چیزی را گزارش کنید جمعیت ششمین جلسه از مراسم سخنرانی ماه مبارک رمضان یکشنبه ششم اسفندماه مصادف با ششمین روز از ماه مبارک رمضان با سخنرانی استاد حسین انصاریان در حسینه همدانی ها تهران برگزار شد.
شیخ حسین انصاریان سخنان خود را در این برنامه اینگونه آغاز کرد: سخنرانی ما در جلسه گذشته این بود که هر سمی که مخرب باشد در عالم مادی پادزهر دارد. کلمه عربی پادزهر پادزهر است. بر اساس دانش روزگار، در هر عصری برای هر سم مهلکی پادزهری وجود دارد. در عالم معنا و در عالم تعلیم، سموم خطرناکی برای دینداری و معنویت وجود دارد که عده ای از ابتدای کار به آن آگاهی دارند و سعی می کنند این سموم مخرب وارد دین، عقل، قلبشان نشود. ، وجدان آنها و غیره برای ایجاد روحیه. البته کسانی که در این زمینه پیشتاز هستند مانند پیامبران الهی، ائمه اطهار و اولیای خدا در کنار کتب آسمانی پادزهری برای انواع سموم در این زمینه معرفی کرده اند. از زمان حضرت آدم تا به امروز، هرکسی که خواهان سعادت دنیا و آخرت است، از این راهنما استفاده کرده و هر سمی را که وارد معنویت آنها شده و سلامتی آنها را به دست آورده، پادزهر کرده است.
رفتار آخوند گزی و زن فرد تار
وی در ادامه با بیان اینکه نمونه های زیادی از این افراد وجود دارد، داستان هایی را نقل کرد و گفت: در کتاب ها داستان های عجیبی در این زمینه نقل می کنند که همگی درس، راهگشا و راهنمایی مردم است. عالمی واجد شرایط به نام آخوند گزی که از مراجع بزرگ شیعه بود در اصفهان زندگی می کرد. اهل محله نزد او آمدند و گفتند: پروردگارا در همسایگی ما زن و فرزندمان اهل نماز و روزه هستیم. ما قوم خدا هستیم، از گناه فرار می کنیم، اما به جای ما شخصی به نام فرج زندگی می کند که تارزان است و در خانه اش هم جلسه تارزان برگزار می کند. ما راحت نیستیم، راحت نیستیم و می ترسیم بچه هایمان به بیراهه بروند. این عالم بزرگوار می فرماید: از فرج فاصله بگیرید تا به خانه او بروم. ملاک این آخوند برای این کار چه بوده است؟ که چنین فردی با این قامت علمی به خانه چنین فردی برود؟
ملا گزی وارد خانه فرج شد و گفت: «فرج برای من نخ می کنی؟» فرج پاسخ داد: «آقا، شما ملاها می گویید بافتن حرام است.» گفتند: من خودم صاحب فتوا هستم. فرج یکی دو دقیقه طول کشید. ملا گزی به او گفت: فرج یکی روی سیم ها شل است، خوب پخش نمی شود و موسیقی واقعی نیست. چند فرزند دارید؟ پاسخ داد: من شش فرزند دارم. همسرت خوبه؟ او گفت بله. خیلی خوب است. فرج گفت: «اینقدر زحمت می کشی، چقدر درآمد می کنی؟» گفت یک تومان. 150 سال پیش یک تومان بر زندگی حاکم شد. این عالم بزرگوار به او فرمود: عورت سخت را رها کن و به ریسمان هستی برو. یکی پیوند دیگری بخورید. پرسید به کی لینک بدم؟ فرمود: پروردگارا، دنیا و آخرتت آباد می شود. اما برای تامین مخارج زندگی تان به این آدرس در میدان قدیم اصفهان بروید، من به شما حواله می دهم، روزی یک تومان پول و 3 کیلو آرد به شما می دهند تا بیاورید و با نان تازه بپزید. همسر شما و می توانید غذا بخورید و بچه ها. این یک پادزهر فوق العاده بود. یعنی فرج که نور عقل و دین خود را از طریق زهر دریافت کرده بود، نزدیک بود محو شود، ملا گزی به پادزهر برخورد کرد و سپس فرج. یکی او یکی از افراد شایسته شد. اهل نماز و خدا شد و کمی بعد به دنبال کسب درآمد حلال شد تا نگران ملاهای گزی نباشد.
به نظر شما چرا ملا گزی این کار را کرد؟ بنابر تعریفی که امیرالمومنین برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: النبی محمد صلی الله علیه و آله و سلم: طبیب دوار بطبه. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طبیب دوره گرد بود. شراب خواران و مشرکان و مشرکان از لوط پیروی کردند. پس آخوند دینی باید سرگردان باشد. این پاسخ است. فرج تارزان شاید هرگز نزد ملا گزی نمی آمد، اما ملا گزی نزد او رفت. چون به او خبر دادند، نزد او رفت و پادزهر را به او داد.
داستان حضور عیسی در خانه زن شیطان صفت
شیخ حسین انصاریان در ادامه به تشریح مسئله شبهه پرداخت و روایتی در این باره بیان کرد:
در شهر ناصره فلسطین، مردم می دانستند که عیسی مسیح ازدواج نکرده است. من این مشکل را در چندین کتاب دیده ام و معتقدم که اخلاق پیامبران الهی چنین بوده است. یک روز از خانه زنی بدکار بیرون آمد. زن جوانی که جوانان ناصریه به آنجا رفتند و مبتلا شدند. وقتی از خانه آن زن خبیث بیرون آمد. در کوچه خیلی خلوت بود، اما یک نفر او را دید و حالا مسیح فهمید که این شخص در دل اوست و گفت: پیامبر خدا ای رهبر مردم، تو اصرار می کنی که زنا حرام است، پس چرا خودت در این خانه رفته ای. ?
حضرت آن شخص را صدا زد و فرمود: «دیدی که از این خانه بیرون آمدم؟» آن شخص گفت: آری. حضرت فرمود: فکر می کنی چرا اینجا آمدم؟ فکر کردی من در اتاق نشسته بودم و او در وضعیت نامناسبی کنار من قرار گرفت؟ آنها ادامه دادند: بیماران دو نوع هستند. بیماری که احساس درد می کند و تنها به پزشک مراجعه می کند. یکی مریضی هم هست که دردش را نمی فهمد و ناشنوا است به همین دلیل به پزشک مراجعه نمی کند. از آنجایی که بیمار نمی تواند به پزشک مراجعه کند، به او توجهی نکردم. حالا فکر نکنید که من در اتاق کنارش نشستم و او با وضعیت نامناسبی کنار من نشست. دم در اتاق نشستم و با او صحبت کردم و امروز موفق شد پشیمانی واقعی از خود نشان دهد.
راه حل امام سجاد برای اینکه همه را بهتر از خودتان بشناسید
شیخ حسین در ادامه این روایت تأکید کرد: «خداوند در سوره حجرات به ما امر میکند که به کسی بد فکر نکنیم و این حکم قرآن است.» همچنین روایتی از امام سجاد علیه السلام بیان کرد که چگونه میتوانیم از فکر بد در مورد کسی بپرهیزید:
امام سجاد علیه السلام می فرمایند: مردم یا از شما بزرگترند یا چند دقیقه از شما کوچکترند، آنهایی که از شما بزرگتر هستند به این فکر می کنند که در مورد خود بیشتر از شما لا اله الا الله گفته اند. از تو بهترند، و آنهایی که از تو کوچکترند، به اندازه تو فرصت گناه نکردند، پس گناهانشان از گناهان تو بزرگتر است، پس از تو نیز بهترند، پس در مورد یکی از آنها فکر بد نکن.
استاد حسین انصاریان در ادامه سخنان خود با اشاره به روایت دیگری با موضوع دروغ و کذب گفت:
همه می دانستند حضرت عیسی علیه السلام همسری ندارد، دلیلش را نمی دانم، ازدواج نکرد و در سن 33 سالگی یهودیان آن ناحیه دستور قتل او را دادند. شبی که او را بردند یکی یکی از شاگردانش که به اذن خدا زمینه مرگ او را فراهم کرده بود، در نظر دیگران عیسی شد و به جای او مصلوب شد، یعنی این خائن یا جاسوس به سزای اعمالش رسید.
قرآن کریم می فرماید: «عیسی را نکشتند، بلکه شخصی مانند او در چشمانشان ظاهر شد، او را گرفتند و کشتند.» اکنون مسیحیان و دیگر ارامنه در سراسر جهان به عنوان تبرک، شکل صلیب را به گردن خود می آویزند و بگو این صلیب چون شکل همان چیزی است که مسیح را به آن آویختند بر ما مبارک است که در قرآن همینطور است آنچه قبلاً ذکر کردم دروغ است. در واقع، بسیاری از چیزهای روی کره زمین و در جوامع بشری دروغ است.
وی در ادامه داستان دیگری گفت:
شخصی خدمت عالمی رسید و پرسید: امامزاده ای که در راه مکه توسط شیر پاره شد کیست؟ به او گفت: امامزاده نبود و پیامبر بود. در راه کعبه نبود و در راه کنعان بود. همچنین بالای مناره نبود و در ته چاه بود. شیر به او حمله نکرد، گرگ بود. یعنی کل قضیه از ابتدا دروغ است.
بنابراین، متوجه می شویم که بسیاری از مردم جهان در گذشته درگیر دروغ بوده اند و هنوز در زمان حال زندگی می کنند. شاید آنها اکنون در پذیرش دروغ به مردم مهارت بیشتری نسبت به قبل دارند زیرا ابزارهای قبلی در اختیار دارند. نبود. از سوی دیگر، تکرار یک دروغ، خود دروغگو را نیز در اشتباه قرار می دهد، به طوری که آنچه من می گویم درست نیست.
استاد حسین انصاریان با اشاره به قرآن کریم ادامه داد:
بر اساس آیات سوره اعراف در سمت راست و چپ و در مقابل ما و پشت سر ما آنقدر خطر و زهر وجود دارد و ما را احاطه کرده است که اگر رحمت و فضل خدا نبود. و عشق به ما، ما پایان این دست نیافتنی خواهیم بود. و در همان ابتدای راه جهنمی می شویم. آدم باید خیلی مراقب باشد و با احتیاط زندگی کند. وی در پایان این دیدار دو داستان کوتاه از کتب معروف و معتبر شیعه را در مورد بی اعتمادی و امید به خدا بیان کرد:
مهم ترین کتاب شرعی ما، وصال الشیعه که 500 سال مورد استفاده مراجع اصفهان، نجف، مشهد و قم بوده، به اعتقاد من در جلد یازدهم این روایت آمده است که خداوند به فرشتگان می فرماید: «این را بگیرید. “مرد به جهنم. می پرسد: «همه کارهای دینی انجام داده ام، نماز قضا ندارم، همه روزه هایم را گرفته ام» برای چه جهنمی خطاب: به فکر خودت می پردازم. چون به من مشکوک بودی یعنی گفتی معلوم نیست نجات پیدا کنم یا نه. چگونه می توانم نجات پیدا کنم؟ خدایا چرا به من شک کردی؟ من با شما با سوء ظن معامله می کنم و دستور می دهم او را به جهنم برسانند.
همچنین در کتاب پنج جلدی لیالی الاخبار نوشته شیخ محمد نبی تویسرکانی یکی از علمای بزرگ را دیدم که می گفت: «همه اعمالم را انجام داده ام.» وقتی نمازم را می خواندم می گفت: همه نمازت اشکال دارد و برای تو روزه ات اشکال دارد و برای تو حجی که رفته ای نیز اشکال دارد و او را به جهنم ببر.» دو سه قدمی نرفته است که برگردد. دنبال چی میگردی؟ او می گوید من برای شما برمی گردم. من اینجا دنبال چیزی نیستم، دنبال تو هستم. دعاها و اعمالم بی نتیجه ماند. من یک چیز دارم که شما حساب نکردید. چی داری؟ البته خدا می داند چه دارد، اما خدا دوست دارد با من صحبت کند. می گوید: به امید تو. من به شما امید دارم و خداوند با این امید با ما رفتار خوبی دارد.