لابی به جای تحقیق و توسعه

دکتر مجتبی قاسمی; استادیار اقتصاد سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در روزنامه دنیای اختاز نوشت: یکی یکی از سیاست‌های توسعه صنعتی که در دهه‌های اخیر بسیار مورد توجه سیاست‌گذاران ایرانی بوده است، حمایت از صنایع داخلی به طرق مختلف از جمله اعمال تعرفه‌های بالا بر واردات کالاهای مشابه خارجی و حتی ممنوعیت واردات بوده است.

از جمله می توان به ممنوعیت واردات خودرو، لوازم خانگی و پوشاک به کشور در دهه اخیر اشاره کرد. سیاستی که ریشه در اندیشه های جریان حمایت گرایی دارد که با تاکید بر حفظ و افزایش اشتغال داخلی، پایگاه سیاسی و اجتماعی را در میان فعالان بخش های مذکور ایجاد کرده است. سیاستی که البته اثرات تخصیص و توزیع وحشتناکی دارد که این مقاله قصد دارد برخی از آنها را برجسته کند تا تصویر واقعی تری از این سیاست به مخاطب ارائه شود.

بستن مرزهای اقتصاد به ویژه در شرایطی که هزینه های مبادلات بین المللی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است، نتیجه ای جز هدر رفتن منابع کمیاب و ارزشمند و اعطای رانت به تولیدکنندگان بخش های حفاظت شده از طریق تعرفه یا ممنوعیت واردات نخواهد داشت. . سیاستی که هم از نظر کارایی و هم از نظر توزیع محکوم به شکست است و قابل توجیه نیست. در مورد تخصیص، به لطف دیوارهای تعرفه ای بالا، منابع کمیاب و با ارزشی به تولید کالاهایی اختصاص می یابد که در مقایسه با کالاهای مشابه خارجی به هیچ وجه از نظر هزینه و کیفیت نمی توان از آنها دفاع کرد. در عمل تولید این کالاها چیزی جز هدر دادن منابع کمیاب و ارزشمند نیست.

تولیدکنندگان این بخش نیز می دانند که پوشش گیاهی آنها به رانت ممنوعیت واردات بستگی دارد و تمام تلاش خود را برای حفظ وضعیت موجود به کار خواهند گرفت.

این تولیدکنندگان به جای تمرکز بر تحقیق و توسعه (R&D) برای بهبود کیفیت محصولات خود، در عوض بر روی لابی گری و حفظ انحصار (L&P) تمرکز خواهند کرد. تهیه کننده ای که اکنون به دلیل تمرین حفظ وضع موجود در لابی گری، از مزیت نسبی برخوردار است. البته این رویه باعث می شود که بخشی از منابع تولیدکننده برای لابی استفاده شود که نمونه دیگری از اتلاف منابع و دور شدن از تخصیص کارآمد منابع است.

علاوه بر اثرات مستقیم تخصیص، مصرف این کالاهای بی کیفیت بخش دیگری از منابع کمیاب و ارزشمند را نیز هدر می دهد. به عنوان مثال می توان به مصرف سوخت بیشتر خودروهای داخلی، استهلاک بیشتر قطعات و نیاز به تعمیرات بیشتر، آلودگی هوا ناشی از آنها و ایمنی کمتر آنها اشاره کرد که بخشی دیگر از ناکارآمدی این صنعت از طریق ضایعات را نشان می دهد. منابع مالی و انسانی ناشی از ممنوعیت واردات حمایت می شود

نکته بسیار غم انگیز ماجرا این است که پس از سال ها اتلاف منابع، این صنایع که باید روزی در عرصه رقابت جهانی (که مدعیان حمایت گرایی است) رشد کنند و گسترش پیدا کنند و نام ایران را ایرانیان در آن بدرخشند. منطقه گیتی هنوز مثل بچه ها هستند. مردم کوچولو برای حفظ دیوار تعرفه بالا و ممنوعیت واردات پشت سر دولت تجمع کرده اند.

اما این پایان ماجرا نیست. در چنین سیستمی، مصرف کننده که در مرکز اقتصادهای رقابتی قرار دارد، در حاشیه قرار می گیرد و یا باید مدت زیادی صبر کند یا به روش های دیگر برای خرید کالا متوسل شود. اینجا بحث کرامت مشتری نیست، بلکه به دلیل اجاره بها، تمرکز روی تولیدکننده است.

اتحاد ناگوار بین سیاستمدار و تولیدکننده ناکارآمد، رفاه مصرف کننده را گروگان گرفته است. ظهور بازیگرانی مانند تحریم های دولتی و شوراهای رقابت نتوانست زخم مصرف کنندگان را التیام بخشد. چون سنگ اول را کج گذاشته ایم و با کمک بازیگرانی که در بالا ذکر شد نمی توانیم از ریزش این دیوار کج روی مصرف کننده جلوگیری کنیم. این گذار وحشتناک از مشتری مداری به تولید رانت متمرکز بر اقتصادهای حمایتی و بسته یک امر طبیعی و قابل پیش بینی است. به این ترتیب بخش قابل توجهی از رفاه مصرف کنندگان به گوزن شمالی منتقل شد و از تولیدکنندگان حمایت شد.

بدون ضامن و بدون پیش پرداخت تا سقف 50 میلیون وام بگیرید

رفاه فعالان این بخش (اعم از نیروی انسانی شاغل در این بخش و سهامداران سودجو) تنها بر اساس رانت ارائه شده است نه بهره وری آنها. در عین حال میل به ایجاد اشتغال برای جوانان ایرانی موتور محرکه و افتخار اصلی این صنایع در حفظ وضعیت موجود است. این امر نادیده گرفته می شود که آنچه در اقتصاد اهمیت دارد، اشتغال مولد، کارآمد و رقابتی است و نه فقط اشتغال. از تولید و اشتغالی که منجر به افزایش رفاه کل کشور نشود و صرفاً رفاه تولیدکننده را در نظر بگیرد به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

در اقتصادهای آزاد به دلیل رقابت بین شرکت ها در یک صنعت و بین صنایع مختلف، مشاغل غیرمولد و ناکارآمد ایجاد نمی شود. اما در اقتصاد بسته، صنایعی که از رانت ممنوعیت واردات منتفع می‌شوند، با مشاغل غیرمولد و ناکارآمد آمیخته می‌شوند که از این سپر انسانی در فرآیند لابی‌گری برای حفظ رانت موجود به خوبی استفاده می‌کنند. اجاره ای که مقدار آن نیز قابل توجه است. به عنوان مثال، نتایج کروگر (1974) نشان می دهد که اجاره های اعطایی تحت مجوزهای واردات در ترکیه در سال 1968 حدود 15 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را تنها در آن سال تشکیل می دهد.

بستن مرزهای یک کشور به روی کالاهای خارجی و ایجاد اختلال در روند تجارت آزاد به منظور ایجاد شغل در داخل، به قول باستیا، اقتصاددان فرانسوی اواخر قرن نوزدهم، مانند گذاشتن دیوار در مقابل پنجره کشش و جلوگیری از آزاد شدن است. تجارت و با هدف افزایش ثروت و اشتغال در صنایع برق و روشنایی کشور، نور خورشید با کیفیت را به داخل خانه بیاورند. حال سوال اینجاست که آیا سیاستمداران و فعالان صنعت ایرانی که از درآمد ممنوعیت واردات منتفع می‌شوند، حاضرند برای رونق صنعت لوستر و چراغ‌سازی و افزایش اشتغال جوانان ایرانی روی پنجره‌های منازل خود دیوار بکشند. بخش

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما