میدونی قسمت ترسناکش کجاست؟ اینکه آقای پناهیان واقعاً به حرفش اعتقاد دارد. فاجعه بار است. اگر این جملات را فقط برای جلب رضایت مخاطبش بیان کند، اشکالی ندارد. اگر درباره دوستانش گفته بود که یکی دو سریال را تایید کنند، باز هم اینطور نیست. همه این سریال های آبکی و شعاری به هر دو صورت ساخته شد. اصلا مهم نیست. وقتی به روز می شود از بینندگان تلویزیون هم کم می کند اما اگر آقای پناهیان جدی باشد بعد از این همه سال با ساخت دو سریال همچنان به مقوله ای مثل حجاب فکر می کند. چقدر است؟ مشکل و اگر کار نکرد چه باید کرد؟ آیا من داستان را خیلی جدی گرفتم؟ بله، جدی گرفتم چون آقای پناهیان گفته بود و نه کار خیری مثل من. صحبت های آقای پناهیان سرنوشت ساز است و بسیاری از افراد در راس امور خود را موظف می دانند که بر اساس آن برنامه ریزی کنند و خواسته های او را برآورده کنند، حتی اگر حرف او را نپذیرند. الان هم مشکل من واقعا سریال سازی و حجاب نیست، مشکل ساده سازی حکومت داری است. این تصور که همه چیز را می توان با لبخند، کنایه و عبارات پیش پا افتاده حل کرد، پیامدهای فاجعه باری به همراه دارد که سرچشمه های آن را در دوره معجزه هزاره سوم دیدیم و طعم تلخ آنها را با جان و دل چشیدیم. در همان زمان علم، آموزش و دانش مورد تمسخر قرار گرفت و رئیس دولت با گستاخی مثال زدنی از دکترای وزیر کابینه خود در مجلس دفاع کرد. ما برای این جهل آمیخته با شعارهای انقلابی بهای زیادی پرداختیم. با این حال، با پایان یافتن دوره معجزه هزاره سوم، ما معتقد بودیم که در ازای تمام آسیب ها و ویرانی ها بهایی دریافت کرده ایم و اگرچه بهای زیادی پرداختیم، اما ارزشش را داشت. فکر میکردیم بعد از این همه بلای وحشتناک، لااقل به زودی کسی جرات نمیکند علم و دانش را مسخره کند و افراد دلسوز و آگاه را به بهانههای واهی خانهنشین کند و شعار و شعار و الفاظ رکیک بزند. با افتخار صحبت کن اما ما ماندیم و خیری ندیدیم، گویی سرنوشت ما کشورهای جهان سوم را آب جهل و خاک بدبختی کرده است. هزار بار دیگر که از گودال به چاه، از چاه به سیاهچال و از سیاهچال به اعماق زمین می افتیم، در اولین فرصت با مشت های گره کرده از جای خود می ایستیم و همان کلمات را تکرار می کنیم هزار سال پیش تا اینکه نابینا شد. هر چه او نمی تواند ببیند.
مشکل پناهیان و امثال او این است که یک لحظه به آنچه به ذهنشان می رسد شک نمی کنند. وقتی به دردسر می افتند، به جای اینکه به باورهای خود فکر کنند، بلافاصله دیگران را مقصر می دانند. برخی دیگر که معتقدند انقلابی نیستند و با اعتقاد کامل به کار پایبند نیستند. پناهیان در ادامه این سخنان می گوید: «هیچکس در جمهوری اسلامی پیشنهاد ساخت این سریال را نمی دهد.» یعنی با وجود همه تغییرات و دگرگونی هایی که در صدا و سیما ایجاد شده، این صدا و سیمای مورد نظر دوستانش همچنان باقی است. نه آنچنان که ارزش تلقی می شود و نهر تطهیر باید تأثیری تعیین کننده تر از این سخنان داشته باشد. درست مانند آنچه سعید قاسمی در مورد رئیس دولت سیزدهم می گوید و کاملاً صریح می گوید: آقای رئیسی به اندازه کافی انقلابی عمل نمی کند. همینطور پایداری که می گویند: مجلس آینده باید انقلابی تر از این مجلس باشد. هر کس اینطور حرف می زند فکر می کند انقلابی ترین در ادبیات است، به طوری که همیشه حق با اوست. آنها همیشه مطالبه گر هستند و همیشه دیگران را متهم می کنند که اگر تدارک می دیدند و پا جای پای آنها گذاشته بودند، مملکت به این روز نمی رسید. چه کاری می توان کرد؟ هیچی فقط باید امیدوار بود که روزی این شعر حکیمانه محقق شود: ویرانی وقتی از حد بگذرد رونق خواهد گرفت.
روزنامه محلی