عصر ایران- در هر یک از نوشته‌های سعید حجاریان نکتهٔ تازه‌ای می‌توان یافت که سبب می‌شود یک متن سیاسی برای غیرسیاسی‌ها هم جاذبه داشته باشد.

  این قاعده دربارهٔ تازه‌ترین مقالهٔ او که به‌ بهانهٔ نودمین سالگرد تأسیس دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران به شب بخارا به این همین مناسبت ارایه و در شماره ۱۶۶ مجله بخارا بهمن و اسفند ۱۴۰۳ نیز منتشر شده هم صدق می‌کند.

  تارنمای مشق‌نو هم آن را بازنشر کرده و این بخش در آن جالب است که دانشکدهٔ فنی زیر بار دانشجویان سهمیه‌ای نرفت و بلافاصله در ذهن مخاطب این پرسش شکل می‌گیرد که مگر پیش از انقلاب هم دانشجوی سهمیه‌ای داشتیم؟ چون تلقی عامه این است که سهمیه ها بعد از انقلاب برقرار شد.

 حجاریان نوشته است: دانشکده فنی، هیچ‌گاه زیر بار دانشجویان سهمیه‌ای نرفت. به‌رغم این‌که شاه تصمیم داشت مانند دانشکده حقوق و علوم سیاسی، و یا پزشکی، تعدادی سهمیه به ارتش اختصاص دهد اما دانشجویان فنی ابداً تن به چنین تحمیلی ندادند و حتی، با زد و خورد مانع از این امر شدند. از آن مهم‌تر، باید خاطرنشان کنم که اولین سری از سهمیه‌ای‌های دانشکده پزشکی مورد ضرب و شتم بچه‌های فنی قرار می‌‌گرفتند تا حدی که می‌ترسیدند تنهایی عبور و مرور کنند لذا دسته‌جمعی حرکت می‌کردند.

 متن کامل این مقاله خواندنی از این قرار است:

   
   درباره‌ی دانشکده فنی دانشگاه تهران گفتنی‌ها بسیار است و تا به حال آثاری از جمله گزارش آقای محمد قائد، و همچنین کتاب آقای مقصود فراستخواه  در این‌باره نگاشته شده است. حتی، این ظرفیت وجود دارد درباره برخی مقاطع و مسائل آن مستندهایی نیز ساخته شود؛ که امیدوارم از به تصویر کشیدن تاریخ دریغ نشود. من در این‌ نوشته به‌شکل مختصر مواردی را مرور خواهم کرد… مواردی از جنس تجربه زیسته و تا حدی با نگاه مقایسه‌ای.

  اول. دانشکده فنی، در زمانی که من به آن وارد شدم، بخشی از یک دانشگاه بزرگ بود و ما، در جامعه‌ای بزرگ‌تر قرار گرفتیم. به عبارتی برخلاف سایر دانشگاه‌ها از قبیل آریامهر، پلی‌تکنیک، علم‌و‌صنعت، تکنوکوم و… این ظرفیت وجود داشت که از همجواری دیگر دانشکده‌ها  استفاده کنیم و از دروس و اساتید دیگر بهره ببریم و به دانشکده‌هایی مانند دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ادبیات و علوم انسانی، هنر و… رفت‌‌وآمد کنیم. حضور من در کلاس‌های برخی اساتید مانند آقایان دکتر حمید عنایت و محمدرضا شفیعی کدکنی، و خانم دکتر هما ناطق به همین واسطه بود. شاید، تک‌بعدی نشدن ظرفیتی بود که تنها دانشگاه تهران در اختیار دانشجویان قرار می‌داد.

 دوم. در دانشکده فنی، چارت رشته‌ها به‌گونه‌ای تنظیم شده بود که دانشجویان لاجرم تا مقطع فوق‌ لیسانس تحصیل کنند. فی‌الواقع آن‌ها از ابتدا برای فوق‌ لیسانس برگزیده می‌شدند. اما این رویه به‌تدریج با تغییراتی مواجه شد زیرا طول دوره تحصیل به‌علت مسائل سیاسی و بعضاً تعطیلی ترم‌ها طولانی‌ می‌شد و عملاً چنین مزیتی وجاهت‌اش را از دست می‌داد. مثلاً در دوره تحصیل من، دو ترم دانشکده به‌دلیل مسائل پیش‌گفته تعطیل شد تا حدی که من اواخر تحصیل و بعد از ماجرای معروف به کاروانسرای سنگی- که منجر به صدمه دیدن دانشجویان شد- چنان دلزده شدم که تصمیم گرفتم از یک ماده واحده استفاده کنم و کار را در مقطع لیسانس خاتمه دهم.

 سوم. دانشکده فنی، در دوره تحصیل من، دانشکده معتبری بود تا حدی‌که نفر اول کنکور رشته اول خود را مکانیک دانشکده فنی انتخاب کرده بود؛ آقای دکتر جواد صالحی اصفهانی، همکلاسی من در دانشکده فنی. اما تدریجاً در رتبه‌بندی‌های معتبر جهانی این دانشکده جایگاه‌اش را از دست داد و به عقب رفت. نمی‌دانم این مسئله صرفاً ناظر به مسائل علمی- پژوهشی است یا فاکتورهایی دیگر مورد استناد و ارزیابی قرار می‌گیرد اما هر چه هست، پس‌رفت مشهود است.  

 چهارم. چنانکه پیش‌تر نیز گفته‌ام، به‌ علت سوابق سیاسی دانشکده فنی ورود به آن مصادف بود با ورود جدی به عالم سیاست، و این مسئله نفْس ورود به دانشگاه را جذابیت می‌بخشید. متأسفانه بسیاری از دانشجویان این دانشکده در راه سیاست و مبارزه جان خود را از دست دادند یا محبوس شدند؛ مشکلی که رد آن تا پس از انقلاب نیز قابل پیگیری است. این تراکم و انباشت تجارب سیاسی نسل به نسل انتقال می‌یافت به‌طوری‌ که هر دانشجوی جدید‌الورودی بالقوه در معرض جذب یک گروه سیاسی اعم از مذهبی، توده‌ای، فدایی، مائوئیست و… قرار می‌گرفت. زمانی‌که بعد از انقلاب به مرکز اسناد ساواک مراجعه کردم، مسئله‌ای عجیب توجه من را جلب کرد و آن این‌که مجموعه فایل‌های مربوط به دانشکده فنی به‌اندازه تمامی دانشکده‌های دانشگاه تهران بود!

 پنجم. دانشکده فنی، دانشکده‌ای مردانه بود. اولاً در دوره مورد بحث من- نیمه نخست دهه ۱۳۵۰- ورودی دانشکده کم بود؛ چیزی در حدود ۱۵ نفر به ازای هر رشته؛ البته رشته راه و ساختمان و ظرفیت ۳۰ نفره‌اش استثنا بود. خاطره‌ای بگویم! در سال ورودی ما در رشته مکانیک دختر آقای ریاضی کرمانی، به‌عنوان تنها دانشجوی دختر پذیرفته شده بود. اما روزی مسئله‌ای به‌وجود آمد. پسری یهودی وجود داشت به‌نام عزرا ساسون. این دانشجوی جوان محجوب و کم‌رو بود و در درس طراحی اجزاء ماشین نمره قبولی نگرفته بود. به من گفت گمان می‌کنم نمره قبولی گرفته‌ام اما نمی‌دانم چرا استاد به من نمره مردودی داده است. سراغ استاد درس رفتم و موضوع را منتقل کردم؛ گفت من از اول تا آخر ترم دختری سر کلاس ندیدم…

   با این همه غیبت ایشان از من نمره می‌خواهد؟! گفتم ایشان پسر است! گفت، پس چرا اسم‌اش دخترانه است؟! گفتم: اسم ایشان «عزرا»ست، که کلمه‌ای است عِبری. حال آن‌که عذرا کلمه‌ای است عربی و معنای خاص خود را دارد. القصه، ورقه آقای ساسون مجدداً تصحیح شد و او نمره قبولی گرفت. مردانگیِ دانشکده فنی تا حدی بود که کسانی‌که علاقه به ازدواج دانشجویی داشتند سراغ دانشکده‌های دیگر می‌رفتند و من نمونه‌ای از ازدواج درون دانشکده‌ای به‌خاطر نمی‌آورم. اما این روند خوشبختانه ادامه پیدا نکرده است و اکنون، روند به سوی زنانه‌تر شدن است خاصه بعد از انقلاب که دختران توانستند به رشته‌های فنی حتی معدن و متالوژی نیز ورود جدی‌تری پیدا کنند.

   ششم. از دیگر روند‌های قابل مشاهده در دانشکده فنی، گذار از وضعیت اشرافی به وضعیت کارگری است. مقصودم این است که نسل‌های اول این دانشکده‌ عموماً فرزندان فئودال‌ها، تجّار، درباریان و اشراف بودند. اما، از ابتدای دهه ۱۳۵۰ و سرریز شدن درآمد نفتی به جامعه، سایر قشرهای جامعه توانستند فرزندان خود را به تحصیل تشویق کنند و مازاد درآمدشان را خرج تحصیل فرزندان‌شان کنند، در نتیجه افرادی از طبقات محروم‌تر به‌خصوص از شهرستان‌ها در کنکور شرکت کردند و رتبه‌های بالا به‌دست آوردند و وارد دانشکده‌های مهندسی شدند.

اینان، چون با محل زیست‌شان پیوند بیشتری داشتند و نیز شاهد تبعیض‌ و بی‌عدالتی بیشتری بودند، نوعی رادیکالیسم را هم با خود به‌همراه آوردند. به‌عبارتی نسل پیشین، مبارزه را در چارچوب قانون و احزاب و ادامه جبهه ملی تعریف می‌کرد حال آن‌که این نسل جدید چندان با مبارزه پارلمانتاریستی همدل نبود و در مقطعی، جهت مبارزه را تغییر داد.

   هفتم. در نسل‌های پیش از من، که رقابت میان توده‌ای‌ها و ملی‌ها وجود داشت، دو رهبر جدی و ذی‌نفوذ جزو اساتید دانشکده فنی بودند؛ یکی آقای نورالدین کیانوری و دیگری آقای مهدی بازرگان و هر کدام از این دو، تعدادی از اساتید را به‌همراه خود داشتند. بعدها و پس از سرکوب ساواک، روندی آغاز شد و منطق مهندسی و به تبع آن نگاه ماتریالیستی را بر فضا حاکم کرد. در نتیجه، دوگانه توده‌ای- مسلمان دوام نیاورد و گروه‌های چریکی توانستند بر فضا حاکم شوند. البته، ضرباتی که نسل اول سازمان مجاهدین خلق خورد، در قدرت گرفتن چریک‌ها بی‌تأثیر نبود. القصه، تا زمانی‌که من در دانشکده فنی بودم، دانشکده به‌کلی در اختیار چپ‌ها بود به‌حدی که در انتخابات صنفی جز برای غذاخوری- که دعوای ذبح شرعی و گوشت یخی در آن مطرح بود- مسلمان‌ها همواره مغلوب چپ‌ها بودند؛ خاصه در مورد اتاق کوه، تریا، فروشگاه و… . این توازن قوا تا حدی‌ غیرقابل بازگشت می‌نمود که با شروع انقلاب، مجاهدین خلق پایگاه‌شان را در دانشکده علوم قرار دادند و دانشکده فنی را تقدیم چریک‌های فدایی خلق کردند؛ یعنی قید رقابت را زدند!

   هشتم. دانشکده فنی، هیچ‌گاه زیر بار دانشجویان سهمیه‌ای نرفت. به‌رغم این‌که شاه تصمیم داشت مانند دانشکده حقوق و علوم سیاسی، و یا پزشکی، تعدادی سهمیه به ارتش اختصاص دهد اما دانشجویان فنی ابداً تن به چنین تحمیلی ندادند و حتی، با زد و خورد مانع از این امر شدند. از آن مهم‌تر، باید خاطرنشان کنم که اولین سری از سهمیه‌ای‌های دانشکده پزشکی مورد ضرب و شتم بچه‌های فنی قرار می‌‌گرفتند تا حدی که می‌ترسیدند تنهایی عبور و مرور کنند لذا دسته‌جمعی حرکت می‌کردند.

   شاه نیز بنا بر سلسله‌ای از دلایل، از جمله روحیه فرمان‌ناپذیری دانشجویان فنی، تصمیم گرفت دانشکده فنی را به‌مرور به محاق ببرد و برای این‌ منظور دست به دو اقدام زد. اولین آن‌ها تشکیل دانشگاه آریامهر با الگو گرفتن از دانشگاه ام.‌آی‌.‌تی بود. وی تصور می‌کرد دانشجویان آریامهر به‌علت سخت‌گیری اساتید و سیلابس دروس فرصت کار سیاسی پیدا نخواهند کرد اما در عمل متوجه شد دانشگاه آریامهر هم در مسیر سیاسی‌ شدن قرار گرفته است چه آن‌که بسیاری از دانشجویان آنجا سیاسی شدند و اتفاقاً ذیل گرایشی رادیکال‌تر، به سمت مجاهدین خلق گرایش پیدا کردند.

 دومین آن‌ها تفکیک پردیس فنی بود؛ تا پیش از این اقدام پردیس دانشکده فنی (امیرآباد) بیشتر مربوط به کارگاه‌های آهنگری، جوشکاری، ریخته‌گری، ماشین‌کاری، نجاری و اجزای اتومبیل می‌شد که بیشتر آن‌ها را شرکت ارج هدیه کرده بود اما درس‌های تئوریک‌ در محل دانشکده فنی (خیابان انقلاب) برگزار می‌شد. اما یک مرتبه بنا شد تمام دانشکده فنی را به امیرآباد منتقل کنند! نخست مقرر شد دانشجویان سال بالا را به پردیس امیرآباد منتقل کنند تا دانشجویان جدیدالورود تحت تأثیر سال‌بالایی‌هایِ سیاسی قرار نگیرند که این موضوع با جنجال روبرو شد. در نتیجه به رشته برق بسنده کردند و تدریجاً دیگر رشته‌ها را منتقل کردند. ناگفته نماند که در یک نگاه متفاوت می‌توان گفت، در این فقره تا حدی حق به جانب دانشگاه بود زیرا ظرفیت دانشگاه تهران تکمیل شده بود و چنین کاری لاجرم باید انجام می‌گرفت اما شاه چگونگی و شرایط انجام‌اش را به یک مسئله سیاسی تبدیل کرد.

کشته شدن دختر بچه ۱۲ ساله در آتش‌سوزی عمدی توسط مادرش (فیلم)






logo-vid

منبع:عصرایران

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما