حسین کمالوند در کانال تلگرام سرگردانی در جامعه شناسی نوشت: این متن یازدهمین قسمت از کتاب تاس: ۳۵ مقاله کوتاه فلسفی است که توسط فیلسوف محبوبم سایمون کریچلی نوشته شده است. من این دیدگاه سقراطی را دوست دارم: «سقراط هر فضیلتی را به فیلسوف نسبت می دهد جز اعتدال.»
انتظار اعتدال و اعتدال از کسی که فلسفی زندگی می کند یا می کوشد فلسفی زندگی کند، به نظر من دقیقاً منتظر رگ زندگی اوست و منتظر عقیم شدن مطلق قدرت اوست بدون اینکه او به آن واکنش نشان دهد. فیلسوف معتدل و ضد متوسط، عمیق و سازش ناپذیر است.
من این ایمان را از دست نمی دهم و هیچ چیز دیگری را نمی پذیرم. از نظر او فلسفه ورزی نوعی تقابل با جهان هستی است (نوعی جست و جوی بی پایان در امتداد رویداد پرتاب شدن به دنیایی خاموش و خاموش و اساساً بی معنا بودن)، او نمی تواند در ابتذال توده ای کاملاً غوطه ور شرکت کند. متوسط و بد مانند مردم عادی.
فلسفه ورزی نه تحصیل است، نه دانشگاه، نه دانشگاه، نه حرفه و نه تدریس و قطعاً هیچکدام کم نیست! فلسفه ورزی نوعی فرآیند خونین دوختن «مفهوم» با «بدن» و «بدن» و نوعی مکش چرک و عفونت تنها با دست عقل خود است! عفونت و چرک «فتنه»، عفونت و چرک همراهی همیشگی با «شر عامه»، عفونت و چرک همراهی با «قانون»، «دین»، «دین»، «عرف». نجابت است، مشتق، «احترام»، «اسمایی مانند سنت، گذشته، بزرگی، کوچکی، وقار ریش سفید و… دارد. بله! بسیار دردناک، کشنده و حتی استفراغ: فلسفه می کشد و فاسد می کند. یاد گرفتن فلسفه به نظر من بی ادبی و بی احترامی و عدم آموزش کامل است! آموزش تخلفات، عبور از خطوط قرمز و البته تمسخر قانون.
این نوع مواجهه از طریق نهادینه شدن تأملات انتقادی ذهنی در مورد «موضوعات عینی و بسیار پیش پا افتاده و به ظاهر پیش پا افتاده» و در پی آن عینیت یافتن محصول همان «فرایند تأمل انتقادی در مورد موضوع عینی» به وجود می آید. در اینجا انحطاط به «شیطان» در بطن این برخورد نهفته است و به مرور زمان خود را نشان میدهد و این انشعاب به شدت اجتنابناپذیر و قطعی است. برخورد با «شر»، قلب تپنده او، به معنای آگامبنیایی، چیزی جز هتک حرمت و بی احترامی و بی احترامی به خدایان و مقدسین عمومی نبوده و هست.
انصاف نیوز