به گزارش بازتاب آنلاین، روزنامه هم میهن با طرح این سوال نوشت: به نظر می رسد برای پاسخ به این سوال باید دو سطح از نیروها را از هم تشخیص داد. در این سطح با نیروهایی روبرو هستیم که برخی از آنها مخالفت های اساسی، گفتمانی و راهبردی با دولت دارند و این مخالفت و این درگیری را به رئیس جمهور مستقر در انتخابات نشان داده اند و از هر ابزار و فرصتی برای جلوگیری از این امر استفاده می کنند. و همفکرانش از آن بهره برده اند. و طرفداران و سخنانش از آن بهره مند شدند.

بدیهی است که این نیروهای سیاسی نمی توانند و نباید در قالب حکومت در هیچ گفتمانی حضور داشته باشند و به تصرف مناصب و مناصب حساس و حتی میانی ادامه دهند. به ویژه اینکه اکثریت قریب به اتفاق این نیروها نه به دلیل مهارت و تخصص، بلکه صرفاً به دلیل همگرایی سیاسی و قرابت با گفتمان «پاکسازی» و تداوم حضورشان در دولت نه تنها در دولت قبل در مناصب مختلف منصوب شدند. در راستای گفتمان «هارمونی». این تصور شما نیست. بلکه به سست شدن پایه ها و ناکارآمدی این گفتمان و راهبرد سیاسی می انجامد.

اما در عین حال، در میان نیروهای مختلف سیاسی، طیف‌های میانی وجود دارند که از منظر دو اردوگاه سیاسی سنتی به عنوان رقیب تلقی می‌شوند. این در حالی است که هر دو طیف در سطح ائتلاف و همگرایی با دولت فعلی هستند و در صورت پذیرش و پیوستن نیروهای آنها به طرح کلی دولت و سیاست های اعلام شده رئیس جمهور، می توان از حضور آنها در دولت حمایت کرد و حتی آرزوی تشکیل ائتلاف گسترده از نیروهای میانه رو بخشی از مسئولیت و ماموریت در شرایط کنونی ایران است. پزشکیان و یکی یکی از راهبردهای اساسی دولت او به حساب می آید.

اما دومین و مهم‌تر سطح وحدت، سطح اجتماعی است و به نظر می‌رسد که استقرار نیروها در دولت چهاردهم به‌ویژه استانداران با این نگاه وحدت‌گرایی همخوانی بیشتری دارد. در این سطح، اجماع نه بر اساس تقسیم بندی و آرایش نیروهای سیاسی، بلکه از منظر استقرار نیروهای مختلف اجتماعی در حکومت و شناخت و تقسیم آنها در قدرت، تعریف و تفسیر می شود.

از این منظر استخدام دولتمردان و فرمانداران اقوام و مذاهب مختلف و نیز زنان و جوانان به خودی خود مهم و ضروری است و بدون رعایت آن آشتی حاصل نمی شود; حتی اگر همه احزاب و جریان های سیاسی در دولت حضور داشته باشند و از نقش خود ابراز رضایت کنند.

به عبارت دیگر، صرف تشکیل دولت بر اساس نیروهای میانی دو جریان اصلی سیاسی کشور (که هر دو کاملاً متعهد و موافق سخنان رئیس جمهور هستند) باعث آشتی نخواهد شد. مگر اینکه این توافق سیاسی با یک توافق اجتماعی همراه باشد که در آن اقوام، مذاهب، زنان و جوانان جدی گرفته شوند.

حتی می توان پا را فراتر گذاشت و مدعی شد که در گفتمان دولت چهاردهم، «وفاق اجتماعی» بر «وفاق سیاسی» ارجحیت دارد و به همین دلیل در برخی موارد می توان استاندارانی را که تبار اهل سنت و از اقوام اصولگرا هستند ترجیح داد. گزینه های اصلاح طلب فارس و شیعه

چنین رویکرد مصالحه‌ای البته برای نیروهای سیاسی حامی دولت پیچیده‌تر و البته کمتر رضایت‌بخش است و حتی انتقاد و اعتراض را برانگیخته است. اما از منظری بزرگتر و با در نظر گرفتن تنوع نیروهای اجتماعی فعال و مؤثر در ایران، می توان استدلال کرد که این استراتژی دولت است. پزشکیان این نشان دهنده یک رویکرد اساسی و جدی تر برای آشتی است.

به خصوص اگر عامل خارجی را در تحلیل خود لحاظ کنیم و شرایط ژئوپلیتیک و تهدیدات خارجی ایران را در ملاحظات خود لحاظ کنیم و شرایط کنونی منطقه و شرایط شبه جنگی کشور را جدی بگیریم. رویکرد اجتماعی به مصالحه، به ویژه در استان ها و مناطق مرزی کشور، از سطح ژست و شعار و مسئولیت و راهبرد سیاسی دولت فراتر رفته و برای امنیت مهم و ضروری می شود.

وضعیت امروز ایران به گونه ای است که جای تعجب نیست اگر نهادهای امنیتی که قبلاً به دلایل مختلف با انتصاب فرماندار یا بخشدار سنی مذهب و یا از اقوام ایرانی مخالف بودند، امروز از چنین انتصاباتی حتی در سطح استانداری حمایت کنند. معاون رئیس جمهور باید بپردازد به خصوص که حوادث سال 1401 و بروز ناآرامی ها و درگیری های خشونت آمیز را در استان های مرزی و قومی بویژه سیستان و بلوچستان به طور جدی و عینی تجربه کردند.

اما نکته حساس و حساس در ترویج صلح اجتماعی به کارگیری اقلیت ها و افراد حاشیه نشین نیست. بلکه حفظ رفاقت و جلب رضایت نیروها و نخبگانی است که شرایط و تبعیضات مغایر با آرامش اجتماعی با نظرات، مواضع و رویکردهای آنها توجیه و تقویت شده است. از این منظر، مراجع تقلید قم و به‌ویژه نواحی سنتی‌تر حوزه، جایگاه مهمی را به خود اختصاص می‌دهند.

در مورد توافق نمی توان و نباید صحبت کرد. اما نمایندگان و سخنگویان سنت را نادیده گرفت. وقتی از وحدت اجتماعی صحبت می کنیم، نهاد سنت، دین و حوزه نیز به عنوان یک رکن مهم و نیروی مؤثر به شمار می روند. نیرویی که اگر رضاشاه پهلوی و گاه پسرش آن را نادیده نمی گرفت و با آن به توافق نمی رسید، شاید هیچ گاه در جریان نهضت روحانیت و در نهایت انقلاب حضور نداشت. انقلابی که نشان دهنده بازگشت به سنت و طنین بلند صدای دین چندین دهه پس از جنبش نوگرایی مشروطه بود.

23302

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما