غیبت می تواند بسیار مضر و خسته کننده باشد. غیبت ذهن شنونده را نسبت به فرد غایب مسموم می کند و از آن پس هر تعاملی بین این دو متاثر از آنچه پنهانی گفته می شود می شود. مشکل بزرگ اینجاست که بیشتر اینها درست نیستند و فقط در ذهن گوینده فرد مبتلا وجود دارند. با این حال، ممکن است همیشه نتوان از غیبت جلوگیری کرد، اما ما این حق را داریم که نوع غیبت خود را انتخاب کنیم. پیشنهاد ما این است که پشت سر دیگران «خنجر زدن» یا عمداً مثبت صحبت کنید.
به گزارش دنیای اقتصاد، غیبت پدیده جالبی است. این می تواند بهترین دوست یا بدترین دشمن شما باشد. شایعات دوستانه را می توان یک مکالمه صمیمی دانست که مورد علاقه بسیاری از افراد است و باعث می شود دنیا مانند یک مکان کوچکتر احساس شود. در مورد شایعات منفی چطور؟ احساسات ناخوشایند را رها می کند. شخصی که در مورد او صحبت می شود، پس از شنیدن این احساس احساس می کند که اتوبوس او را زیر گرفته است!
خنجر زدن معکوس
اما گاهی اوقات غیبت منفی مفید است. غیبت منفی می تواند سیب های بد را آشکار کند و محیط کاری امن تری ایجاد کند که در آن همه راحت تر نفس بکشند. اما چیزی که من بیشتر از همه دوست دارم رژیم غذایی خاصی است که آن را “خنجر زدن از پشت” می نامم! منظور ما این است که دیگران در غیاب شما صحبت کنند اما شما را مانند یک ابرقهرمان جلوه دهند.
به یک روز سرد زمستانی فکر کنید. داخل یکی در چنین روزهای سردی، فضای مدرسه تجاری Weatherhead در کلیولند آمریکا بسیار گرم و دلنشین بود. آن روز، دکتر دیوید کوپرایدر مجموعه بحث و گفتگوی جدید خود را در مورد پرسش قدردانی آغاز کرده است.
اولین جلسه این دوره به «مصاحبه قدردانی» اختصاص داشت. او از توجه کامل به سخنران در هنگام سخنرانی صحبت کرد. من که در کلاس او بودم، داستان رابطه کاری ام با جف را به یاد آوردم. یکی ما با شرکای تجاری من درگیری داشتیم. جف فردی مهربان و متواضع بود و در جلسات مشارکت و علاقه کامل نشان می داد. وقتی حرف زدم با کنجکاوی زیاد حرف هایم را دنبال کرد و تمام حواسش به سمت من بود. اما وقتی حرف می زد ذهنم به هم می ریخت و شروع می کردم به قضاوتش و مقایسه اش با خودم.
یک روز یکی از من پرسید که ملاقات من با جف چگونه گذشت. بدون فکر به او گفتم که حرف های او خسته کننده است و نمی تواند به من الهام بخشد. پاسخ من مصداق بارز غیبت (به معنای منفی) بود و نقاب ادب زدم. روز دیگر جف شنید که میخواهم کتابهایی را که نوشتهام در آمریکا بفروشم.
او به من لطف بزرگی کرد. او من را به یک شام تجاری بزرگ دعوت کرد که در آن مدیران عامل چندین شرکت گرد هم آمده بودند تا به طوفان فکری بپردازند. آن شب باران شدیدی می بارید. او زیر باران مرا همراهی کرد و حتی هزینه ورودی آن جلسه را خودش پرداخت کرد. در نهایت با سخاوت و گشاده رویی مرا به همه افراد مهم آن اتاق معرفی کرد.
بعداً وقتی به آن شب فکر کردم، احساس گناه کردم. من یک نظر منفی در مورد او گذاشته بودم، اما او فقط به من لطف کرده بود. او حتی بعد از آن یک هدیه مقرون به صرفه به من داد. هیچ انتقاد و توصیه ای به من نداشت و فقط مثل یک آقا به من یادآوری کرد که در تصمیم گیری خیلی عجله دارم.
احساس کردم عقرب داستان روسی “عقرب و قورباغه” است. عقربی که قورباغه را از رودخانه عبور داد او را نیش زد و باعث مرگ هر دوی آنها شد. شاید نباید کاری می کردم که بعداً به خودم بگم چیکار کردی؟
این تجربه همچنین من را به یاد نقل قول معروفی انداخت که دلیل غیبت و انتقاد دیگران را توضیح میدهد: «کسی که در اشتباهات دیگران میاندیشد، اغلب اشتباهات خود را آشکار کرده است». کارل یونگ روانشناس مشهور سوئیسی این پدیده را “سایه” می نامد. همان قسمت هایی که در وجود ما نهفته است و نمی خواهیم آنها را تصدیق کنیم (یا از وجود آنها آگاه باشیم)، در تعامل با دیگران خود را نشان می دهند.
درسی که از شایعات درباره جف گرفتم این است: نبود مشکل خودشه یا اینجوری ازش عذرخواهی کنم؟ فهمیدم که مشکل از طرز فکر من است. از آن روز، هر زمان که می خواستم به خاموشی منفی بروم، تصمیم گرفتم به “سایه” خود توجه کنم و آن خاموش شدن را برگردانم.
غیبت منفی به همه آسیب می رساند
نبودت را تصور کن یکی شما پشت همکارانتان هستید. این چیزی نیست که بخواهید در مورد آن هیجان زده شوید یا حداقل آن را به راحتی فراموش کنید. وقتی او را در جلسه کاری بعدی خود ببینید چه احساسی خواهید داشت؟ اعتماد ناپدید می شود و ناگهان کار کردن با او احساس می کند که در یک باتلاق شنی قدم می زند.
بهتر است از غیبت پرهیز شود، مگر در مواردی که هدف آن محافظت از شخص در برابر آسیب جدی است (مثلاً برای جلوگیری از سوء استفاده جدی یا نقض اخلاقی حقوق او). شایعات منفی نه تنها به یک فرد آسیب می رساند، بلکه کل فضای سازمان را مسموم و بی اثر می کند. در نهایت حتی غیبت کننده هم متوجه می شود که در دامی افتاده که خودش ساخته است. فقر برای همه بازی باخت است.
غیبت عواقب منفی زیادی دارد و میتوانیم آنها را به شرح زیر برشماریم: به اعتماد آسیب میزند، به اعتبار تجاری و حرفهای لطمه میزند، دیگران شما را فردی میبینند که در مورد دیگران عیبجویی و منفیبافی میکند، زمان را تلف میکند، تعادل و تعادل را به هم میزند. بهره وری شهرت و روابط بین افراد سازمان را خراب می کند و باعث استرس و اضطراب و فرسودگی شغلی می شود. می تواند باعث ایجاد تفرقه در تیم های کاری شود و در نهایت در صورت نیاز به دوست و حامی، خصومت ایجاد کند.
ایجاد یک چرخه مثبت
توصیه من این است که نه تنها از غیبت های منفی دوری کنید و فرهنگ را در سازمان خود نهادینه کنید، بلکه کلمات مثبت و تشویق کننده را نیز یکی پس از دیگری بیان کنید. مشاهده کردهام که در برخی سازمانها حتی در جدیترین جلسات، مراقب هستند که از انتقاد از شخصیت فرد خودداری کنند، جنبههای مثبت شخصیت فرد را قدردانی میکنند و حتی هنگام بحث درباره ایدههای خود، باید جنبه مثبتی را در آنها پیدا کنند. دیدگاه ها فکر کردن
سوفی را تصور کنید که یک مدیر میانی در بانکی در سنگاپور است یکی یکی از کارمندان آنها به نام آلستون بسیار با استعداد و کارآمد است. این ماجرا چند سال پیش اتفاق افتاد؛ زمانی که آلستون با وجود تمام استعدادهایش نتوانست ترفیع بگیرد. بخش منابع انسانی بانک معتقد بود که دیگران سزاوارتر از او هستند.
این داستان دو سال متوالی تکرار شد و ضربه سنگینی به روان آلستون وارد کرد. سوفی از ترس از دست دادن این نیروی کار با استعداد و استعفا به دلیل روحیه ضعیف، از رئیس خود آنیا مشاوره خواست. آنیا توضیح داد که ارزش کافی برای کارمندان خود قائل نیست. به گفته وی، عدم شناخت عمومی کارکنان باعث می شود که دستاوردهای آنها مورد توجه قرار نگیرد.
سوفی که مصمم به تغییر همه چیز بود، شروع به قدردانی و برجسته کردن دستاوردهای آلستون کرد. او علناً در جلسات از او تشکر کرد، دستاوردهای او را در گزارش ها تبلیغ کرد و اطمینان داد که او فرصت های بیشتری برای مسئولیت دارد. شهرت و اعتبار آلستون در شرکت به تدریج افزایش یافت و سال بعد ارتقا یافت.
البته طنز ماجرا این است که مدیر سوفی، شخصی که او را راهنمایی کرده بود، از توصیه های او استفاده نکرد و سوفی خیلی زود استعفا داد. از تجربه او دو درس می توان گرفت: اول اینکه انسان بدون شکر و غیبت مثبت، هر چقدر هم که بزرگ و با استعداد باشد، روحش ضعیف و نامرئی می شود. دوم، جایی را ترک کنید که ارزش شما ناشناخته باشد.
احساس قدردانی و امنیت ایجاد شده از غیبت مثبت وصف ناپذیر است. هر تشکر، قدردانی و توجه به کوچکترین ویژگی و عملکرد مثبت کارکنان و همکاران، گامی بلند در جهت اعتمادسازی و بهبود کل سازمان است. این فرآیند چرخهای را به حرکت در میآورد که هر لحظه قویتر و کارآمدتر میشود.