فیلم پربازدید این روزها در اينترنت!

فیلم طلاخون به کارگردانی ابراهیم شیبانی این روزها در اکران اینترنتی با استقبال زیادی روبرو شده است. فیلمی با بازی شهاب حسینی، بهار قاسمی، حسام منظور، زری خوشکام و … که می توان آن را گامی رو به جلو در کارنامه شیبانی دانست. «طلاخون» بر اساس یک پرونده واقعی از یک قاتل زنجیره ای در قزوین ساخته شده است. این یک فیلم خوب است اما در برخی موارد با کمبودهایی روبرو است.

پس از سه فیلم «زهر عسل»، «صحنه جنایت، ورود ممنوع» و «هیچ جا، هیچ کس» ساخت «طلا خون» را آغاز کرد. شایان ذکر است شهاب حسینی در این فیلم نقش یک پلیس را نیز بازی می کند.

شکل نمایندگی«طلاخون» بر اساس پرونده واقعی یک قاتل زنجیره ای ساخته شده است. زن جوانی که در دهه هشتاد یک مرد و پنج پیرزن را در قزوین کشت. او در شهر خودش به امامزاده ای می رفت و با پیرزن هایی که طلا می پوشیدند دوست می شد و آنها را سوار ماشینش می کرد. هنگامی که آنها از شیره مسموم بی هوش شدند، طلاهای آنها را دزدید و آنها را کشت. در فیلم «طلاخون» تصویری دقیق از این پنج قتل نمی بینیم. به جای پرداختن به روایت قسمت به قسمت داستان، به دلایلی می پردازد که زن را به چنین تصمیمی سوق داده است و به همین دلیل بسیار مهم است.

شهاب حسینی در «طلاخون» نقش افسر پلیس آگاهی را بازی می کند که درگیر پرونده قتل زنجیره ای زنی می شود.

فیلمنامه در ابتدای فیلم همه چیز تا حد امکان عادی است. ما با یک خانواده نسبتاً متلاشی روبرو هستیم. پدر و مادر جدا شده، دختری در راه موفقیت و دختری معلول که نیاز به مراقبت زیادی دارد. با زندگی و فقرشان پیش می رویم و هر از گاهی نشانه های کمرنگی از پازلی که قرار است در نهایت برایمان تکمیل شود، پیدا می کنیم. تا اینکه در یک سوم پایانی فیلم که بازپرس پرونده درب خانه اش را باز می کند، اوضاع تغییر می کند و همه چیز مسیر دیگری را طی می کند. همه رازها در این مدت کوتاه فاش می شود و برخی از سوالات و عدم قطعیت ها تا پایان باقی می ماند. در واقع نویسنده بخش مهمی از فیلم را برنامه ریزی می کند و می کارد، اما درست زمانی که قرار است از آنها به خوبی استفاده کند، خیلی سریع از آنها عبور می کند.

رهبر در کل می توان گفت که با کارهای استاندارد و قابل قبولی روبرو هستیم. فیلمی با کادربندی مناسب و استفاده صحیح از رنگ و طرح. همه چیز به گونه ای چیده شده که با وجود مشکلات فراوانی که در زندگی شخصیت های فیلم دیده می شود، احساس نکنیم با شغلی تلخ و گزنده روبرو هستیم. کارگردان غم، شادی و رمز و راز را به گونه ای ادغام کرده است که هنگام تماشای آن حس خوشایندی به ما دست می دهد. به خصوص بازی بازیگران در کنار سایر موارد وزن خوبی به کار بخشیده است. اگر فیلم در ریتم کنترل بیشتری داشت و اطلاعات به موقع در اختیار مخاطب قرار می گرفت، طبیعتاً وضعیت بسیار بهتری داشت.

موقت یکی از نقاط قوت فیلم تعبیر بازیگران آن است. یک بخش مهم، سنگینی فیلم بر دوش بهار قاسمی است. این بازیگر ابتدا به عنوان یک مربی ساده رانندگی و مادر مهربان معرفی می شود، اما هرچه پیش می رویم با کشف رازهایی در مورد زندگی او به درک جدیدی از او می رسیم. قاسمی در طول فیلم ساده و دوستانه به نظر می رسد و این موضوع را بیش از پیش برای ما شگفت انگیز می کند. حسام منظور با گریمی متفاوت و در نقش یک کامیون دار وارد میدان شده و یکی از بهترین بازی های خود را به نمایش گذاشته است. شهاب حسینی اگرچه نقش نسبتا کوتاهی دارد اما با ظاهر متفاوت و رفتار بازپرسی خود حس خوبی به فیلم می دهد. چندی پیش شاهد بازی شهاب حسینی در نقش یک پلیس در سریال پوست شیر ​​بودیم. ترنم کرمانیان بازیگر کودک این فیلم نیز بسیار درخشان ظاهر شد و شادی، عصبانیت، ناراحتی و رفتار مادرانه او با خواهر کوچکترش کاملا باورپذیر شد.

فیلم پربازدید این روزها در اينترنت!
ترنم کرمانیان بازیگر جوان فیلم طلاخون بازی درخشانی در این فیلم دارد.

نهایی شدن فیلم به گونه ای طراحی شده است که بدون موضع گیری یا صدور حکم به سادگی داستان را در مقابل ما ارائه می دهد. کارگردان سعی می کند پایان بندی را خنثی نگه دارد. او حتی برای قاتل پیش زمینه ای در نظر می گیرد و شرایطی را فراهم می کند که از او به عنوان یک شخصیت منفی و منفور یاد نکنیم و حتی در جاهایی با او موافق باشیم. پایان فیلم به دور از هر آزمایشی است. کارگردان به جای اینکه مستقیماً به اتفاقات و سرنوشت شخصیت اصلی فیلم اشاره کند، موضوع را کاملاً ضمنی از نگاه شخصیت کودک فیلم به پایان می‌رساند. در واقع توضیح این است که حتی اگر یک قاتل از روی زمین حذف شود، درد ادامه دارد.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *