اخبار روز

قتل با تزریق زهر مار!/حرفهای عجیب قاتل همه را شوکه کرد!

چند روز پیش، خبر و تصاویر لحظه قتل یک مرد جوان با تزریق سم مار در رسانه‌ها منتشر شد.

در این ویدئو یک موتورسیکلت قرمز رنگ در حال عبور از چهارراه بود که دو موتورسوار ترکیه ای به آن نزدیک شدند. در لحظه ای موتورسوار ترکیه ای با دست شانه راننده دیگر را لمس کرد و به سرعت فرار کرد. ساعتی بعد پسر موتورسوار که سم مار تزریق شده بود در بیمارستان جان باخت و این تصاویر به بازپرسان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای شناسایی و دستگیری قاتل پیشقدم شد.

به خاطر هزینه های معالجه مادرم وارد باند شدم
سروش مظنون اصلی این جنایت با آرامش و خونسردی روی صندلی آبی وزارت اطلاعات می نشیند و در نوع خود عجیب از جزئیات قتل می گوید. او می گوید که در این جنایت شرکت داشته است زیرا مادرش تومور مغزی داشته و آنها به پول نیاز داشته اند.
چرا زهر مار را به عنوان قتل انتخاب کردید؟
من از بچگی عاشق حیوانات بودم اما حالا مارها برایم جذابیت دیگری داشتند. من دوست دارم بزرگترین باغ خزندگان دنیا را داشته باشم.
شغل شما چیست؟
من رتبه 193 آزمون سراسری را کسب کردم و دانشجوی IT در یکی از دانشگاه های رسمی و معتبر بودم اما از دانشگاه اخراج شدم. مدتی است که گل می فروشم.
چه اتفاقی افتاد که یک دانشجو مرتکب قتل شد؟
در کل قصد ما کشتن است نبود. می خواستیم سم چشم بگیریم. وقتی متوجه شدم مقتول دایی خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهد و چند ضربه به او وارد می کند، تصمیم گرفتیم به او سم چشمی بدهیم تا کمی آرام شود.
چگونه با عموی آن مرحوم آشنا شدید؟
هشت ماه پیش در شهر محل زندگی خود در پارکی نشسته بودم و کاوه را دیدم، مردی قد بلند و خوش تیپ. مشخص بود که او یک ورزشکار است. من با او دوست شدم. کاوه از دوستان نزدیک هاشم – عموی مقتول – بود. دوستی من با کاوه ادامه داشت تا اینکه یک روز که برای معامله دلار به دفتری که کاوه در آن کار می کرد رفتم با هاشم صاحب دفتر آشنا شدم.
چه شد به تو پیشنهاد زهر چشم گرفتن دادند؟
یک هفته قبل از جنایت بود. قصد داشتیم بعد از اینکه قربانی روی زمین افتاد به صورت فلفل فلفل بزنیم و با چاقو به او ضربه بزنیم، اما نقشه ما تغییر کرد.
چرا نقشه رو عوض کردی؟
اول اینکه قربانی خیلی قوی بود و من حریفش نمی شدم. حتی وقتی سم را به او تزریق کردم، ناگهان مچ دستم را گرفت. احساس کردم آچار شلاقی دستم را گرفته است، آنقدر قوی و قوی. از طرفی موتوری که می زد موتور سرعتی بود و نمی توانستیم به او برسیم. دو روز قبل از جنایت به نقشه دوم این حادثه فکر کردم که تزریق سم مار بود. یک مار خریدم، زهرش را گرفتم و داخل سرنگ انسولین ریختم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
یکی یکی از دوستانم را که از شهرستان ساز می زد به تهران آوردم و چند مغازه دورتر از مغازه مقتول موسیقی اش را پخش کرد. قرار شد هر وقت او را می دید به ما پیام می داد. من و همدست دیگرم که کارمند هاشم بود، از ساعت 12 تا 14 چند خیابان دورتر سوار موتور سیکلت شدیم و منتظر پیامک بودیم. روز هفتم جمعه دوستم پیغام داد مقتول با موتورش رفت. بلافاصله راه افتادیم، اما او را گم کردیم، در خیابان ها بالا و پایین رفتیم اما اثری از او نیافتیم. ناامید از یافتن او تصمیم گرفتیم به عقب برگردیم، به طور اتفاقی او را در میدان فردوسی دیدیم و او را تعقیب کردیم. در چهارراهی که رسیدیم سرنگ را برداشتم و بلافاصله به او تزریق کردم.
اگر قصدت قتل نبود، چرا سم مار زدی؟
ماری که من انتخاب کردم نیمه سمی بود و فقط برای چند روز تب و بی حالی ایجاد کرد. اما از بدشانسی او را دیر به بیمارستان آوردند و وقتی به بیمارستان منتقل شد، آزمایشگاه بیمارستان تعطیل شد و زنده نماند.
بعد از تزریق سم چه کردید؟
به کافه ای نزدیک رفتم و به کاوه گفتم کار تمام است. قلیان و قهوه سفارش دادم. کاوه 2000 دلاری که قرار بود بدیم را آورد و از آنجا به پارک شهر رفتیم و بعد هر سه برای تفریح ​​به شمال رفتیم. کاوه باید به او بگوید که این زهر چشم به خاطر مشکلاتی است که برای هاشم داشته و باید دست از عمویش بردارد.
چه زمانی متوجه کشته شدن پسر شدید؟
از شمال که برگشتیم، حجله اش را کنار مغازه اش دیدم. بلافاصله با کاوه تماس گرفتم و گفتم چرا نگفتی او کشته شده است؟ او هم با من دعوا کرد چون تو باعث مرگش شدی.
آنها در شیراز دستگیر شدند. چرا رفتی اونجا؟
مدتی بعد کاوه عکس مردی را برایم فرستاد که به او دکتره و گفتند او را پیدا کنم. برای همین رفتیم شیراز.
مشکل دکتر چی بود؟
نمی دونم نپرسیدم ولی فکر کنم چک چند میلیاردی داشتند. ظاهراً او چند ماشین خریده است که پولی برای آنها نداده است، اما مطمئن نیستم. در شیراز مقابل یک مدرسه دخترانه ایستاده بودیم که پلیس موتورسیکلت ما را که 10 میلیون تومان خریده بودیم بازجویی کرد. من هم گاز اشک آور زدم و در نهایت دستگیر شدیم.
عذاب وجدان داشتی؟
وقتی مقتول هنگام تزریق سم دستم را گرفت، لحظه ای به چشمان هم نگاه کردیم. من او را یک بار دیدم، اما از آن زمان تاکنون هزاران بار کابوس دیده ام. بعد از آن روز آنقدر حالم بد شد که دارو مصرف کردم.

 

نگین یوسف پور

نگین یوسف پوریان هستم از شهر سمنان و بعنوان سردبیر این رسانه جدیدترین اخبار روز رو برای شما قرار میدم

مقالات جذاب با ارزش مطالعه بالا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا