رضا درستکار

نگاهی به ادامه مبارزه در سریال پایتخت بیندازید

با توجه به پایگاه داده Diarirza در یکی یکی از سکانس های برجسته و برجسته سری “پایتخت” ، بحث و جدال بین Bestash و Naqi ، فقط یک اختلاف خانوادگی نیست بلکه عمیق ترین شکاف بین دو نسل است. این سکانس به دنبال قهرمانی یا ضد هرو نبود. در عوض ، این یک تصویر واقع بینانه از افراد دارای زخم های پنهان ، اشتباهات همهجانبه و عصبانیت انباشته نشان می داد.

از یک طرف ، “نیکوکار” نمادی از نسلی است که خود را به تنهایی در زیر رویاهای فروپاشی و احساس فریب می بیند. نسلی که تحت بار وعده های ناخودآگاه است و فشار برای موفقیت دائماً درگیر این سؤال است: “این برای من یا همه چیز مشکل بود؟” از طرف دیگر ، نقی نمایانگر نسل قدیمی تر است که خود را قربانی قربانیان می داند ، اما هرگز یاد نگرفت که شکست های خود را اعتراف کند و فقط سعی کند خود را به زبان قربانی نجیب توجیه کند.

این سکانس منعکس کننده بحران هویت ، تقسیمات عاطفی و درک نسلی است. علاوه بر این ، این نماینده خانواده هایی است که سالها از گفتگوی واقعی خارج شده اند.

گاهی اوقات یک مکالمه خانوادگی ساده با آینه ای که در شکاف های نسل منعکس شده ، ناامیدی انباشته و روابط عمیق است. در همان بخش از این سریال ، ما یک رویکرد عاطفی و متفکرانه بین دو نسل دیدیم. رویارویی که مبتنی بر تفاوت های طعم و مزه نبود ، بلکه در سالهای سکوت ، پوشش و سوء مدیریت بود.

یکی یکی از شخصیت ها جوانی است که خود را قربانی وعده هایی می داند که هرگز تحقق نیافته است. نسل بین تلاش های فروپاشی و فشار موفقیت به دنبال معنای واقعی “بودن” است. در مقابل ، پدری وجود دارد که همه چیز را فدا کرده است اما هرگز فرصتی برای ابراز خستگی یا پذیرش نداشته است.

این صحنه شاید فقط یک درگیری عاطفی برای برخی بود ، اما در واقع توانست یک مکالمه آرام را در بسیاری از خانه ها فعال کند. گفتگو در مورد نقش ها ، انتظارات و رنج ، که معمولاً صحبت نمی شوند.

طبق همین داستان ، ما با رضا تابر که در زیر می خوانیم بحث کردیم.

به نظر شما ، دنباله مبارزه بین نقی و بهترین توجه آن چیست؟

پس از مدتها ، تلویزیون به یک جعبه بی فایده در گوشه و کنار خانه ها تبدیل شده بود ، زیرا به تولید کننده سری پایتخت دوباره این فرصت داده شد. با حضور چهره ها ، این سریال توانست از ظرفیت های تلویزیونی نهفته استفاده کند و دوباره با مردم ارتباط برقرار کند.

به دلیل وجود افرادی مانند Mohsen Tonabandeh ، این حساسیت های هنری در این سریال گنجانده شده است و این باعث شده است که کیفیت بالاتری داشته باشد. مردم همچنین از آن استقبال کردند ، به خصوص در این زمان که تلویزیون راه بیشتری داشت و یک رویکرد کاملاً مذهبی داشت. این سریال باید به طور جداگانه رتبه بندی شود زیرا با بقیه برنامه های تلویزیونی متفاوت است.

فصل ششم سه سال پیش ، سال 2 سال پیش بود. همان فاصله بین دو فصل نشان می دهد که مدیران تلویزیون ایران به نوعی در این مدت و فرهنگ عمومی مردم با هم ملاقات کردند. اما اکنون که فصل جدید پخش شد ، مشخص شده است که مردم نه تنها اگر به آنها محتوای درست و فعلی داده شود ، مشکلی ایجاد می کنند بلکه از آنها نیز استقبال می کنند.

در چند ماه گذشته ، بیشتر تولید تلویزیون کاملاً یک طرفه ، کسری و بسیار مذهبی بوده است. اما سرمایه یک استثناء از این روند است و شما باید به طور جداگانه در مورد آن صحبت کنید. شما حتی باید به شخصی که این مجموعه را تأیید کرده است تبریک بگویید. ما در حال حاضر هیچ ارتباطی با بقیه تلویزیون نداریم ، اما از “پایتخت” صحبت می کنیم. یک چیز نسبتاً خوشحال که بیش از یک دهه دارد.

شخصاً تنها فصلی که دنبال کردم فصل پنجم بود. من فکر می کنم این یک فصل خوب بود ، جدی بود و ارزش های خاص خود را داشت. اما اکنون فصل هفتم ، به ویژه در دو یا سه شب ، بسیار زیاد مشاهده شده است و مردم آن را دوست داشتند.

مردم در سینما و تلویزیون باید بتوانند خود را در آثار ببینند و واقعیت های زندگی خود را منعکس کنند. این چیزی در است یکی این اتفاق از آخرین سریال ها رخ داده است. مردم می توانند و مشکلات آنها در آن باشند.

آیا فکر می کنید این سکانس به نوعی بر حقیقت جامعه منعکس شده است؟

بله ، دقیقاً باید بگویم که آنچه شب گذشته پخش شد ، نشان دهنده حقیقت مردم و مشکلات واقعی آنها است. این یک پذیرش قوی بود زیرا شکاف عمیقی بین نسل ها وجود داشت که هیچ ارتباطی با سنت ، مدرنیته یا موضوعات دیگر ندارند. این شکاف به دلیل مشکلات اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی است که بخشی از آن به عملکرد رسانه های ملی باز می گردد. در این ترتیب ویژه ، این شکاف با فرمت واقعی و واقع بینانه قابل مشاهده بود و مردم آن را احساس می کردند.

دنباله مبارزه بین نقی و سریال های تلویزیونی “پایتخت” واکنش های بسیاری را به وجود آورده است و تقریباً همه در مورد آن صحبت می کنند. چرا این صحنه از نظر شما اینقدر محبوب بود؟

از آنجا که یک رویارویی جدی بین دو نسل در این صحنه شکل گرفت. نسلی که سالها حاکم است و مسیر جامعه را کاملاً یک طرفه تعیین کرده است ، و نسلی جوان که به توصیه ها نرسیده است و اکنون در بن بست است. این سکانس نقطه طلایی این سریال بود. جایی که مرد جوان فرصتی برای اعتراض داشت.

این اعتراض چه پیامی است؟

مرد جوان این نسل ، که در داستان سریال به یک میمون تبدیل شده است ، صریحاً به نسل قبلی می گوید: “نقاط کنترل و سبک زندگی آنها برای من تعریف کردند.” در مقابل ، نسل قبلی از خود دفاع می کند و می گوید: “این بود ، ما زندگی می کردیم.” این برخورد برای اولین بار حقیقت گذشته و حال را در چارچوب تلویزیون نشان داد.

آیا این دنباله بازتاب واقعیت جامعه امروز است؟

این دقیقاً یکسان است. مردم باید خود و مشکلات خود را در تلویزیون ببینند. اگر به عنوان مسئولیت وجود داشته باشید ، بین رسانه ها و جامعه شکاف عمیقی وجود دارد. اما در آن لحظه ، هنرمند تیم سریال قطعه ای از واقعیت تلخ جامعه را ارائه داد و به هر حال ، HOMA نمادی برای محافظه کاران است که نمی خواهند نسل جدید صحبت کنند. او به مرد جوان گفت: “من به شما اجازه حمله نمی دهم” ، اما در قلب این واکنش یک واقعیت وجود داشت: ترس از تغییر. او نماینده همان دیدگاه رسمی و رسمی است که هنوز در تلاش برای سرکوب نسل جوان است.

این پسر همچنین نمادی از آینده است که از بین رفته است. آینده ای که یک میمون در قالب استعاری شده است. این دقیقاً انتقاد از ساختارهایی است که مانع از رشد این نسل شده اند. تلویزیون ، همانطور که یکی از همان ساختارها ، این دنباله بی سابقه است.

دوران انتقاد در بسته بندی نهفته است. رویدادهای امروز بسیار سریعتر و عمیق تر از آنچه در مورد آن صحبت می شود است. جای تعجب است که چنین صحنه ای از تلویزیون رسمی ایران پخش شده است.

نکته این است که چگونه تلویزیون توانست چنین سریال را منتقل کند؟ که در مورد جایی که یکی دلایل توقیف فیلم “برادران لیلا” چیست؟

این سکانس دختر شبیه به اعتراض جوان برای نسل قبلی در برادران لیلا است. مردم همچنین دیدند که نسل جوان وقتی آینده برای یک نسل ساخته نشود ، واکنش نشان می دهد. این ضربه ، به پدر ضربه زد نبود؛ ؛ این ضربه چرخه ای از تصمیمات اشتباه بود. این یک ضربه برای خودمان بود ، بی احترامی.

برخی می گویند که این سکانس نسبت به افراد بزرگتر بی احترامی است. نظر شما چیست؟

نه ، اینطور نیست. احترام به معنای زمانی است که پیرترین ها در جای خود هستند. بزرگتر بودن این یک امتیاز دائمی نیست. اگر نسل قبلی نتایج تصمیمات خود را نپذیرد ، احترام نیز کاهش می یابد. در مقابل ، نسل جوان باید جای خود را بشناسد. ما یک لحظه اجتماعی را در اینجا تحلیل می کنیم ، نه توجیهی برای بی احترامی.

به نظر من ، این سکانس به عنوان آینه عمل می کرد. آینه ای که منعکس کننده واقعیت های فرهنگی ، اجتماعی و حتی سیاسی ایران بود. نسل قدیمی ، نسل جدید ، تضادهای بین آنها و شکاف ، که توسط سالها سیاست دروغین ایجاد شده است ، در یک لحظه ظاهر شد. این صدای نسل جوان است که می گوید: “روشهای شما شکست خورده است ، بنابراین بگذارید من راه خود را ادامه دهم.”

این سریال لحن طنز و طنز دارد ، در عین حال یک واقعیت مهم را بیان می کند. حقیقت شکاف عمیق بین نسل ها و طبقات اجتماعی در ایران. این شکاف چیزی است که مردم با گوشت و پوست احساس می کنند و وقتی با یک اثر هنری روبرو می شوند ، واکنش مثبت نشان می دهند.

آیا این بدان معنی است که مردم به دلیل بازتاب حقیقت با این سریال ارتباط برقرار می کنند؟

اگر مردم احساس کنند که تأثیر دارند ، با آنها صادق هستند. اگر این سریال شجاعت مقابله با واقعیت را داشته باشد و از اعتراض نسل نسل نمی ترسد ، مردم نه تنها این کار را انجام می دهند بلکه از آنها نیز پشتیبانی می کنند. حقیقت همیشه مخاطب دارد.

من به عنوان کسی که سالها در این زمینه کار می کرد ، من عاشق سری سرمایه بودم و با علاقه دنبال کردم. این نشان می دهد که این مجموعه به درستی کار خود را انجام داده و پیام را با موفقیت منتقل کرده است.

در عوض ، این به آینه ای از جامعه امروز ایران تبدیل شده است. از نسل درگیری تا سکوت نهادهای رسمی و از بحران هویت گرفته تا عدم توانایی در واکنش به نیازهای نسل جدید. همه اینها با فرمت طنز آمیز اما عمیق و هوشمندانه بیان شده است.

شما باید از چنین لحظاتی قدردانی کنید. این چیزی نیست که در تلویزیون ایران قابل مشاهده باشد و به واقعیت نزدیک است و مردم آن را جدی می گیرند.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما