عصر ایران; میشم صادقی توران پشتی (محقق نسب دوره اصلانی) – قبل از اینکه کتیبه ساوه سال 201 قمری را کشف کنم، فکر می کردم قدیمی ترین کتیبه اسلامی در ایران پس از اسلام، کتیبه ای مربوط به سال 245 قمری است که در نزدیکی تورانپشت یافتم، یزد بود. همچنین مقاله ای از اینجانب در سال 1398 در مورد اسناد و کتیبه های یکی از حرم امام رضا (ع) در یزد منتشر شد که به عنوان سند سفر امام همام از ایران مرکزی گرفتم. البته الان هم با وجود کشف جدید، احتمال زیاد سفر معظم له از مرکز ایران وجود دارد. اما کتیبه ساوه مرا به بازنگری و پیشبرد مطالعات در زمینه کتیبه فرا می خواند و افق جدیدی را برای شناسایی آثار راه های باستانی ایران می گشاید.

اما از آنجایی که دیدگاه کاشف کتیبه جناب استاد شیخ الحکمایی با موازین دانش کتیبه مطابقت داشت، در بین عموم مردم و حتی در میان محققین تردیدهایی برانگیخت، لذا تصمیم گرفتم مطالبی را به صورت موافق بنویسم. با نظر او و نقد نظرات مخالف. بیان می کنم البته استاد فرزانه در مقاله ای خواندنی با عنوان «یادبود حضور امام رضا (ع) در مسجد ساوه» خلاصه ای از مطالعات خود را به صورت کاملاً واضح ارائه کردند و امیدوارم اکنون کمترین افراد با نظرات ایشان موافق باشند. که از نظر استاد فرزانه نقطه ضعفی به حساب می‌آید، اینطور نبود، برخی از دلایل موافقت من به شرح زیر است:

اولاً آنچه پس از کشف جدید بیشترین اعتراض را به همراه داشت این بود که تصور می شد نویسنده این کتیبه باستانی به میراث فرهنگی و آثار تاریخی آسیب وارد کرده است و برخی این اقدام را تخریب جزئی مسجد و اقدامی ناشایست از نقطه نظر مسجد می دانند. از دیدگاه فقه اسلامی نظرات در پاسخ به این انتقاد، چنین دیدگاهی نوعی نابهنگاری تاریخی تلقی می شود. سوگیری زمانی به این معناست که فرد با استفاده از ارزش‌های زمان کنونی رویداد یا سخنرانی مربوط به گذشته را ارزیابی می‌کند و رویدادها یا شخصیت‌های تاریخی را با دیدگاه ارزشی امروزی تحلیل می‌کند. همانطور که جناب آقای شیخ الحکمایی در مقاله خود اشاره کردند، گذاشتن یادگاری بر دیوار بناهای تاریخی مهم مانند مساجد در گذشته امری رایج بوده است و نمونه های بی شماری از یادبود نوشته های علما، پادشاهان و شخصیت های برجسته بر روی بناهای تاریخی وجود دارد. (شیخ الحکمایی 1402 ص 16). بله، از نظر مردم امروز این نوع کارها زشت و مکروه است و مرتکب آن را فردی غیرعادی و بی فرهنگ می دانند، اما در گذشته چنین اقدامی از سوی افراد تحصیلکرده جامعه مانند علما و وزرا انجام می شد. و نمونه های زیادی از یادگاری نوشته های این افراد را می توان در اماکن متبرکه مانند مساجد و مساجد یافت. خانقاه و امامزاده را پیدا کرد. به عنوان چند نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

یادگاری نورالدین محمد کچویی; خطاط معروف دوره صفوی بر سر در چوبی خانقاه بیداخوید یزد از سال 1060 میلادی و همچنین سوغات دیگر او در مدرسه شمسیه یزد از سال 1058 میلادی (افشار، 1374، ج 2، ص 599)

یاد حسین بن علی بن رازی طبیب; مؤسس مدرسه ضیائیه در مسجد فرشاه یزد، مورخ 696 شمسی (افشار، 1374، ج 1، ص 387)

خاطره عزالدین لنگر (م 604); یکی از امرای سلسله اتابکان یزد در مسجد فرشاه یزد (افشار، 1374، ج 1، ص 385)

بنای یادبود آزادالدوله دیلمیس; در کاخ داریوش اول در تخت جمشید از سال 344 میلادی (مخلصی، 1384، ص 55)

