اخبار روز سینما

سرنوشت تلخ اطاقی در آینه کلاس


طبق اخبار شما: جواد گلپایگانی با بازی در نقش عاطقی در سریال آینه عبرت به کارگردانی محسن شاه محمدی شناخته می شود. این هنرمند سال ها از عمر خود را در زندان می گذراند. جواد گلپایگانی بازیگر نقش مردی معتاد به نام عاطقی در سریال پرطرفدار و قدیمی آینه عبرت چند سالی از عمر خود را بر اثر تصادف غیرعمد در زندان سپری کرد.

در زیر صحبت های بازیگر نقش آقای تقی آینه عبرت درباره علت زندانی شدن پدرش را می خوانید.

عباس گلپایگانی فرزند بازیگر نقش آقای تقی آینه عبرت در شبکه دو و در برنامه موفقیت گفت: پدرش نزدیک به 14 سال است که به دلیل تصادف منجر به قتل در زندان به سر می برد.

او گفت پس از حادثه خانه پدری را فروخت و به خانه پدربزرگش رفت و 14 سال بار زندگی بر دوش مادرش بود.

به گفته پسر این هنرمند، پدرش حدوداً 14 سال فقط 125 میلیون زندانی بود و از همکارانش کمک نخواست زیرا نمی خواست کسی از حبس او باخبر شود. وی در ادامه از علاقه اش به موسیقی و خوانندگی و به هم خوردن فعالیتش به دلیل مشکلات مالی و نبود پدرش گفت که در زندگی اش پشیمان شده است.

جواد گلپایگانی

بیوگرافی جواد گلپایگانی بازیگر نقش اطاقی آینه عبرت

محمدجواد نظری گلپایگانی، بازیگر و تهیه کننده، متولد ۲۶ اسفند سال 1329 این هنرمند در سال 1355 ازدواج کرد و حاصل آن یک پسر و دو دختر شد.

زنده باد جواد گلپایگانی، آینه عبرت، عطیه، برگریزان، مزدرس، آقای او در فیلم ها و سریال های تلویزیونی چون شان، یاغیان، نقطه ضعف، زر خیریر، شجاع و ایستاده، باغ بیلور بازی کرد.

وی علاوه بر بازیگری در عرصه هنری، به تهیه کنندگی و تهیه کنندگی فیلم هایی چون مزدور، شیلات، شورشیان و … نیز پرداخت. او مسئولیت تولید آثار را بر عهده داشت.

جواد گلپایگانی

جواد گلپایگانی درگذشت; پایان داستان اطاقی

محمد جواد نظری گلپایگانی روز یکشنبه 23 اسفند 1300 در سن 72 سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.

ماجرای دستگیری به خاطر تریاک

جواد گلپایگانی می گوید می خواهیم روزی صحنه ای را بگیریم. صحنه ای بود که علی داشت تریاک درست می کرد و من آن را گرفتم و گفتم وای تریاک! به درد من می خورد. این تریاک از اداره شعبه مواد مخدر به محل آورده شد. ما در آن زمان مشغول گرفتن صحنه دیگری بودیم. ماموران گفتند ما در جای دیگری ماموریت داشتیم. این مواد را کجا قرار دهیم؟ آقای دینی به من گفت ببرمش و بگذار توی ماشین حاجی. یعنی ماشین من این مواد را در صندوق عقب ماشین ما گذاشتند و رفتند.

کار ما از نیمه شب تا ساعت 4 طول کشید و نتوانستیم صحنه های تریاک را بگیریم. مواد هم پشت ماشینم مانده بود. من کاملا فراموش کرده بودم. آقای دینی هم فراموش کرده بود. آن شب که برای خرید بنزین به میدان بهارستان آمدم، یادم آمد که پشت ماشینم چند کیلو تریاک بود. در خیابان ولیعصر؛ وقتی داشتم بالا می رفتم دیدم که یک جشن عروسی خیابان را مسدود کرده بود. من پشت ماشین عروسی موندم.

گفتند: تو بین ما نیستی برو. سوار دنده عقب شدم و از کنارشان رد شدم. وقتی جلوی تلویزیون رسیدم، نمایندگان صدا و سیما مرا کنار زدند. من هنوز آرایش می کردم و تی شرتم. مامور پرسید: در چمدانت چیست؟ گفت. گفتم تریاک. گفتند شوخی نکن. گفتم: قسم می خورم که تریاک دارم.

سوئیچ را گرفتند و در را باز کردند و دیدند پر از تریاک است. زنگ در را زدند و گفتند بیا پایین. با همین جلیقه رفتم پایین. سرشان بالای سرم ایستاده بود. “سرباز، چه کار می کنی؟” فریاد زدن. آقای گلپایگانی مرا بیاور اینجا.» با خودم گفتم: «کی بود که مرا در تاریکی شناخت؟» مرا جلو بردند و به سربازها گفتند که او را رها کنید. جاده و در رادیو سراسری گفت که با این دستگاه کاری نکن، او در آن لحظه قلب من به جای صد یا دو هزار می تپید، آقای دینی مرا در آنجا نجات داد.


آویسا احمدی نیا

آوین احمدی هستم سردبیر و مدیرمسئول رسانه بازتاب آنلاین که سعی میکنم آنچه در ایران و جهان میگذرد را برای شما در این وبسایت به اشتراک بگذارم

مقالات جذاب با ارزش مطالعه بالا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا