هنگامی که صدای او در محافل پادشاهی متحیر شد و عاشقان صفحه مجذوب صدا و صدای او شدند، او به صفحه صدا (رادیو) آن زمان راه یافت. با اینکه خود معلم جوان یکی از روستاهای چناران بود، در کنار بزرگان هنر و موسیقی در تهران معلم صد معلم شد.
حتما می دانید درباره محمدرضا شجریان چه گفتم و هر چه می گویم و می گویم از او کم گفته ایم و آنها کم گفته اند. در مورد روایت سالگردهایی که دیگر وجود ندارد و جاودانه شده است، برای یادآوری زنده بودن یادش می نویسم.
زانو زد و مرگ هایی را که صاحبان خبر بر سفره می اندازند از دردمندان آن روزگار چون عبدالله دوامی، احمد عبادی و نورعلی خان و… آموخت تا پاسدار میراثی باشد که بر سر گذشت. به نسل های جان سوخته اهل نوا سینه به سینه تا به او برسد. او صالح ترین شاگرد زمان خود بود.
سیاوش با همرزمانش چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، ناصر فرهنگ فر و … که ساز می زدند نسیم صبحگاهی در هوای فرهنگ موسیقی این دیار می وزید و چاووش بیداری خوابی شد که او را فرا گرفته بود. موسیقی ایرانی. قدم های آنها همه در مقیاس دنیای جدید بود. گویی این آهنگ از ریشههای هزارهای بیرون آمده تا در میان ابتذال حاکم بر موسیقی شکوفا شود. محصول این رشدها و تحولات مجموعه چاووش بود که نباید نقش و جایگاه شاعر نامدار هوشنگ ابتهاج سایه را فراموش کرد.
شجریان تبدیل به درخت شده بود و حالا به نام خودش می خواند و محمدرضا شجریان را همه در جشنواره و در هنر شیراز می شناختند. ترانه هایی که زندگی را روشن می کرد و پرده هایی که یکی یکی باز می شدند و «شب مرگ» را به گل های تازه تبدیل می کردند.
گاه سحر می شد و همه به آفتاب و روزهای روشن فکر می کردند، با نبض کشور، چاووش خوانان برای در کنار مردم بودن سرود می سرودند، هرچند بعد از انقلاب اولین کسانی بودند که یا در خفا زندگی می کردند. آنها از اعراب آمده اند یا به این دلیل که مجبور شده اند. جلای وطن که قبلاً خفه کن بود. در اوایل انقلاب، شجریان برای یک کلاس مثالی خواند تا نشان دهد که تلاوت قرآن با ساز موسیقی هم قابل تلفیق است. این کلاس و تمرین به «ربنا» تبدیل شد و مردم مسلمان پس از پایان ربنا برای افطار منتظر افطار بودند.
رابانا هر سال از رادیو و تلویزیون پخش می شد اما خود شجریان و بسیاری دیگر ممنوع الفعالیت شدند. سالها گذشت که آستان جانان بیرون آمد. بهت شجریان آلبوم دیگری پر از جنون ساخته است. شگفتی خود را از حافظ وام گرفت که; “تو توپ موفقیت و عزت را به وسط انداختی”…
سالها گذشت او در غیاب محمدرضا لطفی با پرویز مشکاتیان به اوج آواز ایران رسید و… در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 او سعی کرد هر سال یک یا دو آلبوم را در اختیار عموم علاقمندان قرار دهد. از دود بخور تا هیاهوی عاشقان.
«شب، سکوت، کویر» برای او و کیهان کلهر آغاز دور جدیدی از موسیقی بود که با اضافه شدن حسین علیزاده و همایون شجریان متولد شد، مجموعه آثار زمستان و بی تو که نمایانگر نکات برجسته و کمال بود. سال های این مجموعه
شجریان در حالی که هر امکانی برای او ممکن بود; اما او به اصول خود، موسیقی اصیل و اتحاد خود با مردم وفادار ماند. ساز ساخت، سنت شکنی کرد و… اما مثل فرخنده پی و خسرو از آتش عهد سیاوش بیرون آمد.
۵۷۵۷