی” است و دهه 80 که در آن برنامه ریزی مناسبی برای بهره برداری از این “مزیت جمعیتی” وجود نداشت، باید به عنوان دهه های پشیمانی و فرصت های از دست رفته توصیف شود. اما می توان امیدوار بود که اگر در دهه های اول قرن چهاردهم تغییرات اساسی ایجاد شود و اقتصاد کشور اقتصاد بسته و مرکز محور را رها کند و به سمت اقتصاد بازار محور حرکت کند، حرکت از چنین اقتصادی برای منفعت چه ضروری است. . ساختار عصر طلایی.» ایران با استفاده از این موهبت جمعیتی و سایر توانمندی های مادی و انسانی خود می تواند گام های سریعی در جهت رشد و توسعه بردارد.
از این رو برای پی بردن به تأثیر سود جمعیتی کشور و رشد اقتصادی ناشی از آن، راهکارهایی مانند افزایش بهره وری نیروی کار از طریق مشارکت بیشتر زنان در بخش اشتغال، تعریف و اجرای سیاست های اقتصادی و مالی با ثبات و هماهنگ تر. اصلاحات باید اجرا شود و بازار کار منطقه بیشتر توسعه یابد. وی نه تنها با کاهش مهاجرت نیروی کار به خارج از کشور تلاش کرد دوره بهبود جمعیتی را تمدید کند، بلکه در مجلس دوازدهم نیز این امر را اجرا کرد و شاهد معجزه اقتصادی در کشور بود.
سید وحید کریمی/ دیپلمات
عباس ترابی/ حقوقدان و پژوهشگر ارشد مطالعات آمریکا و حقوق بین الملل دانشگاه تهران