بعد- هشت نفری که بدون هیچ خصومت و کینه ای موفق به طلاق شدند به ما می گویند که چگونه این کار را انجام دادند.
«طلاق تلخ پدر و مادرم برایم درس بود»؛ اما کلارک، 46 ساله، از ریدینگ، انگلستان
به گزارش گاردین؛ پدر و مادرم سخت ترین طلاق را در بین زوج هایی که می شناسم پشت سر گذاشتند. من هرگز نشنیدم که پدر و مادرم از یکدیگر خوب صحبت کنند یا از یکدیگر به خوبی یاد کنند. چیزی که انتظارش را نداشتم تجربه ای بود که در پایان ازدواج 15 ساله ام داشتم. در آن زمان می دانستم چگونه آن تجربه دردناک را در رابطه ام تکرار نکنم. وقتی همسرم را طلاق گرفتم ، فرزندانم 12 و 14 ساله بودند و من و پدر آنها سعی کردیم طلاق خود را از این طریق برای آنها توضیح دهیم: ما واقعاً یکدیگر را دوست داشتیم و از ازدواج بسیار خوشحال شدیم. اما گاهی عشق می تواند تبدیل به دوستی شود.
پدر و مادرم هرگز طلاق خود را طوری تنظیم نکردند که برای من کار کند، و بنابراین خوشحال بودم که میتوانم روایتی را که میخواستم به فرزندانم بدهم. ترتیبات بعدی برای زندگی ما دقیقاً همان چیزی را منعکس می کرد که من در کودکی برای خودم آرزو می کردم: تا حد امکان ثبات. بچه هایمان با من زندگی می کنند و پدرشان هم خانه ای نزدیک ما دارد. در نتیجه می توانند او را مرتب ببینند. کریسمس، تولدها و مناسبت های ویژه خانوادگی را با هم جشن می گیریم. ما به خوبی با هم کنار می آییم و مهمتر از همه همیشه در مورد یکدیگر خوب صحبت می کنیم.
“ما مراسمی برای رفتنمان برگزار کردیم”؛ استلا، 31 ساله، از برایتون
من و همسر سابقم چهار سال با هم بودیم. اما به دلیل نداشتن تجربه، رابطه ما با اضطراب و رفتار عصبی همراه بود. در اواسط قرنطینه به دلیل کووید، با شخص دیگری آشنا شدم و با او دوست شدم. دوست من گفت که او با این کار خوب است ، اما من به آرامی فهمیدم که احساسات من نسبت به شخص جدید نشان می دهد که باید به روابط خود با سابق خود پایان دهم. خیلی دردناک و غم انگیز بود. او مجبور شد خانه من را ترک کند. اما قبل از آن مراسمی برگزار کردیم تا به نوعی به رابطه مان پایان دهیم. رفتیم ساحل، آتیش زدیم، بعد اومدیم خونه و نوشیدیم.
همه چیزهایی را که در مورد رابطه دوست داشتیم به هم گفتیم. ما هفتههای خوب و هفتههای بدی داشتیم، و مواقعی بود که تعهد من به رابطه در طول مسیر کمرنگ شد. ما دیگر رابطه عاشقانه ای نداریم، اما اکنون با هم دوست هستیم، شاید قوی تر از آنچه فکر می کردیم.
“مردم تغییر می کنند، بد نمی شوند”; گیلز، 41 ساله، از کترینگ
من در سال 2001 با همسر سابقم آشنا شدم. ما در سال 2017 از هم جدا شدیم اما هنوز با هم دوست هستیم و با یا بدون فرزندانمان وقت می گذرانیم. اکنون هر دوی ما شریک زندگی جدیدی داریم و مانند یک خانواده بزرگ با یکدیگر رفتار می کنیم. طلاقمان را طوری تنظیم کردیم که در سالگرد ازدواجمان حکم طلاق صادر شود. همسر سابقم به عنوان شاهد در مراسم عروسی با همسر بعدی ام حضور داشت. توصیه من به شما این است که در دام این باور قرار نگیرید که نمی توانید دوستانه از هم جدا شوید. افراد در طول زمان در یک رابطه تغییر می کنند و این امکان پذیر است یکی ممکن است یک طرف با طرف دیگر احساس ناسازگاری کند، اما این بدان معنا نیست که آنها افراد بدی هستند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که وقتی همسر سابقتان از هم جدا شد آرزوی سلامتی کنید.
تئو ولتمن 67 ساله از آمستردام می گوید: «تا حد امکان از وکلا دوری کنید.
من و همسرم بعد از 15 سال ازدواج از هم جدا شدیم. ما از یکدیگر پول نپرسیدیم و بعد از حدود 18 ماه در خانه های چند دوست زندگی کردم ، سرانجام توانستم مکانی را پیدا کنم که متناسب با زندگی من باشد. ده سال بعد، وقتی واقعاً به پول نیاز داشتم، شوهر سابقم بدهیای را که در دوران طلاق نمیتوانست پرداخت کند، به من پرداخت. ما هنوز در سال هستیم یکی دوبار همدیگر را می بینیم. می دانم وقتی به او نیاز داشته باشم به من کمک می کند. او می داند که اگر به کمک نیاز داشته باشد در کنارش خواهم بود.
اگر نمی توانید در مورد نحوه تقسیم وسایل خود به توافق برسید، سعی کنید از دوستی که هر دو به آن اعتماد دارید کمک بگیرید. اگر چیزهایی وجود دارد که از نظر عاطفی به آنها وابسته هستید، آنها را بخواهید و بقیه را به شریک زندگی خود بسپارید. تا حد امکان از وکلا دوری کنید، بیشتر آنها فقط به خاطر پول در تجارت هستند. البته اگر واقعاً به کمک وکیل نیاز دارید، سعی کنید حقوق فرزندان خود را در اولویت قرار دهید و سپس برای حقوق خود مبارزه کنید.
“ما به پسرمان نشان دادیم که هنوز دوست هستیم”؛ کال برد، 51 ساله، از سالفورد
وقتی پسرمان چهار ساله بود، از شریک طولانی مدتم جدا شدم. فکر می کردیم از هم متنفر نیستیم و جدایی تقصیر کسی بود نبود و تازه از هم جدا شده بودیم. ما احساس کردیم که مهمترین چیز این است که پسرش با بزرگ شدن پدر و مادرش دوست شود ، تصمیمات مشترکی را که بر زندگی وی تأثیر می گذارد ، و حتی برای حضور در رویدادهای خانوادگی هر سال در طول تعطیلات وقتی فرزند ما کوچک است ، می گیرند. ما نه تنها پسرمان را با موفقیت بزرگ کرده ایم، بلکه به او نقشه راهی داده ایم که بزرگسالان چگونه می توانند و باید با کودکان رفتار کنند. سه سال پیش وقتی همسر سابقم در بیمارستان بستری بود به ملاقاتش رفتم. وقتی او درگذشت، شریک فعلی من و مادرش به من پول دادند تا هزینه های تشییع جنازه او را تامین کنم، زیرا آنها می دانستند که او چقدر برای من ارزش دارد.
“ما همیشه رفاه مالی و عاطفی یکدیگر را تضمین کرده ایم”؛ ناشناس، 61 ساله، اهل نیویورک
وکلای طلاق ما که هر دو زن بودند، گفتند که ما یک زوج نمونه برای جدایی دوستانه هستیم. ما قبل از ملاقات با آنها به توافق مالی رسیده بودیم، بنابراین تنها کاری که باید انجام میدادیم امضای اوراق بود. حالا هر دوی ما شریک زندگی جدیدی داریم و خوشحالیم. نیروی راهنمای ما ساده بود: اطمینان مداوم از رفاه مالی و عاطفی ما.
“من نمی خواستم از زنی که زمانی دوستش داشتم متنفر باشم”؛ استفان کوک، 72 ساله، از بوردو، فرانسه
من و همسرم 27 سال پیش از هم جدا شدیم. همیشه قرار بود این اتفاق بیفتد و ما فقط چند سال به خاطر فرزندانمان و ثبات مالی به زندگی خود ادامه دادیم و بعد از طلاق متوجه شدم که برای سلامتی دو فرزندمان مهم است که احساس کنند والدین هنوز آنها را دوست دارند. . نسبت به یکدیگر. اولش برایم سخت بود اما تمام تلاشم را کردم. مثلا در روز تولد مادرش برایش کارت تولد می فرستادم یا برای کریسمس برایش هدیه می فرستادم و حال مادرش را می پرسیدم. وقتی هر دوی ما شریک زندگی جدیدی پیدا کردیم، با خودم فکر کردم که متنفر از زنی که زمانی دوستش داشتم و مادر فرزندانم غیرمنطقی به نظر می رسد.
“ما دنبال مقصر نبودیم” لو، 48 ساله، از کمبریج
11 سال پیش متوجه شدم که شوهرم به من خیانت می کند. متأسفانه با بیش از یک نفر رابطه داشت. نیاز به آزمایش برای STD وجود داشت و هر دوی ما این کار را انجام دادیم. با وجود این مشکلات، ما هرگز سر همدیگر فریاد نمی زدیم و بر سر مسائل مالی دعوا نمی کردیم. من سعی کردم به عنوان یک دوست در کنار او باشم در حالی که او پس از طلاق توانست زندگی خود را جمع و جور کند.