علاوه بر نمونه های ذکر شده، صدها نمونه دیگر از نسب بزرگان در تاریخ این خطه را می توان از طریق منابع سنگ نگاره و بازدید میدانی از اماکن متبرکه شناسایی کرد که از حوصله این نوشتار مختصر خارج است. آیا واقعا عقل سلیمی می پذیرد که در زمان خود، این گروه های مرجع فرهنگی، علیرغم آگاهی از نامناسب بودن نوشتن یادبود بر دیوارهای مسجد، عمداً و ناآگاهانه بر این کار زشت پافشاری کرده و تمامی ضمانت های قانونی را نادیده گرفته و عاملان واقعی را انکار کنند؟ یا اساساً باید بپذیریم که این گونه آثار در دوران باستان – نه تنها در حوزه فرهنگی ایران – رایج بوده و هیچ کس این گونه آثار را محکوم نکرده و آنها را برای اماکن متبرکه مضر نمی داند. این نیز می توانست نشانه ای از پختگی نویسنده باشد. بنابراین در قضاوت در امور تاریخی باید همواره هوشیار باشیم تا در مغالطه بی زمانی نیفتیم. متأسفانه به نظر می رسد این نوع مغالطه ناخواسته در جامعه ایران رواج یافته و حتی برخی از محققین را به دام انداخته و به قضاوت های نادرست درباره وقایع تاریخی و ارزش های دینی و فرهنگی نیاکان ما منجر می شود.

دو مورد دیگر: الگوی معمول در یادبود نویسی، استفاده از عبارت (هزار) یا (هزار) هونا است (رجوع کنید به بلر، 2014، ص 15). این واقعیت که یادگاری‌نویسی الگویی را نشان می‌دهد، نشان می‌دهد که این فرهنگ در گذشته تا چه اندازه گسترده بوده است. اگر الگو و کلیشه ای برای این کار وجود داشت چه؟ در اینجا لازم به ذکر است که برخی برای نقد دیدگاه شیخ الحکمایی، قرائت جایگزینی مانند «بحر» را به جای «حضر» پیشنهاد کرده اند. گذشته از اینکه این افراد در تشخیص حروف و عدم وجود نقطه در کتیبه اشتباه کرده اند، به نظر می رسد از این الگوی تکراری در کتیبه ها نیز بی اطلاع بوده اند. فراموش نکنیم که قرائت پیشنهادی دیگری مانند بحرعلی بن موسی. «اللهم اغفر محمد و علی و فاطمه و بنی و حسن و حسین و حج» با شیوه نگارش حروف و احکام عربی و تکرار نقوش کتیبه های قرون اول بسیار ناسازگار است.

سه مورد دیگر: در یادگار نوشته های کهن، به صورت تکراری، نویسنده یادگار معمولاً خود را غایب معرفی می کند و برای غایب که در واقع خودش است، دعا و استغفار می کند. مثلاً در بنای تاریخی سال 245 میلادی در توران پشت یزد که از نظر زمانی به کتیبه 201 نزدیک است، این جمله حک شده است: «احمد بن رستم طالب الجنّه.» غفران الهی بر کتاب و آن کتاب. و برای کلمه «آمین رب العالمین» به این معنا که احمد بن رستم جوینده آسمان است. رحمت خدا بر نگارنده این یادگار و قرائت کننده و آمین گوید رب العالمین (ر.ک: صادقی توران پشتی و کریمی، 1395، ص 37-58). در این تذکره مشخص می شود که احمد بن رستم خود را غایب ساخته و سپس خود را از گیرندگان این دعا شمرده است.

رابعاً برخی از منتقدان خطوط نوشته شده بر آجرهای مسجد ساوه را با کتب قرآن مقایسه کرده اند. چنین مقایسه ای قیاس با تفاوت است; با توجه به اینکه کاغذ و کامپوزیت مواد بسیار متفاوتی با سنگ و آجر هستند، نوشتن روی این دو ماده با دو نوع ابزار کاملا متفاوت انجام می شود. همچنین باید توجه داشت که بسیاری از مصاحف منسوب به قرون اول یا به خط امامان، با مطالعات دقیق مصحف به قرون متأخر تاریخ گذاری شده اند (رجوع کنید به کریمی نیا، 1400، ص 67-106). مقایسه هرگز ارزش ندارد. اگر واقعاً چیزی باید مبنایی برای مقایسه با کتیبه مسجد ساوه باشد، همان کتیبه های مربوط به حدود سال 201 میلادی است، مانند کتیبه 245 تورانپست که مقایسه حروف به حرف بزرگترین شباهت بین آنهاست. از این دو کتیبه

