فهیمه نظری: شنبه 21 تیر 1359 دو ماه قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خبر جلوگیری از کودتا در پایگاه هوایی نوژه همدان در راس اخبار قرار داشت. کودتا که گویا در 27 تیر انجام شد، پایگاه هوایی نوژه در همدان مرکز فرماندهی وی بود و اولین هدف آن حمله به بیت امام خمینی و تخریب ایشان و سپس حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بود. همچنین گفته شد حمله به ساختمان مجلس، تسخیر مراکز صدا و سیما و دستگیری بسیاری از رهبران جمهوری اسلامی از اهداف بعدی این کودتا بوده است. در نتیجه حدود 300 نفر از پرسنل نیروی هوایی به اتهام دست داشتن در این کودتا دستگیر و 121 نفر از آنها به دستور آیت الله ری شهری توسط دادگاه انقلاب ارتش اعدام شدند. اما اکنون که بیش از سه دهه از آن حادثه می گذرد، بسیاری از خلبانان ارشد ارتش که نقش مهمی در آزادسازی مناطق اشغالی ایران و عقب راندن نیروهای بعث در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق داشتند، آشکارا به وجود واقعی کودتا اعتراف می کنند. او غریبه نبود و این فقط یک توطئه از سوی عوامل نفوذی برای شکستن کمر ارتش بود. ارتشی که قدرتش نیروی هوایی اش بود. در پاییز سال گذشته (1402) انتشارات «ایران» کتابی به نام «غریبه با ترس» منتشر کرد که در آن صادق وفایی، خبرنگار این خبرگزاری حضور داشت. مهر طی هشت گفتگو با خلبانان و دوستان خلبان فقید محمود اسکندری، یکی خلبانان فراخوانده شده در دوران دفاع مقدس از او مراقبت کردند. گفتگوهای بدون سانسور حاوی نکات مهم در مورد نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف. یکی یکی از نکات کلیدی که در جریان بحث ها مطرح شد، کودتای نوژه است. خلبانان مجرب جنگنده مانند اکبر زمانی، محمود ضرابی، فرج الله برات پور، زنده محمداسماعیل امیدی و روح الله ابوطالبی متفق القول هستند که توطئه ای برای شکستن کمر ارتش و خلاصی نیروی هوایی از نیروهای متخصص بوده است.
چنین عملیاتی امکان پذیر نبود
خلبانان باتجربه اکبر زمانی و محمود ضرابی در گفت و گو با صادق وفایی، هر دو معتقدند کودتای نوژه اصلا امکان پذیر نبود. او یک بار گفت: «وقتی این اتفاق افتاد، من ستوان یکم بودم. من در گردان آموزشی FFOR در پایگاه بوشهر خدمت کردم. بعد با خودم فکر کردم که چنین کودتای ممکن است رخ دهد! بعد روزی رسید که در گردان آموزشی مربی شدم و 14 سال دانشجویی پرواز کردم و سه چهار هزار ساعت با هواپیمای F4 پرواز کردم. و به این نتیجه رسیدم که کودتای مورد نظر یک رای بیشتر نبود. پیکربندی اولیه هواپیمای F4 به شما اجازه نمی دهد از پایگاه سوم (همدان) بلند شوید، صندوق البرز یک ساختمان را پیدا کنید و خدای ناکرده چهار بمب بیندازید!» (ص 37)
محمود ضرابی نیز بر این عقیده است و در ادامه صحبت های خود می گوید: «در مورد خلبانان هواپیماهای شناسایی و عکسبرداری هم همین طور! … من قبلاً صحبت کرده ام و گفته ام که کودتای پایگاه نوژه نمی توانست انجام شود.» (ص 37)
آنها سعی کردند پشت لوفت وافه را بشکنند
فرج الله برات پور یکی یکی دیگر از خلبانان باتجربه جنگنده ارتش جمهوری اسلامی ایران که در زمان جنگ در حمله به پایگاه هوایی الولید عراق نقش آفرینی کرد، روح الدین ابوطالبی خلبان جنگنده های فنتون F4 و F14 تامکت است. محمد اسماعیل امید از هواپیمای F5 و خلبان و خلبان آزمایشی هواپیمای جنگنده F5 Tiger II هر سه معتقدند کودتای نوژه توطئه ای برای شکست لوفت وافه بوده است. براتپور می گوید: «این طرحی بود برای شکستن کمر نیروی هوایی. زیرا بعد از انقلاب و قبل از جنگ، نیروی هوایی تنها نیرویی بود که ماند و توانست از ایران دفاع کند. با این نقشه می خواستند لوفت وافه را جلوی چشم مردم نابود کنند. درست انجام شد. این بدان معناست که طراحان به آنچه می خواستند رسیده اند. بعد از آن که به لشکر 77 خراسان دستور دادند به جبهه بروند – چون عراق تمام نیروهایش را در مرز مستقر کرده بود – مردم جلوی او را گرفتند. یا وقتی لشکر 16 قزوین می خواست برود مردم جلوی آن را گرفتند چون می خواستند کودتا کنند. میبینی؟ نقشه دشمن عملی شد. اما خوب، در واقعیت عملی نبود که هواپیماها بلند می شوند و جماران را می زنند. این را همه می دانستند بعد به صدام گفتند نیروی هوایی ایران 400 خلبان آنها را اعدام کرده است. بیا و با خیال راحت به ایران حمله کن! اما او نمی دانست که این یک دروغ است!»
روح الله ابوطالبی معتقد است: «اصولاً نقشه دشمن این بود که نیروی هوایی را منهدم کند و بعد هر کاری می خواهد بکند.» این همه سازماندهی پشت پرده گروه های بدخواه و نفوذی در کشور بود. مثل یک بازی شطرنج. او می دانست چگونه اسب و صورت و فیل را شکست دهد!» (ص 139)
و محمد اسماعیل امیدی نیز با آنها موافق است: «… عده ای را همان اول دستور اعدام کردند.» ننشستند ریشه یابی کنند، ببینند واقعیت چیست. در حالی که دشمن می خواست کمر لوفت وافه را بشکند. (ص 183)
قربانیان کودتا
در خلال صحبتهای صادق وفایی به عنوان مصاحبهگر با خلبانان مجرب ارتش، در کتاب «غریبهای با ترس»، بارها از همرزمان خود که در واقع قربانی این کودتا بودند، یاد میکنند. از جمله منوچهر محققی که به اتهام دست داشتن در کودتای نوژه زندانی شده بود، ابوالفضل مهدیار که در آخرین لحظات به اعدام محکوم و عفو شد و کریم افروز که به این اتهام اعدام شد.
در همین زمینه، اکبر یک بار خاطرهای از منوچهر محققی نقل میکند: «یک روز آقای محققی در هشدار به من گفت: من را به عنوان کودتاچی دستگیر کردند و به زندان بردند.» باورتان نمیشود که انگار داستان ما هستیم. وقتی این چیزها را توصیف می کنیم یک رویا است. امیر محققی گفت: وقتی متوجه شدند من در کودتا نقشی ندارم و بی گناهم، مرا سوار یک وانت مشکی کردند و جلوی در خانه ام پیاده کردند. یک وقت گفتند: آقای سرگرد شما را کجا ببریم؟ گفتم: اینجا کجاست؟ گفتند: خیابان انقلاب. گفتم همینجا نگهش دارم میرم بیرون! و یک محقق خارج می شود. می گوید یک ساعت مات و مبهوت کنار جاده نشستم! … با وجود این لطف ها، اوایل جنگ به بمبی اخلاقی برای بچه های شکار تبدیل شد. کلمات “180 ماموریت خارجی” ممکن است کوچک به نظر برسند، اما دیدن چنین ماموریت هایی در ارتفاع 50 فوتی و سفر با سرعت 600 گره دریایی شگفت انگیز است. به خدا اگر چنین اتفاقی برای من بیفتد شاید بپرسم چرا باید بجنگم؟ وقتی من را بی گناه به زندان انداختند! اما منوچهر محققی بلند شد و رفت دعوا! (ص 84)
محمود ضرابی درباره خلبان ابوالفضل مهدیار که به دلیل شرکت در کودتا به اعدام محکوم شده بود، اما پس از عفو، در جریان عملیات هوایی جنگ به شهادت رسید: «خلبان دیگر ما ابوالفضل مهدیار، یکی او یکی از متهمان کودتای نقاب یا نوژه بود که به اعدام محکوم شد، سه بار دوش گرفت و قبل از مرگ وصیت نامه نوشت. قاضی عسکر هم آمد تا حرف های مهدیار را بگوید و او را به اعدام ببرد. او در نهایت مورد عفو قرار گرفت و بلافاصله برای شرکت در مأموریت ها به پایگاه بوشهر رفت. در پروازی که به پایگاه هوایی ام القصر رفتیم، ایشان در بال من بود و کابین عقبش محمود شادمانبخت. ما چهار نفر بودیم. متقابلاً پدافند دشمن به آنها اصابت کرد که در رادیو به من گفتند: «سرب، مرا می زنند!» گفتم: «بپر بیرون!» هر دو بیرون پریدند، اما دفاع نامردهای بعثیون آنها را پاره کرد. در هوا جدا! دیدن؟ مرد متهم به خیانت آمد و جانش را فدا کرد! این شواهد دیگری است بر اینکه کودتا یک توطئه بوده است. زیرا پس از اعدام، پاکسازی و یا فرار از سران ارتش، می خواستند نیروهای باقی مانده از ایران را نابود کنند. این اسناد می گوید که دو هفته پس از شروع جنگ، صدام به سازمان ملل دستور داد تا ایرانی ها را به میز مذاکره دعوت کند. چون فهمیده بود که با ایرانی ها برابری نمی کند. سرانجام به قول خود «رئیس قادسیه» و این امپراطور بی تاج و تخت، جنگ به جای یک هفته، هشت سال طول کشید و سرانجام چنان که دیدید با حالتی رقت انگیز درگذشت!» (ص 112). و 113)
زندهایاد محمد اسماعیل امیدی با تأسف از خلبان دیگری که بهخاطر دست داشتن در کودتا بیگناه دستگیر و اعدام شد، یاد میکند: «کریم (افروز) هم… خلان آلرت بود.» او فرزندش را پیش دکتر برد. وقتی برگشت او را گرفتند. گفت: آقا من بچه ام را بردم دکتر! گفتند کودتاچی است و اعدامش کردند! سپس به شهادت رسید.
شناسه کتاب: سادک و مومن، غریب با ترس; هشت گفتگو درباره خلبان محمود اسکندری، تهران، ایران. انتشارات: پاییز 402
۲۵۹۵۷