به گفته خبرگزاری پیام های آنلایندر فراز و نشیب های ایران تعداد وجود دارد که نه تنها به دلیل قدرت و حکومت آنها زنده مانده اند بلکه به دلیل شجاعت ، نجابت و بشریت نیز زنده مانده اند. Lotfali Khan Zand ، آخرین پادشاه سلسله Zandieh ، یکی این یکی از این شخصیت ها است.
طبق پیام های فوری ، داستانهای بی شماری از زندگی و مرگ وی وجود دارد ، اما فقط تعداد معدودی می توانند آن را به روشی دقیق و دقیق بگویند تا هم شجاعت و هم درد شکست را ارائه دهند. یکی چنین داستانهایی خاطرات و مشاهدات سر هارفورد جونز ، اولین دیپلمات انگلیس و نخستین وزیر انگلیس در ایران است که در چند روز آخر لوتفالی خان زند ، وقایع تلخ اما افتخار را تجربه کرده است.
پس از سقوط سلسله صفوی و زمان هرج و مرج و جنگهای داخلی ، سلسله زندیله کریم خان زند قدرت را در ایران در اواسط قرن 18th فتح کرد. کریم خان ، که به عنوان یک راهنمای قدرتمند و عادلانه شناخته می شود ، توانست امنیت و ثبات را به ارمغان بیاورد. اما پس از مرگ وی در سال ، رقابت داخلی بین جانشینان وی آغاز شد و اوضاع به نفع قاجار بود.
آقای محمد خان قاجار ، بنیانگذار سلسله قاج ، به تدریج از نقاط ضعف و بخش های داخلی زندیله در قدرت بدست آمد و توانست بر ایران مسلط شود. Lotfali Khan Zand ، آخرین پادشاه Zandieh ، مقاومت کرد ، اما سرانجام شکست خورد.
لوتفالی خان زند هرگز خود را پادشاه نمی دانست و بیشتر به عنوان یک پادشاه مطلق به عنوان یک رهبر نظامی و سرپرست مردم پارس شناخته می شد. او با آخرین نفس علیه قجرها ، که با توطئه های خیانت و درونی همراه بود ، مخالفت کرد. سر هارفورد جونز ، یک شرکت جوان انگلیسی و نماینده سیاسی در بصره ، در سالهای اخیر از زندیله به ایران بازگشت و با لوتفالی خان دوستی نزدیک برقرار کرد و با وی مکاتبات داشت.
خیانت کلانتر حاجی ابراهیم و سقوط شیراز
یکی یکی از نقاط عطف چند روز گذشته Lotfali Khan خیانت حاجی ابراهیم شرمن بود که سرانجام به پرونده شیراز از طریق قاجر منجر شد. اولین برنامه لوتفالی خان این بود که از موقعیتی که در شهر گرفته بود ، عقب نشینی کند تا همراهان وی آزادی بیشتری برای اجرای برنامه های نظامی داشته باشند.
اما حاجی ابراهیم ، که احساسات و اهداف مردم در شیراز را به رسمیت شناخته بود ، تصمیم گرفت تا شهر را به قاجز واگذار کند و با شور و شوق خواستار شد که آقای محمد خان قاجار سرعت خود را به سمت شیراز کند.
آقای محمد خان قاجار به سرعت با ارتش عظیم و ادغام مناطق اشغالی به شیراز نقل مکان کرد. با این حال ، Lotfali Khan با شجاعت و استراتژی منحصر به فرد خود ، به نیروهای قاجار حمله کرد و آنها را در Grouh Neg شکست داد. سپس او به قلب سپاه دشمن نفوذ کرد و پس از مقاومت خونین آن را شکست داد. این پیروزی های موقتی اما سرنوشت ساز منعکس کننده شجاعت و استعداد نظامی Lotfali Khan بود.
کف
علی رغم پیروزی های نظامی ، Lotfali Khan به دام مسکن دشمن افتاد. صدای خانه پیروزی آقای محمد خان و شاهزاده قاجار ، فتح علی خان را اعلام می کند ، وی را به استراحت تا طلوع آفتاب دعوت می کند. پیشنهاد حرامزاده پذیرفته شد و Lotfali Khan و همراهانش استراحت کردند. صبح روز بعد ، هنگامی که هوا فعال شد ، آقای محمد خان با ارتش عظیم خود در نزدیکی اردوگاه لوتفالی خان حضور داشت و نیروهای مسلح لوتفالی خان نتوانستند با خستگی و جنگهای پی در پی مخالفت کنند.
Lotfali Khan مجبور شد با یک گروه کوچکتر عقب نشینی کند و از میدان نبرد خارج شود. قلعه ، فرمانده قاج ، که خود را بسیار ظریف می دانست ، حتی کسانی را که می خواستند لوتفالی خان را برای معامله ترغیب کنند ، متهم کرد و گفت: “اگر می خواهد شما را ترک کند ، به شیر گرسنه حمله نکنید!” این نمادی از پایان مقاومت Lotfali Khan بود.
پرونده شیراز و اسارت لوتفالی خان
به عنوان قاجار ، حاجی ابراهیم کلانتر دروازه های شیراز را به آقای محمد خان داد و خانواده لوتفالی خان و مردم شیراز را به دشمن تحویل داد. آقای محمد خان گفت وقتی این خیانت را توصیف می کند: “من در زندگی ام سه داستان خارق العاده را ملاقات کردم: خیانت منحصر به فرد حاجی ابراهیم ، شجاعت لفالی خان در حمله به سلف من و سرسختی که تا زمان خوابیدن در این زمینه ماندم.”
آخرین صحنه مقاومت آخرین سلسله زندیه در نزدیکی ارگ بم رخ داد. لوتفالی خان پس از اشتباهات بی شماری و خیانت برخی از اقوامش مجبور به فرار به کرمان شد. در 7 سالگی ، مبارزات خان زند کرمان توسط Morteza Gholikhan و Qajar Emirs از بین رفتند و در این شهر بر تخت سلطنت نشستند. سپس خود را پادشاه خواند و سکه را ضرب کرد.
به مناسبت ورود فتوحات لوتفالی خان از کرمان آقا محمد خان ، که می خواست خراسان را فتح کند یکی یکی از نگهبانان این قلعه دروازه این شهر را باز کرد و برخی از سربازان قاجار وارد شهر شدند که با مقاومت سپاه زند به عقب رانده شدند. نجفقولی خان خیراسانی ، معتمدان خان زند ، به او خیانت کرد و این بار از طریق سربازان آقا محمد خان.
پس از هشت ماه ، سرانجام سپاه آقا محمد خان قاجار موفق به باز کردن برج کرمان شد. خان زند با گروهی از یاران خود از قبیله ترکیه با دشمن جنگید.
در هنگام غروب اسب بر روی اسب ، او در حالی که پس از نبرد ناامیدانه ادامه می داد ، به BAM حرکت کرد. وی امیدوار بود که محمد حسین خان سیستانی ، حاکم بم ، که پسرش جهانگیر خان در نزدیکی خان زند است ، به او کمک کند ، اما جهانگیر خان در طوفان ماسه ای از بد شانس گم شد و پدر ، که ناامید از پسر بود ، راهی متفاوت داشت که با لفالی خان انتخاب کرد.
لوتفالی خان در سالن ارگ خسته و ناامید است. دارایی های دیگر با او نبودبشر تمام سقف ها و اصطبل های پر از مردان مبارز در اثر شمشیر محاصره شده بودند. این حاکم به عنوان پسرش Jahangir Khan Von Agham Mohammad Khan در نظر داشت تا Lotfali Khan و مبادله خود را با پسرش استخدام کند. لوتفالی درمانده با یک اسب با سکوی بین اصطبل و یک تنه جنگید ، اما سرانجام از شمشیر دشمن به وجود آمد.
لوتفالی خان به شدت زخمی شد و برای دفاع از کرمان اسیر شد. وی به آقای محمد خان آورده شد و چشمان خود را در یک عمل وحشیانه کور کرد و شکنجه وحشتناکی داشت. این پایان تلخ نمادی از عزت و مقاومت یک مرد بزرگ بود.
دوستی و احترام بین Lotfali Khan و Sir Harford Jones
دیپلمات و نویسنده انگلیس سر هارفورد جونز پل اولین وزیر انگلیس در ایران بود که در اواخر قرن 18 و اوایل قرن نوزدهم در تاریخ بسیار حساس در تاریخ ایران شرکت کرد. وی در خاطرات خود تصویری عمیق و انسانی از Lotfali Khan Zand ، آخرین پادشاه سلسله زندیه ، که نه تنها بخشی از تاریخ سیاسی ایران را روشن می کند ، بلکه رابطه ای دارد که فراتر از مرزهای سیاسی و مذهبی بین این دو مرد است.
جونز مجذوب شخصیت و سخنان Lotfali Khan شد و در خاطرات خود او را برای لحظه ای مو ، پیروزی و شکست خود را به دست آورد.
سر هارفورد جونز ، که در این مدت رویدادهایی را تجربه کرده است ، با Lotfali Khan رابطه ای عمیق و دوستانه برقرار کرد. در یکی لوتفالی خان غیر طبیعی و عاطفی از جلسه خود به جونز گفت: “من دعا می کنم که خدا به شما برکت دهد ، من دوست ندارم که شما فردی با خرد و مهارت داشته باشید. دوست دوست من هرگز ما را در این دنیا نمی بیند.”
این اظهارات Lotfali Khan ، که عمق دوستی و احترام متقابل را نشان می داد ، باعث شد جونز گریه کند. آنها گردنبندهای خود را تغییر دادند تا از گردن خود محافظت کنند تا از چشم محافظت کنند.
پایان و پایان خائن
حاج ابراهیم کلانتار ، که به دلایل پادشاه قاجر به حامی اصلی زندی و البته به دلایل پادشاه قاج رسید ، و در زمان سلطنت عقع محمد خان در دادگاه خود ، به پول ، دولت و ریاست جمهوری دست یافت ، اما به خواعجا قاجار بازگشت. قدرت و تأثیر ابراهیم خان به وات علی شاه مشکوک شد و او را برای همه خائنان تاریخ درس کرد! نقل قول این است که آنها سیروس را ساختند ، زبان او را قطع کردند و کشته شدند.
نقل قول دیگر این است که او با طناب از پشت بام خانه سلطنتی مانور آویزان شد و در یک گلدان بزرگ آب پخته شد و در حالی که آویزان بود به آرامی درون آب جوش فرو رفت. آنها همچنین صاحبان او را ضبط کردند و کودکان و نزدیکان و کسانی که در قدرت بودند را کشتند.
میراث Lotfali Khan Zand در فرهنگ و موسیقی مردم
شجاعت و شجاعت Lotfali Khan موضوع تصنیف ها و ترانه ها در بین افرادی شد که هنوز در خیابان ها و بازارها زمزمه می کردند. یکی صدای غم انگیز و غم و اندوه ، که یادآور روزهای تلخ و شیرین مقاومت او است ، با این ترانه ها همراه است که بلایای و شجاعت او را توصیف می کند.
صلاحیت ها و پایداری لوتفالی خان به بالادو و ترانه هایی تبدیل شد که مردم را در کوچه و بازار خواند ، از جمله آهنگ هایی که بخشی از آنها هستند:
درباره بان آندران
مازندران آمد
در نیمه راه در جنگ پیروز شد
لوتفی به کرمان می رود
دوباره صدای نی
خواندن
حاجی به تو گفت پدر
شما ما را در BADR ساخته اید
بابا بابا
لعنت به ریش پدرت
دوباره صدای نی
خواندن
Lotfali Khan Boualah
زن و کودک شما تابا را گرفتند
مثل مرغ در قفس
Tabas تهران کجاست؟
دوباره صدای نی
خواندن
Lotfali Khan Rashid
همه آه به آه رسیده اند
مادر ، خواهر ، زباله
Lotfali Khan در شانس خود خوابید
دوباره صدای نی
خواندن
۲۵۹