موافقان می توانند به تحقیقات دقیق و خلاقانه اشاره کنند، در حالی که مخالفان به گزارش هایی اشاره می کنند که دائماً در مورد تخلفات تحقیقاتی منتشر می شود. این همه پچ پچ برای این است که نکته ای را بیان کنند وگرنه خیلی ها حرف های ملایم تر و بهتر از این دارند و می گویند.
هر ساله بخشی از بودجه پژوهشی کشور صرف انجام تحقیقات مربوط به اصلاح، تحول و بهبود نظام آموزشی می شود تا نحوه عملکرد مدارس و دانشگاه ها مشخص شود. یک جستجوی ساده کافی است تا متوجه شوید که نتایج این پروژه ها و تحقیقات 100 درصد مشابه است. یک مشت کلمه تکراری پر از کلی گویی های انتزاعی و بیهوده. این روند سال‌هاست که تکرار می‌شود، اما تغییری در آن دیده نمی‌شود. آیا می توان از این دور باطل خارج شد؟ چگونه در پاسخ به این سوال، برخی می گویند برگزاری همایش های ملی و بین المللی ضروری است، برخی دیگر می گویند دیدار و دیدار حضوری با وزیر و مقامات ارشد (و در حاشیه) ضروری است. گرفتن عکس و ارسال درخواست و درخواست از طریق پست) و برخی خواهند گفت که نیاز به پروژه های تحقیقاتی ملی و کلان اقتصادی است (گروه اخیر بلافاصله دست به کار شده و برای حل این مشکل پیشنهاد مفصل می نویسد و هزینه ها را برآورد می کند). بیشتر بهتر). اما به طور تصادفی پاسخ این سوال را در جایی که تصورش را هم نمی کردم، در مقاله ای از شاخ سال گذشته پیدا کردم! آنچه در ادامه می آید بخشی از این مقاله است یکی یکی از اسلاف دانا و دوراندیش ما (عباس اقبال آشتیانی) در سال 1324 در مجله یادگار از وضعیت آموزش و پرورش این کشور نوشت و به نظر من هنوز تازه است و حرفی برای گفتن دارد. من مطمئن هستم که هرچه بیشتر بودجه را خرج کنیم و در کار نوشتن بیانیه ماموریت، تجزیه و تحلیل SWOT، ارزیابی های استراتژیک، ایجاد نقشه راه و تحقیقات مکرر و جلسات بی فایده بیشتر صرف کنیم، به چیزی فراتر از آنچه این مرد ساخته است، نخواهیم رسید. وجدان پاک 79 سال پیش نوشت.
خطر بزرگی که آینده ما را تهدید می کند
«… مدتی است که وزارت فرهنگ شروع به اجرای قانون آموزش اجباری کرده است و ظاهراً قصد متولیان این وزارتخانه این است که اکثریت بی سوادان را سریع و کوتاه بخوانند و بنویسند. زمان . اگر این امکان پذیر نباشد، مایه شرمساری است که به زودی از این کشور اخراج خواهند شد. البته، عموم مردم باید خواندن و نوشتن را بیاموزند و توانایی خواندن و نوشتن را توسعه دهند و هر چه زودتر این اتفاق بیفتد، بهتر و مقرون به صرفه تر به نفع واقعی کشور خواهد بود. اما به نظر ما این روشی که امروزه مورد استفاده قرار می گیرد روش چندان عاقلانه و امیدوارکننده ای نیست و جنبه تبلیغاتی آن عموماً بیشتر از سودی است که باید از آن حاصل شود.
فرض کنیم به خاطر زحمات و کارآمدی این افسران، همه مردم این دیار تحصیل کرده و باسواد شده اند، اما هر فردی که الفبا بخواند می تواند به مملکت سود برساند و صاحب هنر و لیاقت و ایمان لازم شود. زیرا این امر در خدمت منافع عالی کشور است. اگرچه کمیت در نزد صاحبان هوش فریبنده و دارای ارزش و ارزش است، اما نمی تواند افراد آینده نگر را گمراه کند و برخلاف کیفیت، آن را قابل توجه خواهید یافت. هزاران هزار نفر از مردم عادی که حروف الفبا را می خوانند با انگشت یک انسان عاقل و آگاه به هر طرف رانده می شوند. بارها گفته‌ایم و باز هم خواهیم گفت که خطر بزرگی که آینده ایران را تهدید می‌کند، بی‌سوادی عموم مردم نیست، بی‌سوادی و بی‌ایمان بودن کسانی است که دبیرستان‌های ما را ترک می‌کنند و باید در مقابل سایر ملت‌ها به آنها افتخار کنیم. و نمایانگر فضل و کمال و هوش و استعداد ایرانی هستند. هند امروز از نظر تعداد افراد باسواد و باسواد هزار قدم از ما جلوتر است، اما اگر امروز کسی در جهان هند را از نظر علمی و ادبی معتبر می داند به خاطر نام شاعر فرزانه، رابیندرانات است. تاگور، مجاهد ایمان، مهاتما گاندی و برخی دیگر. افراد دیگری مانند او وجود دارند که به ندرت در جهان دیده می شوند و هیچ کس برای 300 میلیون الفباخوان هند هویج خرد نمی کند.
اول اینکه آموزش عالی در ایران باید از انحطاط عجیبی که در این بیست سال به آن افتاده است نجات داده شود و دانشگاه را از کاریکاتورهایی که به آن داده شده حذف کنند. امروزه هدف یک دانشجوی کالج گرفتن مدرک لیسانس یا دکترا در آنجا و یافتن شغل است. یکی از ادارات دولتی به آنجا می تازد – یعنی زیر دست همان عناصر جاهل و فاسدی که تمام سقوط کشور ما از آنها سرچشمه گرفته است – خدمت می کند و چون می خواهد سریع ترفیع بگیرد، هر عمل زشت و دستور غیرقانونی را می پذیرد. و پس از مدتی جای رئیس سابق خود را گرفت و با همان رفتار زشت او را مورد آزار و اذیت قرار داد.
چون بالاخره امور مملکت در دست این قشر است و این بیچاره هم اگر سواد داشت، بار این آقایان بود و به قضاوت نظام فاسد قبلی محکوم می شد. سواد کوچکترین تأثیری در بهبود وضعیت اسفبار او نخواهد داشت. باید دانشگاهی به رهبری افراد دلسوز، فاضل و مدیران وطن‌دوست و بصیرت ساخته شود تا دانشجویان با ایمان و اخلاق و میهن‌پرستی به آنجا بیایند و با این صفات لطیف تربیت شوند حتی اگر از گرسنگی بمیرند. آنها در بند رؤسای نالایق و فاسد خواهند بود. رها نمی شوند، اما با تمام فداکاری و ایثار که حاصل تربیت صحیح است، با بی لیاقتی و فساد مبارزه می کنند و ریشه های ریا و دزدی و دزدی را ریشه کن می کنند. و خیانت و حتی با فرض اثربخشی و مفید بودن آموزش اجباری، مشکل اصلی جهل و بی ایمانی و نیز فساد هیأت حاکمه است و تا معارف عالی با پایه های محکم و حکیمانه نباشد رفع نمی شود. حذف بهانه و هر فریب و در دست مدیرانی که آموزش های خوبی دیده اند و مردمی که از هر طرف دارای ایمان و میهن پرستی بیشتری هستند، اگر در این کشور حمایت جدی نشوند، امید به نتیجه در آنها از بین می رود. راه نجات عمومی کشور بیهوده است.

کیوان شعبانی مقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه رازی

۵۷۵۷

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما