هنگام تماشای تولد یک کودک یا شکوفه دادن یک گل در اوایل بهار، ممکن است از این واقعیت ساده و شگفت انگیز شگفت زده شوید که چیزی وجود دارد (نه چیز خاص، بلکه هر چیزی به طور کلی) به جای هیچ.

به گزارش فرادید؛ در چنین لحظه ای، شما شگفتی را تجربه می کنید که مارتین هایدگر آن را «هستی» می نامد. این مقاله به اختصار مفهوم هستی را در اندیشه هایدگر توضیح می دهد.

1. هستی و موجودات

دستگاهی را در نظر بگیرید که احتمالاً در حال خواندن این مقاله در آن هستید. مفهوم وجود به چیستی دستگاه (مثلاً رایانه یا تلفن هوشمند) اشاره نمی کند، بلکه به این واقعیت ساده اشاره می کند که دستگاه «هست»، یعنی وجود دارد. به این معنا، هستی واقعیت یا «هستی» اساسی هر چیزی است.

در حالی که «موجودات» (مانند دستگاه ها) موجودات خاصی هستند که وجود دارند، «وجود» به کلیت وجود اشاره دارد. وجود آن چیزی است که موجب موجودات می شود: یعنی چیزی که باعث می شود چیزی به جای هیچ باشد.

با این حال، وجود خود یک موجود (یعنی شیء یا شیء خاص) نیست. بنابراین، ما نباید هستی را سازنده ای بدانیم که باعث وجود موجودات می شود. حتی تصور وجود به عنوان چیزی که همه موجودات را در بر می گیرد، آن را به یک موجود تقلیل می دهد: موجودی که شامل همه موجودات می شود.

وجود «بزرگتر» یا عامتر از هر موجود خاص یا حتی همه موجودات است: وجود به معنای کلیت وجود است. هستی «هستی» یا «هستی» است که در همه موجودات مشترک است.

با این حال، در حالی که “بودن” با “موجودات” یکی نیست، نمی توان آن را فضای خالی یا خلایی دانست که توسط موجودات پر شده است. هیچ وجودی مستقل و جدا از موجودات وجود ندارد. در عوض، هستی همیشه «وجود موجودات» است; به عبارت دیگر، هستی همیشه به موجودات متصل است و جدای از آنها وجود ندارد. بنابراین هستی و موجودات همیشه با هم هستند و در کنار هم هستند.

در عین حال، اگرچه وجود در میان همه موجودات مشترک است، اما به این معنا نیست که وجود یک ویژگی خاص (مثل سبز بودن و…) برای موجودات است. بلکه وجود چیزی است که موجودات را ممکن می سازد تا ویژگی هایی داشته باشند.

از نظر هایدگر خواص مادی یا غیر مادی فقط مربوط به موجودات است و بنابراین وجود نه مادی است و نه غیر مادی. به همین دلیل، هستی نه یک واقعیت معنوی است و نه محدود به وجود جسمانی قابل مشاهده از طریق حواس.

با این حال، در حالی که وجود یک چیز فیزیکی نیست، فقط یک ایده یا مفهوم ذهنی نیست. بنابراین نمی توان وجود را مفهومی کلی که از تعمیم خصوصیات موجودات به دست می آید تلقی کرد.

در عوض، هستی مستقل از ذهن انسان وجود دارد. در واقع وجود را می توان بنیادی ترین جنبه واقعیت دانست، زیرا آن چیزی است که همه چیز را ممکن می کند.

2. وجود و حضور

از نظر هایدگر، بودن یا بودن (یعنی وجود با هستی) به معنای حضور است. به عنوان مثال، وجود دستگاهی که در حال حاضر از آن استفاده می کنید (یعنی وجود آن) این است که در مقابل شما حضور دارد. بنابراین، به طور کلی، وجود (یعنی امر بسیط یا «هستی» وجود به طور کلی) حضوری است.

به علاوه، چون هایدگر وجود را رویدادی پیوسته می داند که در زمان رخ می دهد، هستی حرکتی پویا است: هستی حضور موجودات است.

دوباره به دستگاه خود توجه کنید: اکنون به عنوان یک موجود در آگاهی شما وجود دارد. این بدان معنا نیست که دستگاه شما در حال حرکت است یا کاری برای نشان دادن خود انجام می دهد. در عوض، دستگاه شما به ساده‌ترین معنای موجود است. به این معنا که وجود آن به مرور زمان برای شما آشکار می شود. هستی «حادثه بودن» است.

1_Mv7u3B35A6pwguyRWUr10w

هایدگر در مقابل کلبه کوهستانی خود در جنگل سیاه

از آنجا که هستی موجود نیست، نمی توان آن را علتی در پس وجود دانست. بلکه وجود همان حرکت حضوری است.

به این ترتیب، وجود بیشتر یک “فعل” است تا یک اسم. هستی یک «حادثه» است، نه «چیز» (یا یک موجود): هستی در جریان است، یعنی فعالیت مستمر موجودات حاضر در آگاهی.

همیشه چیزی (یعنی یک موجود) به شما ارائه می شود: این مقاله، دستگاهی که مقاله را روی آن می خوانید، غذایی که هنگام مطالعه می خورید. همیشه چیزی وجود دارد که دائماً خود را به آگاهی شما نشان می دهد. این حضور مستمر (یعنی وجود) دلیل وجود چیزی به جای هیچ است: حضور همان هستی یا «چیز بودن» وجود است.

3. بودن و پنهان شدن

وجود به عنوان یک رویداد در طول زمان آشکار می شود. بنابراین، وجود همیشه زمانی است; حضور همیشه در زمان اتفاق می افتد. برای مثال، حضور دستگاه شما زمان می برد: کل دستگاه فوراً ظاهر نمی شود.

به همین دلیل، از آنجا که هستی فقط در طول زمان آشکار می شود، هرگز به طور کامل و یکباره ظاهر نمی شود. بلکه هستی همیشه در حال آشکار شدن (یعنی نمایان شدن) و پنهان (یعنی پنهان ماندن) در یک زمان است.

این ماهیت حضور است که اگر چیزی موجود باشد، همزمان چیز دیگری (مثل موجود دیگر، دیدگاه دیگر و…) پنهان می شود یا آشکار نمی شود.

به عنوان مثال، هنگامی که چیزی وجود دارد، موجودیت های دیگر از دید پنهان می شوند: ظاهر شدن دستگاه شما در مقابل شما به این معنی است که سایر چیزهای اطراف شما پنهان می مانند. یا به عنوان مثال دیگر، وجود چیزی از یک زاویه، دیدن آن را از زوایای دیگر غیرممکن می کند: ظاهر شدن در جلوی دستگاه شما به این معنی است که پشت دستگاه پنهان می ماند.

این ویژگی که هستی همواره بخشی از وجود خود را «پنهان می‌کند» به این معناست که ما هرگز نمی‌توانیم تمامیت وجود را تجربه کنیم. و به همین دلیل هستی همیشه نوعی رمز و راز دارد.

4. نتیجه گیری

هایدگر معتقد بود اندیشیدن به هستی برای انسان بودن ما ضروری است. با این حال، مفهوم وجود در نظر او چنان مجرد و مبهم به نظر می رسد که ممکن است درک آن دشوار باشد.

اما شاید دلیل این سختی این باشد که ما معمولاً بیش از حد روی «چیزها» (مانند افراد، وسایل، لباس ها و …) تمرکز می کنیم و به طور کلی به «بودن» توجه نمی کنیم یا حتی متوجه آن نمی شویم.

به علاوه، اگر مفهوم هستی از نظر هایدگر دشوار به نظر می رسد، شاید به این دلیل نیست که هستی بسیار عجیب است، بلکه به این دلیل است که بسیار عادی، رایج، آشنا و نزدیک به ماست.

در واقع هستی همان چیزی است که ما هستیم: هستی واقعیت یا «هستی» بسیط همه موجودات از جمله خود ماست. هیچ چیز نمی تواند به ما نزدیکتر از هستی باشد و شاید همین نزدیکی باعث شود که به سادگی از آن چشم پوشی کنیم.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما