برنا: سیروس الوند از اهمیت مسائل در سینما، علاقه اش به ادبیات و تاثیر جغرافیا در زندگی مردم گفت.
سیروس الوند، کارگردان مطرح سینمای ایران در گفت و گو با روزنامه برنا از تجربیات خود در مواجهه با سانسور و چالش های سینما یاد می کند. او معتقد است سینما هنر پرسشگری است و باید مخاطب را با پرسش های جدید از اتاق خارج کند. الوند همچنین از علاقه اش به ادبیات، تاثیر جغرافیا در زندگی مردم و نقش خانواده در زندگی شخصی اش می گوید که در ادامه می خوانید.
برنا: سیروس الوند تا چه اندازه به هدف خود در سینما رسیده است؟
الوند: تا حدودی راضی هستم. برخی از فیلم های من مانند «یک بار برای همیشه» و «جیغ» واقعاً از بقیه متمایز هستند.
برنا: چه چیزی برای شما مهمتر از سینماست؟
الوند: من به ادبیات علاقه زیادی دارم. من شعر می گویم و دفتر شعر من اینگونه آغاز می شود: «آتش تو، ساز تو، رمز تو، راز تو، قفل من، بند من، قلم تو، پرواز تو».
من در مدرسه ریاضی می خواندم، اما انشاهای من همیشه توسط منطقه کپی و پخش می شد، زیرا آنها خوب بودند. خیلی ها مرا می شناختند. یک روز آقای نوذری مطلب من را در رادیو خواند. مادرم زیاد به بازار می رفت و من هم با او رفتم. بازار و تهران برایم رنگ و بوی خاصی داشت و در نوشته هایم آوردم. من تهران را دوست دارم و 73 سال است که در آنجا زندگی می کنم.
برنا: آیا تماشاگر باید با پرسش از تئاتر خارج شود؟ بهتر است این را بگوییم، اساسا سینما پاسخ است یا پرسش؟
الوند: هنر پرسیدن. علاوه بر سوالی که میپرسید میتوانید سوالات دیگری نیز بپرسید. اما به طور کلی هدف این است که مخاطب با پرسش از سالن سینما خارج شود.
برنا: برای روایت مصائب جهان، آیا فیلمساز هم باید رنج بکشد تا به اندازه کافی آن را در فیلمش نشان دهد؟
الوند: نه، لزومی ندارد که عموم همه وقایع را واقعی بدانند. مهم این است که فیلم به گونه ای ساخته شود که مخاطب باور کند ممکن است چنین اتفاقی رخ داده باشد. سینما دروغی است که باید آن را باور کرد. هدف ما قطعی نیست.
برنا: من چند بازیگر را نام می برم. دوست دارم کمی در مورد این اسامی به من بگویید.
بارنا: چسرو شکیبایی…
الوند: خسرو شکیبایی در اجرای پس از انقلاب استثنا بود. بعدها جوانان زیادی از او پیروی کردند. زندگی در بازی صبر گذشت.
برنا: فریماه فرجامی و بیتا فرهی…
الوند: متأسفانه هر دو را از دست داده ایم. شانسشان این بود که با فیلمسازان خوبی مثل کیمیایی به سینما آمدند. هر که برود، کسی جای او را نمی گیرد. تشییع جنازه فردین فراموش نمی شود. همه مردم به خیابان رفتند. این به چه معناست؟ شما باید برای این چیزها ارزش قائل شوید، زیرا تکرار نمی شوند.
برنا: امروز جای کی بین اهالی سینما خالی است؟
الوند: داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد، مرتضی عقیلی.
برنا: آیا امیدی به زندگی داری؟
الوند: به ناچار.
بارنا: پناهگاه شما در زندگی چیست؟
الوند: خانواده من. دختران من
اگر زمان به عقب برگردد، همه ما یک مسیر را طی خواهیم کرد
برنا: اگر می توانستی به عقب برگردی، باز هم به سینما می رفتی؟
الوند: بله.
برنا: اگر سینمای سیروس الوند را بردارند به مداد و کاغذ برمی گردد؟ آیا تصاویر ذهنی خود را نقاشی می کنید؟ او چه کار می کند؟
الوند: اگر سینما را از زندگی من حذف کنند، حتماً به ادبیات و نویسندگی روی خواهم آورد. به نظر من، اگر می توانستیم به گذشته برگردیم، همه از این راه می آمدیم تا به اینجا برسیم. هر لحظه از لحظه قبل متولد می شود. هیچ چیز از هیچ به وجود نمی آید و هیچ چیز به هیچ تبدیل نمی شود و همه چیز پایدار است.
برنا: ضرب المثلی وجود دارد که می گوید: “غم های بزرگ تبدیل به کارهای بزرگ می شوند.” درد و رنج خود را در کدام اثر بیشتر از بقیه آثارتان به سینما آورده اید؟
الوند: در فیلم های «یک بار برای همیشه»، «فریاد زیر آب»، «آوار» و «چهره».
برنا: کدام یک از فیلم هایتان را بیشتر دوست دارید؟
الوند: «یک بار برای همیشه» و «زیر آب جیغ بزن».
برنا: بهترین فیلم یا سریالی که اخیرا دیدی کدام بوده است؟
الوند: من فیلم های زیادی ندیده ام، گاهی بچه هایی که می بینند به من زنگ می زنند تا آنها را هم ببینم. اخیرا دو سریال که به نظرم خیلی خوب بود.زخم کاری و “Darío”.
برنا: جغرافیا چه تأثیری بر سرنوشت ما دارد؟
الوند: آدم به تاریخ بستگی ندارد، به جغرافیا بستگی دارد. لهجه ها از جغرافیا می آیند. شما کلماتی در زبان مازندرانی دارید که به زبان فرانسه هم هستند. زیرا از نظر بافت جغرافیایی این کشورها یکی هستند
برنا: آیا تا به حال در مورد شغل خود احساس گناه کرده اید؟
الوند: من احساس گناه نمی کنم، اما پشیمانم. هر دو فیلمم را به خاطر دخالت های تهیه کننده و سانسورچی ها دوست نداشتم و به چیزی که می خواستم نرسیدم. یک فیلم باید حداقل 50 درصد چیزی باشد که یک فیلمساز می خواهد، اما دو فیلم من 30 درصد آن چیزی بود که می خواستم.
برنا: فکر می کنی مقدر بود که فیلمساز شوی؟
الوند: بله، از 14-15 سالگی مطبوعات کار می کردم، خبرنگار بودم، همه این شغل ها مسیر من بود و مقصد اصلی سینما بود. می خواستم زودتر به سینما بروم. وقتی بیست ساله بودم، فیلمنامه نویس حرفه ای بودم و برای دیگران می نوشتم.
بارنا: آیا قصد ساخت فیلم جدیدی را دارید؟
الوند: قصد انجام این کار را دارم اما شرایط برای امثال من مساعد نیست. اگر به فیلم نگاه کنید، پرفروش ترین فیلم های امروزی مبتذل ترین فیلم ها هستند. دقیقا همان چیزی که ارشاد می گوید فیلمبردار، نویسنده و … است. می گوید آزمایش های ریکاوری را ببینیم. آنها از ابتدا تا انتهای فیلم یک قدم هستند. ما نمی دانیم چگونه اینگونه کار کنیم.
برنا: در میان فیلمسازان جوانی که این روزها کار می کنند، کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
الوند: اصغر فرهادی که جای خودش را دارد و در مسیر درستی پیش می رود. 5 یا 6 نفر دیگر هستند که خوب کار می کنند.
بارنا: سانسور چقدر در این سال ها مانع کار شما شده است؟
الوند: سانسور همیشه وجود داشته است، چه قبل و چه بعد از انقلاب. چیزی که من در طول این سالها دریافتم این است که آنها می نویسند “نظر قطعی در انتظار دیدن فیلم.” یعنی شما حق دارید فیلم خود را بسازید اما مجوز نمایش آن را ندارید و ابتدا گروه شورای پروانه نمایش باید آن را تایید کند. البته این را هم بگویم که گاهی سانسور به ما خلاقیت و ایده می دهد و ذهنم را باز می کند.