خامساً جناب شیخ الحکمایی در مقاله خود بر اساس منابع تاریخی به سفر مخفیانه علی بن موسی الرضا (ع) به قزوین اشاره کرده اند و جالب اینکه کلمات کتیبه مسجد سواح به وضوح نشان می دهد که نویسنده بقعه. به دو دلیل تنها بود: اول اینکه از فعل استفاده می شود. به صورت مفرد رفته است و ثانیاً در یادگارهای قرون پیشین، کاتبان معمولاً نام سایر حاضران را می نوشتند. هر چند مقام و منزلت پایین تری دارند. مثلاً در یادبود عضدالدوله در تخت جمشید آمده است که عضدالدوله در آنجا ظاهر شده و علی بن سری و مرسفند کازرونی همراه او بوده و آثار را در آنجا برای او خوانده اند (بلر، 1393، ص 52). آل دی کاکویه گفتند علی بن فرامرز به اینجا آمد و خادمان جنید جستانی و پهلوان کیقباد با او بودند (صادقی تران پشتی و میرحسینی، 1398، ص 256). بنابراین اگر در یادمان مسجد ساوه علاوه بر نویسنده آن فرد دیگری نیز حضور داشت، باید طبق الگوی معمول یادگاری ها از این فرد نیز یاد شود.

ششم: دعای نوشته شده بر این کتیبه در منابع روایی قدیم شیعه مانند محسن نوشته احمد بن محمد بن خالد برقی (م 1371، ج 2، ص 332) و الغارات ابراهیم بن محمد دقیقاً به همین عبارت نوشته شده است. ثقفی (م 1395، ج 2، 848) و الکافی از محمد. ابن یعقوب کلینی (کلینی، 1407 م، ج 8، ص 305) دیده می شود. بنابراین به احتمال بسیار زیاد این دعا را حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نوشته است.

در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که اگر آجری که این کتیبه روی آن نوشته شده حرارت داده شده باشد، با آزمایش ترمولومینسانس می توان تاریخ آخرین گرمایش را با اختلاف 50 تا 70 سال مشخص کرد. بنابراین، اگر با چنین آزمونی ثابت شود که این خشت مربوط به سال های قبل از 201 میلادی است، صحت انتساب آن به علی بن موسی الرضا علیه السلام را با قطعیت بسیار بالا می توان گفت.

منابع

افشار، ایرج (1374) آثار یزد، تهران: انجمن ملی هنر

برقی، احمد بن محمد بن خالد (1371)، المحاسن، قم: دارالکتب الاسلامیه.

بلر، شیلا (1393)، نخستین کتیبه ها در معماری دوران اسلامی ایران. ترجمه: مهدی گلچین عارفی. تهران: فرهنگستان هنر.

ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال (1395 ق.)، غزوات یا بسیج و غزوات، تهران: اناگمان اطهر ملی.

شیخ الحکمایی، عمادالدین (1402) «یادبود حضور امام رضا در مسجد جامع ساوه»، فصلنامه «گزارش میراث»، دوره سوم، سال ششم، شماره سه و چهار، پاییز و زمستان 1400. [انتشار: تابستان ۱۴۰۲].

صادقی توران پشتی، میثم و محمود کریمی (1395). «کتیبه‌های سنگی باستانی قرآن در توران‌پاست. ارائه فرهنگ تصوف»، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شماره 61.

صادقی توران پشتی; میثم و یحیی میرحسینی (1398)، آثار امام رضا (ع) در تورانپاست، پشت اسناد و کتیبه های تازه یافته، مجله آیینه میراث، شماره 66.

کریمی نیا، مرتضی (1400)، «نسخه های قرآنی منسوب به ائمه علیهم السلام: واقعیت یا جعلی؟»، آینه پژوهی، سال سی و دوم، ش 188.

کلینی، محمد بن یعقوب (1430م)، الکافی، حوالی محمد حسین درایتی، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.

مخلصی، محمدعلی (1383)، بررسی کتیبه های دوران اسلامی تخت جمشید، تهران: مؤسسه تحقیقات زبان و گویش.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *