از سال 1390 که تحریم‌های نفتی آغاز شد، کشور ما روند فقیر شدن را دنبال کرد و حتی اجرای چندین سال برجام نیز نتوانست این روند را متوقف کند. به عنوان کشوری که هر سال سرمایه خود را افزایش می دهد، نیروی کار به جایی رسیده است که حجم واقعی انباشت سرمایه ناخالص در سال 1402 حدود 73 درصد کمتر از سال 1390 بوده است. زمین مانند موریانه در چنین شرایطی مشخص است که شرکت ها به جای تجدید، فقط به فکر استفاده هر چه بیشتر از ظرفیت های باقی مانده فردا و تولید مثل امروز هستند. امنیت و مدرنیزاسیون برای اقتصادی که در دامان فقر افتاده کلمات تجملی است.

بیش از 50 نفر بر اثر انفجار گاز متان جان باختند یکی در معادن زغال سنگ طبس جان باختند. این حادثه تلخ که منجر به کشته شدن 50 نفر شد، به گفته بسیاری از کارشناسان معدن قابل پیشگیری بود. از چنین کار دشوار و پیچیده ای اجتناب کنید نبود و فقط کافی بود به تجربیات بشری و دستاوردهای علمی چند سال و شاید چند دهه اخیر اعتماد کنیم.

واقعیت این است که حوادث دلخراشی مانند حادثه معدن زغال سنگ طبس می تواند در هر جای دنیا رخ دهد. اما آنچه روح ایرانی را از درد و رنج این حادثه فراتر می گذارد، فراوانی این حوادث در کشور ما و علت وقوع آنهاست. به گفته بسیاری از کارشناسان معدن، صنعت معدن کشورمان همزمان با دو مشکل مواجه است که اگر این دو مشکل وجود نداشت شاید حادثه طبس رخ نمی داد. اولین مشکل این است که صنعت معدن ایران از نظر فناوری تولید با لیگ جهانی فاصله زیادی دارد و مشکل دوم این است که حتی تجهیزات این فناوری تولیدی موجود نیز با مشکل فرسودگی مواجه است. یعنی در زمانی که تکنولوژی تولید در معدن بیش از پیش به سمت استفاده از ماشین آلات و هوشمندی حرکت می‌کند، ما نه تنها به صادرات نیروی کار خود به اعماق زمین و به قلب «گازهای متان» ادامه می‌دهیم. امکان آن ما توانایی تجدید ماشین های موجود را نداریم! به همین دلیل، این حوادث وحشتناک نه تنها در حال کاهش نیست، بلکه افزایش می یابد. به همین دلیل علاوه بر رنج جان های از دست رفته، روح ایرانی نیز باید از این وضعیت در عذاب باشد.

ما اقتصاد و یافته های آن را برای دهه ها تحقیر کرده ایم. نتیجه تحقیر اقتصاد و نفی رویکردهای آن و همچنین تحریم ها، وضعیتی است که اکنون در آن قرار داریم. ترکیب انکار اقتصادی و تحریم شرایطی را ایجاد کرد که در آن نرخ تورم بالا و فزاینده همراه با نرخ ارز بالا و نوسان، بی ثباتی تاسف باری را در سطح کلان اقتصادی به همراه داشت. این بی ثباتی اقتصادی سطح سرمایه گذاری کشور را کاهش می دهد و بنابراین ارتقای سطح فناوری تولید دست نیافتنی است.

قسمت غم انگیز ماجرا این است که تا سطح فناوری ارتقا پیدا نکند، خبری از رشد اقتصادی نخواهد بود و کاهش آن باعث کاهش رشد اقتصادی نیز می شود. یعنی در دام فقر افتادیم! تله ای که ما را از دیروز هم بدتر خواهد کرد. تله ای که تنها یک راه خروج از آن وجود دارد: پذیرش و به کارگیری علم اقتصاد در عین رفع تحریم ها. زیرا در غیر این صورت راه گریزی از این تله فقر نیست و در نتیجه هر کدام از ما به تدریج در فقر فرو می رویم.

23302