بسیاری از آنها به اشتباه فکر می کنند که آلبرت کاموس از “مزخرف” در مورد معنای مطلق زندگی فکر می کند ، اما او واقعاً این حرف را نمی زند. کاموس معتقد است که اگر فقط به زاویه خاصی نگاه کنیم ، زندگی مسخره به نظر می رسد. مهمترین چیزی که اغلب مورد غفلت واقع می شود این است که کاموس سعی می کند به جای گفتن اینکه زندگی بی معنی است ، راهی برای یافتن و دیدن معنای زندگی پیدا کند.

به گفته Faraid ؛ در حقیقت ، مزخرف احساس بی قراری و سردرگمی در انسان است در حالی که سعی در درک زندگی بدون اعتماد به اسطوره ها و اعتقادات دارد.

مزخرف ؛ اصطلاح فنی در فلسفه

به طور کلی یکی یکی از اشتباهات رایج در تحلیل فلسفی مسخره این است که همه فیلسوفان هنگام صحبت در مورد مزخرفات در مورد یک مفهوم واحد فکر می کنند. به عنوان مثال ، اگرچه ژان -پول سارتر توسط کاموس توسط “افسانه سیزیف” کاموس مورد استفاده قرار گرفت ، اما از آن برای تفسیر این دو اثر به جای تمرکز روی مفهوم پوچ کاموس استفاده شد.

نتیجه این سوء تفاهم این بود که فیلسوفان زیر سعی کردند نوشته های کاموس را از نظر سارتر تفسیر کنند ، اما این تلاش ها اساساً اشتباه بود ، زیرا کامو و سارتر هنگام صحبت با مزخرفات به چیزهای مختلفی اشاره می کردند.

بنابراین قبل از بررسی دیدگاه مزخرف کاموس ، بیایید ببینیم که دیگر فیلسوفان دیگر از این اصطلاح استفاده می کنند.

کاخ

سارتر مزخرفات را ناتوانی در درک تصادفی بودن وجود انسان و استثناء بشریت توصیف می کند. برای ژان -پول سارتر ، زندگی معنای طبیعی و هدف ندارد و شخصی است که باید برای زندگی معنا ایجاد کند. آگاهی تصادفی و معنای وجود ما به ما حس شیوع و اضطراب می بخشد که سارتر آن را “حالت تهوع” می نامد. یک نام یکی او همچنین یکی از معروف ترین رمان های او بود.

رمان حالت تهوع (1) داستان آنتوان روتانتنون را روایت می کند. نوشتن تاریخ افسردگی که رابطه خود را با دوستان و خانواده خود از دست داد. زندگی برای او غیرقابل تحمل است زیرا نوعی بیماری روانی وجود دارد که باعث احساس بیگانگی و سردرگمی در مورد جهان می شود. سرانجام ، او در مورد Ronten شک دارد.

کاخ نبود وی گفت که مردم مجبور بودند در چنین شرایط بحرانی غرق شوند ، اما اگر به مزخرفات فکر کنیم ، سرنوشت Rontenten را خواهیم داشت. به گفته وی ، ما باید خودمان را برای ادامه زندگی انجام دهیم.

البته بیشتر اوقات ، ما بدون فکر کردن در مورد آن زندگی خواهیم کرد. با این حال ، سارتر تأکید کرد که آگاهی مزخرف نباید کاملاً رها شود ، اما تأکید کرد که زندگی و ارزشهای اجتماعی باید در پس زمینه ذهن ما باقی بمانند تا به شما یادآوری کنند که زندگی و ارزشهای اجتماعی مطلق و غیرقابل اعتماد هستند.

او از افرادی که وجود اساسی و ارزشهای اجتماعی خود را در نظر می گیرند ، منزجر شد و آن را “خود پذیرش” یا “ادعا” خواند. از دیدگاه او ، او گاهی باید خود را از این توهم یادآوری کند.

تفاوت مهمی بین درک کامو و سارتر از مزخرفات این است که سارتر معتقد است که باید در پس زمینه ذهن نگه داشته شود و باید فقط در لحظات فلسفی در نظر گرفته شود ، اما کاموس گفت که باید تا حد امکان از مزخرفات آگاه باشد. برای ادامه در زندگی روزمره. کاموس مفهوم “شورش” را راهی برای مقابله با مزخرفات معرفی می کند ، این بدان معنی است که دائماً فکر می کنید و آن را به عنوان بخشی از زندگی می پذیرید.

برداشت مزخرف نیگل

2

تیمز نیگل ، فیلسوف مشهور آمریکایی ، مقاله ای با عنوان “مسخره” را در مجله فلسفه منتشر کرد. این مقاله بسیار محبوب شده است و به دلیل سبک روشن و واضح نویسنده دوباره تکرار شده است. با این حال ، درک نیگل از مزخرفات با تفسیر کاموس از این مفهوم متفاوت است.

خواندن مقاله “مسخره” نشان می دهد که نیگل از سارتر تحت تأثیر سارتر قرار دارد. نتیجه مشابه سارتر است. نتیجه نیگل مزخرف و یک مشکل واقعی است ، اما نباید بر کل زندگی ما تأثیر بگذارد.

برای نیگل ، آگاهی مزخرف فقط زمانی مهم است که ما از بیرون به زندگی خود نگاه می کنیم. بر خلاف کاموس ، که معتقد است همیشه باید از مزخرفات آگاه باشد و این آگاهی را نوعی شورش علیه مزخرف می داند ، نیگل معتقد است که مزخرفات فقط باید لبخند طعنه آمیز ایجاد کند و کارهای بیشتری انجام ندهد.

نیگل مزخرفات را ناسازگاری آشکار بین رویاها و واقعیت ما می داند. در افسانه Sisyph ، کامو نمونه جالبی از این موضوع را ارائه می دهد. تصور کنید که یک مرد تنها با یک شمشیر به تفنگ دستگاه دشمن حمله می کند. اگر این شخص واقعاً معتقد باشد که برنده خواهد شد ، بین آرزوی و واقعیت او شکاف بزرگی وجود دارد و این نمونه ای از مزخرفات است.

برای نیگل ، مزخرفاتی که ما را نگران می کند همان چیزی است که همه مردم در آن زندگی می کنند: از یک طرف ، ما باید زندگی را بسیار جدی بگیریم و از طرف دیگر ، همیشه این ایده وجود دارد که زندگی همیشه در ذهن ما بی معنی است.

در حقیقت ، برخلاف کاموس ، که به او می گوید که او با او زندگی خواهد کرد و با او زندگی می کند و آن را به بخشی از آگاهی شما تبدیل می کند ، نیگل توصیه می کند که در لحظه های خاصی مزخرفات را درک کنید ، اما اجازه ندهید که زندگی شما فتح شود. بالاخره باید فقط لبخند بزنید.

معنی و افسانه

جهت همه ادراکات مختلف زورگویی این است که همه آنها با مشکل تمایل به یافتن معنا در دنیای مسخره برخورد می کنند. اما اول از همه ، وقتی می گوییم “جهان بی معنی است” ، باید دقیقاً منظور ما را روشن کنیم.

جهان کاملاً از معنا محروم نیست ، زیرا مردم زندگی و دنیای اطراف خود را حس می کنند. از این نظر ، جهان معنایی دارد. اما وقتی می گوییم جهان بی معنی است ، منظور ما این است که جهان هیچ معنایی “از پیش تعیین شده” ندارد.

از آنجا که هیچ معنای از پیش تعیین شده ای وجود ندارد ، خود مردم باید برای زندگی خود معنا پیدا کنند. کاموس معتقد است که این یک چیز خوب است. در “افسانه sisyphv” ، اغلب یک جمله نادرست وجود دارد: بهتر است وقتی زندگی بی معنی باشد. اما کامو نمی گوید زندگی کاملاً مسخره بهتر از یک زندگی معنی دار است. بلکه بر این تأکید می کند نبود “معنای خاص و از پیش تعیین شده” فرصت ها و آزادی بیشتری برای ایجاد معنا به ما می دهد.

اما برای درک جهان ، ما باید چیزی را نامگذاری کنیم. اولین افرادی که روی دو پا قدم می زدند ، با افق روبرو شدند که هیچ تصوری از آن در طرف دیگر نداشت. در آن زمان ، همه چیز فراتر از درک انسان بود. برای درک دنیای زبان ، توضیح این ناشناخته ها لازم بود. و این زبان افسانه بود.

بدون زبان افسانه ، جهان برای اولین مردم باورنکردنی بود. توسعه اسطوره ها راه را برای اکتشافات بعدی که به مردم کمک می کند تا جهان را بهتر درک کنند ، هموار کرد.

مهمترین مقاله کاموس در مورد مزخرفات با یک افسانه به پایان می رسد: Legend of Sisyphus. او از این افسانه برای بیان این مفهوم استفاده می کند که زندگی با ارزش است ، زیرا منظور ما آن است.

بیشتر مقاله کاموس به بررسی مشکل مزخرف اختصاص یافته است. آیا این مشکل ناشی از این است که چگونه می توانیم معنایی را که می سازیم توجیه کنیم؟ به عبارت دیگر ، چگونه می توانید مطمئن باشید که واقعیت هایی که ما در قالب یک افسانه می گوییم واقعاً درست است؟

یکی همانطور که در دیدگاه نیگل دیدیم ، یکی از اصلی ترین دلایل مزخرف این است که باید از یک طرف به زندگی خود نگاه کنیم ، اما از طرف دیگر این ایده را می یابیم که زندگی اساساً بی معنی است. در اینجا یک تناقض وجود دارد: اگر زندگی بی معنی است ، چرا فکر می کنیم مهم است؟

طبق یک افسانه یونانی ، یک Satier (موجودات افسانه ای یونانی) به نام پادشاه Midas Silnus اسیر می شود و او را مجبور می کند تا بزرگترین واقعیت زندگی را آشکار کند. Silnos به او پاسخ می دهد که بدترین حقیقتی که او می تواند بداند بهترین چیز برای او است که او “هرگز متولد نشده است” ، و هنگامی که به دنیا آمد ، بهترین کار این است که در اسرع وقت بمیریم. پیام این افسانه این است که زندگی ارزش ندارد.

با این حال ، برای فردریش نیچه ، که تأثیر زیادی در کامو دارد ، تمام اسطوره های یونانی تلاشی برای مقاومت در برابر این حقیقت تلخ در سیلنوس است.

4

نیچه در کتاب خود با عنوان “فراتر از خوب و بد” پیشنهاد می کند که زندگی وی باید به چیزی اختصاص یابد که موسیقی ، هنر ، فلسفه یا اشتیاق را بیدار کند و به زندگی او ارزش کند.

سارتر و ناگل نیز در این ایده شرکت می کنند. هر دو توصیه می کنند که ما آگاهی مزخرفات را حفظ کنیم ، اما اجازه نمی دهیم که این آگاهی زندگی خود را فتح کند. به نظر آنها ، زندگی وقتی زندگی می کنیم ارزش زندگی دارد.

نمای مزخرف کاموس

با این حال ، کاموس نگران این است که ما با انتخاب چیزی برای وقف زندگی خود به او ، مشکل مزخرف را حل نخواهیم کرد. تصور کنید که کسی می گوید زندگی او به دلیل “هنر” معنی دار است. حال تصور کنید که کسی از او می پرسد چه چیزی در هنر معنی دارد ، و او پاسخ می دهد: “اوه ، هیچ چیز خاصی وجود ندارد. من فقط تصمیم می گیرم که ارزشش را داشته باشد.”

در اینجا ، به نظر می رسد نمونه ای از تضاد بین ادعاها و واقعیت (همانطور که نگلا توضیح می دهد) وجود دارد. گفتن اینکه چیزی ارزشمند است ، زیرا ما آن را با ارزش می بینیم ، نوعی مزخرف است.

بنابراین کامو به دنبال چیزی واقعاً ارزشمند است. کاموس می خواهد چیزی را پیدا کند که می توانیم در جهان بگوییم و مطمئناً معنای ارزشمند و زندگی می دهد. او برای کشف این موضوع به یک افسانه احتیاج دارد.

مزخرف هنگامی که دو اعتقاد با هم جمع می شوند تجربه می شود: یکی زندگی ارزشمند است و دیگری این است که زندگی بی معنی است. زندگی نمی تواند در همان زمان باشد. بدون جدی و بدون معنی آن را نمی توان گرفت. اما وقتی از فاصله دور به او نگاه می کنیم ، معنایی که می دهیم توجیه نمی شود.

5

معمولاً ما در جوامعی متولد می شویم که دلایل و دلایلی که فکر می کنیم مهم هستند. به عنوان مثال ، نیچه خاطرنشان كرد كه بسیاری از Uninhemon مسیحیت را رد كردند ، اما هنوز هم ارزشهای اخلاقی را بر اساس روایت های مسیحی توجیه می كنند. اما وقتی شخصی مسیحیت را رد می کند ، باید این روایات را رد کند و دلایل جدیدی پیدا کند. نیچه و کاموس سعی کردند با ایجاد اسطوره های جدید این کار را انجام دهند.

به عبارت دیگر ، زندگی ارزشمند به نظر می رسد ، اما تا زمانی که افسانه هایی پیدا کنیم که این عقیده را توجیه کند ، نمی توانیم مطمئن باشیم. برای کامو ، مزخرف یک تجربه ناخوشایند از نداشتن اسطوره هایی است که ارزش زندگی را بیان می کند. بنابراین افسانه او تلاشی برای اصلاح این مشکل بود.

در افسانه سیسیف کاموس ، او با دقت زندگی یک شخصیت افسانه ای را که محکوم به قرار دادن سنگ بزرگ روی کوه است ، انجام می دهد و پس از ریزش سنگ ها برای همیشه تکرار می شود. در پایان کتاب خود ، کاموس سعی می کند نشان دهد که حتی سیسف ها می توانند از زنده بودن لذت ببرند و وقتی او این عمل دشوار و ظاهراً خالی را انجام می دهد ، می تواند به سنگ ها و کوه ها و خاک متصل شود و با شادی و شادی غوطه ور شود. بنابراین ، حتی در تکراری ترین زندگی زندگی (که در دوران مدرن دیده می شود) ، او سعی می کند با افسانه نشان دهد که می توانیم هر لحظه از زندگی را درک کنیم. نوعی درک که می تواند به عنوان یک شورش مسخره در نظر گرفته شود.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما