در ادامه متن نقدی به صحبت های سردار آزمون در صدا و سیما می پردازیم.
لحظه ای که سردار آزمون، ملی پوش فوتبال ایران این جمله را در برنامه «فوتبال برتر» گفت، قابل پیش بینی بود که در فضای مجازی و صفحات اینستاگرام موجی علیه او ایجاد شود: «مگه من دخترم که دماغم رو عمل کنم؟ به علی (بیرانوند دروازه بان تیم ملی ) هم میگویم اگر تو هم دماغت را عمل کنی اسمت می شه زهرا!»
در این که حرف بسیار عامیانه و سبُکی را گفته و در رسانه تلویزیون نمیتوان سخنان جنسیتی با بار تحقیری بر زبان آورد هیچ تردیدی نیست ولی او یک تنها بازیکن فوتبال است که در سن زیر 30 سال به شهرت و ثروت فراوان دست یافته که برای میلیونها جوان پول توجیبیبگیر از خانواده و آرزومرده افسانهای است البته به اقتضای بازی در خارج از ایران و خصوصا روسیه و تبدیل ارز آن به ریال نه آن که از یک چهره سیاسی یا اندیشه ورز یا صاحب منصب از نوع کم دانش صادر شده باشد.
البته آزمون به همین جا بسنده نکرد و در جای دیگری گفت: مثل اینکه اسم سردار ممنوع است و احتمالا اسمم باید سارا باشد.
در نظر داشته باشید که سردار آزمون در محیط سنتی گنبد کاووس با تکیه بر اسب و روحیه جنگاوری که بیشتر مردانه است رشد کرده است. از این رو در میان تمام دارایی هایش بیش از هر دارایی به 50 راس اسب خود می بالد.
این نوع نگاه به زن در فرهنگ و ادبیات ما ریشه دارد. تا جایی که سعدی در حکایت سوم باب اول گلستان سعدی و البته از زبان ملک زاده میگوید: «ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید». انگار کوشش خاص زنان است! به خاطر همین فرم سعدی را باید ازمحتوا جدا دانست.
اگر قرار بر خرده گیری باشد متوجه آن جوان نشسته بر جای بزرگان در مقام مجری است که هر قدر به درد بیرون استودیو میخورد با تیشرت و لباس راحت و سبک صحبت کوی و خیابان برای استودیو و گفت و گوی رسمی مناسب نیست و بحث را به شکل بینی بیرانوند کشاند و از خود آزمون هم پرسید عمل کرده یا نه!
آن که باید بلافاصله تذکر میداد و نهیب میزد او بود که باید می پرسید: چرا به رغم ثروت و شهرت و دنیا دیدگی نگاهت به زنان مثل پدر بزرگِ پدر بزرگت است؟ وقتی میثاقی نگفت و خیال کرد در یک میهمانی گپ می زنند و خوش می گذرانند سردار آزمون هم بلبل زبانی کرد.
سردار آزمون بازیکن تیم ملی فوتبال ایران در کنار محمدحسین میثقی مجری تاپ فوتبال
تازه این میثاقی است که میدانیم اطلاعات او بیشتر فوتبالی است و معلومات عمومی ندارد. از آن یکی (رامبد جوان) که بعد از تحقیر نویسندگان میخندید که مطلقا پذیرفته نبود. چرا که اگر نویسندگانی برنامه های او را تغذیه نمیکردند در همان موقعیت دهه70 باقی میماند.
پس دلیل اول برای جدی نگرفتن و عمدی ندانستن سخن سردار آزمون این است که او را باید با بازی در زمین قضاوت کنیم. یک بار هفته نامه نوستالژیک تماشاگران خطاب به بازیکنان تیم ملی و شاید مشخصا نیک بخت واحدی تیتر زد: گل بزن، ژل نزن! یعنی کاش این قدر که به سر و شکل و آرایش موی تان توجه می کنید در زمین به چارچوب دروازه حریف توجه می کردید!
حالا انتظار از سردار جوان با سیمای کودکانه که در پختگی هم آدم را یاد علی بابای کارتون سند باد می اندازد سخنان حکیمانه نیست. بازی خوب در زمین است.
دلیل دوم این که انتقاد اصلی باید متوجه مجری باشد که تا سخن نامربوط شنید دل ندهد و کنترل کند. چطور حواس شان هست اگر اشارتی به ضرورت حق پخش تلویزیونی کنند یا نکته ای سیاسی بر زبان آورند که سایشی با قدرت داشته باشد یا یاد سلف او در 90 را تازه کنند دخالت و احتمالا قطع کند در این مواقع هم باید بتواند مدیریت کند ولی نه تنها این کار را نکرد که از خنده ریسه رفت.
درست است که تلویزیون مهد کودک شده و هر کانالی را میگیری تن بچهای کتی پوشاندهاند و حرفهای گندهگنده میزند اما مهد کودک هم باید ضوابط و قواعدی داشته باشد.
دلیل سوم برای این که از آزمون جوان نباید به دل بگیریم اما مهمتر از دو فقره قبلی است. اگر او ضد زن بود و قصد تحقیر دختران را داشت جایزه 150 میلیون تومانی برای مسابقه دوچرخه سواری زنان نمی گذاشت.کدام فوتبالیست دیگر چنین کاری کرده است؟ همین که حامی مالی دوچرخه سواری دختران شد یعنی تا چه حد به آنان احترام می گذارد. شاید بگویید خواست همسر اوست. باشد. ولی همت و ابتکار جالبی است. در گنبد هم باشگاه بانوان راه انداخته.
پس آن حرف نسنجیده و بی مزه و ارتجاعی را به حساب خامی و جوانی خودش و تذکر ندادن مجری می گذاریم که گاهی فراموش می کند استودیو است یا یادش می رود جای عطا بهمنش نشسته که کلامی فاخر داشت یا فردوسی پور که اگرچه در بیان دُر نمیریخت اما این نکات را رعایت میکرد.
جدای اینها این دو جمله را یک طرف بگذاریم و آن جایزه و توجه را در آن سوی ترازو قطعا این دومی میچربد و نیاز به مته به خشخاش گذاشتن نیست. روزگاری حاج رضایی از جبران خلیل جبران حکایت نقل می کرد و حمید رضا صدر مثال سینمایی می آورد و فوتبال را به سیاست و اجتماع گره می زد و حالا از در و دیوار لمپنی می بارد و منحصر به فوتبال هم نیست. سخت نگیریم خاصه بر این جوان که پیش از این هم نشان داده دل نازک است و قهر می کند و دست امیر خان قلعه نویی را در پوست گردو می گذارد. حالا باز سردار حرف بی ربط بزند شیرین است. قلعه نویی اگر به خاطر غیبت او با فشار فضای مجازی برآشوبد تلخ هم هست!